مهدی طاهرخانی: در طول چند سال گذشته مهمترین برنامه بلندمدت وزارت ورزش و جوانان برای ۲ تیم پرطرفدار پایتخت، مربوط به ماجرای واگذاری این ۲ تیم به بخش خصوصی بود. ابتدا بحث واگذاری در بورس مطرح شد و سپس به فرابورس رسید. فقط لازم است کلیدواژه واگذاری استقلال و پرسپولیس را در موتور جستوجوگر وارد کنید. میبینید ابتدای سال، وزارت ورزش و جوانان وعده واگذاری در ۶ ماه نخست را اعلام کرده و سپس در نیمه دوم، صحبت پایان سال را مطرح کرده است(!) وزیر ورزش از برچسبهای رنگی که از سوی طرفداران ۲ تیم به او چسبیده خسته شده و تنها راه رهایی را واگذاری میداند. دولت هم چندین سال سعی کرد این کار را به انجام برساند اما به واسطه بدهیهای انباشته و مسائل دیگر، این کار به سرانجام نرسید و بعید است در فرصت باقیمانده تا پایان عمر دولت دوازدهم هم شدنی باشد. عدهای تصور میکنند تنها راه نجات سرخابیها همین بحث واگذاری به بخش خصوصی است اما نگاهی به تجربههای قبل، در دیگر حوزهها مثل هفتتپه و دیگر موارد، نشان میدهد واگذاری به بخش خصوصی لزوما همیشه بهترین راهکار نیست و نخواهد بود.
یک: امروز فوتبال در همه جای جهان به صورت خصوصی اداره میشود اما سوال مهم این است: آیا در وضعیت موجود کشور ما، امکان چنین چیزی برای سرخابیها وجود دارد؟ آیا مباحثی مثل حق پخش تلویزیونی و فروش پیراهن و دیگر منابعی که باشگاههای مطرح جهان بدون آن امکان بقا ندارند، در کشورمان واقعا به صورت حقیقی و راستین فراهم است؟
اگر قرار باشد تنها در وادی شعار و نگاه به خارج و نمونههای بیرونی، بخواهیم برای مدل داخلی خودمان، الگوسازی کنیم بدون هیچ شک و تردیدی، هفتتپههای جدید را در فوتبالمان پدید میآوریم و خدا میداند بعد از آن چه باید بکشیم تا کار به همین روال امروز بازگردد.
دو: امید میرود در دولت بعد، پروژه واگذاری به صورت کامل متوقف شود. استقلال و پرسپولیس وضعیتی دارند که شاید به جرأت بشود عنوان کرد نمونه مشابه آن در جهان فوتبال یافت نمیشود؛ ۲ تیمی که هوادارانش تنها متعلق به یک شهر خاص در کشورمان نیستند و بین جمعیت 80 میلیونی ایران پخش شدهاند.
از این رو نمیشود حتی آن را با بزرگترین تیمهای جهان بسان بارسا، رئال و بایرن مقایسه کرد چرا که این تیمها با وجود اینکه در کل جهان صاحب طرفدار هستند اما در کشورشان تنها در شهرهای خودشان محبوبیت دارند و به هر شهر دیگری بروند، در اقلیت قرار میگیرند.
سه: ما باید نگاه ملی به این ۲ تیم داشته باشیم. طبق قانون، وزارت ورزش حق خرج کردن منابع مالیاش را در ورزش حرفهای ندارد اما میشود با راهکارهای دیگری که هماکنون بخش اعظمی از آن در حال اجراست، هزینههای موجود را تامین کرد. سرخابیها به گونهای اموال ملی به حساب میآیند و وزارت ورزش عوض راحت کردن خودش از شر مدیریت ۲ تیم، بهتر است در انتخاب مدیران آنها و همچنین نظارت، صحیح و اصولی گام بردارد. لازم نیست آنها پولی به این ۲ تیم بدهند؛ اگر مدیری انتخاب شود که بدهیهای «بیجهت» خارجی خلق نکند و اگر مدیریتی بر سر کار باشد که به واسطه بیتجربه بودن، ناگهان قیمت بازیکن را 5 برابر نکند، با همین کارگزاران فعلی که حدودا سالی 100 میلیارد تومان به هر یک از این ۲ تیم میدهند، میشود کار را پیش برد.
این ۲ تیم به گونهای کالای استراتژیک کشور محسوب میشوند و دادن آن به بخش خصوصی مشخص نیست چه چالههای متعددی که بخشی از آن میتواند امنیتی باشد را برای آینده فوتبالمان پدید آورد. تنها تصور کنید یک فرد بخواهد به عنوان مالک، 30 میلیون هوادار را ابزار خود برای رسیدن به مقاصد مختلف کند و دهها موضوع دیگر که قطعا در نمونههای خارج از کشور، به واسطه تفاوت بحث جغرافیای هواداران، وضعیتی متفاوت با کشورمان دارد.
میشود بخش خصوصی را برای حل مشکلات مالی به کمک گرفت اما اگر واگذاری تمامقد به سبک و رویه برخی واگذاریها انجام شود، همانند ورود به بزرگراه بیانتهایی است که مشخص نیست تا کجا آسفالت شده و نورش در شب تا چه زمان تامین میشود.