سیدعلیرضا دماوندی*: هر گونه برنامهریزی حتی در زندگی فردی نیازمند سطحی از ثبات است. در شرایط بیثباتی اساسا تصمیمگیری - بدون اینکه به محتوای آن توجه کنیم - ممکن نیست. وقتی متغیرهای مهم و موثر بر تصمیم ما دائما در حال تغییر است، بهترین تصمیم، تصمیم نگرفتن است. تولید هم از این قاعده مستثنا نیست و هر گونه برنامهریزی برای تولید که بیشک نیازمند سرمایهگذاری است، بیش و پیش از هر اقدامی نیازمند ثبات است. ثباتی که تولید نیازمند آن است از چند منشأ محقق میشود که تلاش میکنیم در این مجال به آن بپردازیم.
* بیثباتی در شاخصهای مهم اقتصادی
نخستین این منشأها ثبات در شاخصهای اساسی اقتصادی است که به نظر میرسد مهمترین آنها تورم و ارزش پول ملی است. تورم به واسطه تاثیر مستقیمی که بر قدرت خرید میگذارد، در واقع بیثباتی در بازار تولید را به همراه دارد و سرمایهگذار در یک شرایط بیثباتی تورمی دقیقا نمیتواند از بازار محصول خود تصویر روشنی داشته باشد. بیثباتی تورمی الزاما به معنی بالا یا پایین بودن عدد نرخ تورم نیست، بلکه به معنی ثبات تقریبی در دایره نوسانات آن است. ارزش پول ملی علاوه بر تاثیر مستقیم بر تورم و غیرمستقیم بر ثبات شاخصهای اقتصادی، در بحث سرمایهگذاری خارجی نیز بشدت موثر است. تاثیر دیگر و صد البته مهم این بیثباتی در ارزش پول ملی خودش را در واردات مواد اولیه یا هر گونه فناوریای که در فرآیند تولید موثر است نشان خواهد داد. در سادهترین حالت با تغییر در قیمت ارز، محاسبات تولیدکننده از قیمت تمامشده محصول به کلی دگرگون خواهد شد. ممکن است این موضوع مطرح شود که با افزایش قیمت تمامشده طبیعتا تولیدکننده هم قیمت محصول را افزایش خواهد داد و متضرر نخواهد شد. بله! این واقعیتی بدیهی است اما نکته مهم این است که با تغییر قیمت این محصول و ثابت بودن درآمد بخش عمدهای از جامعه عملا این محصول با کاهش تقاضا مواجه خواهد شد و از سبد مصرف بخشی از بازاری که قبلا برای آن تصور شده بود خارج میشود. در شکل پیچیده معضل تغییر قیمت ارز و تفاوت قابل توجه بین قیمت غیررسمی و رسمی ارز، صادرکنندگان به یکباره با سود مهم و قابل توجهی از محل مابهالتفاوت تولید کالا به ریال و سود حاصل از فروش ارز صادراتی آن در بازارهای غیررسمی روبهرو میشوند؛ سودی که هیچ ارزش افزوده و کاهش هزینه تولیدی به پای آن نخواهد رسید. در چنین شرایطی صادر کردن محصول به هر نحوی سودآور است و با توجه به نقش مهم عنصر زمان در دورههای جهش ارزی، هر صادرکنندهای بتواند در کوتاهترین زمان محصول خود را که قبل از جهش یا حین جهش تولید شده به ارز تبدیل کند، به یکباره بدون افزایش هزینههای تولید با سود حاصل از فروش ارز صادراتی مواجه میشود. در چنین شرایطی طبیعی است میل به خامفروشی به یکباره افزایش پیدا میکند و بخشی از بازار مواد اولیه داخلی که تولیدکننده روی آن حساب باز کرده بود، به خارج از کشور صادر و او با کمبود مواد اولیه روبهرو میشود یا متاثر از قیمت ارز، قیمتگذاری میشود و تولیدکننده با جهش هزینههای تولید خود مواجه خواهد شد.
* جذابیت بازارهای موازی
از دیگر موضوعات مهم از زاویه تاثیر نوسانات شاخصهای مهم اقتصادی از جمله نوسانات ارزی بر فرآیند تولید، ایجاد رقیب برای سرمایهگذاری در تولید است. طبیعی است تا زمانی که یک بازار پرسود - فارغ از اینکه این بازار چه باشد - در کشور وجود داشته باشد، تمایل سرمایهگذاری در بقیه بازارها با سود کمتر بشدت کاهش مییابد. مثلا فرض کنیم سرمایهگذاری در بازار ارز سالانه 200 درصد سود میدهد و سرمایهگذاری در تولید 40 درصد، طبیعی است در چنین شرایطی میل به سرمایهگذاری در تولید بشدت کاهش مییابد.
حال به این وضعیت سوددهی دردسرهای متعدد و متنوع فرآیند تولید از جمله قوانین مالیاتی، بیمه تامیناجتماعی و دهها ریسک و مانع دیگر را نیز اضافه کنید. از طرف دیگر آن بازار نه تنها سود بیشتری دارد، بلکه از مالیات هم معاف است، نیاز به درگیری هم ندارد و فرد میتواند همراه با تفریح خود سود نیز کسب کند. در چنین شرایطی بدیهی است تولید در فضای اقتصادی پا نمیگیرد. بنابراین سیاستگذار اقتصادی باید توجه داشته باشد بازار تولید را نباید به صورت منفک از بقیه بازارها دید، بلکه نیاز است این بازار را نیز به صورت زنجیرهای متصل به بقیه بازارها مشاهده کرد و برای آن در رقابت با بقیه بازارها سیاستگذاری و سیاستورزی کرد. در مجموع به نظر میرسد کشور بشدت نیازمند ثبات در شاخصهای مهم اقتصادی است که مهمترین آنها ارزش پول ملی است. ارزش پول ملی به عنوان متغیر موثر بر بقیه شاخصها باید در کوتاهمدت سریعا به وضعیت ثبات برسد. با وضعیت کنونی که با افزایش قیمت ارز، تورم داخلی ایجاد شده و تورم داخلی موجب افزایش قیمت ارز میشود، اقتصاد ایران در مسیر نابودی است و اساسا هیچ برنامهریزیای در تولید، باثبات نخواهد بود.
* دانشجوی کارشناسی ارشد اقتصاد