printlogo


کد خبر: 226915تاریخ: 1399/8/29 00:00
فاطمه بهبودی، نویسنده کتاب «پوتین قرمزها» در گفت‌وگو با «وطن امروز» از سختی‌های نگارش این اثر متفاوت ادبیات دفاع‌مقدس گفت
داستان اسارت فرماندهان ارشد بعثی
روایت بازجویی از قاتل شهدای غواص

عباس اسماعیل‌گل: این روزها سومین دوره مسابقه کتابخوانی «کتاب قهرمان» با محوریت کتاب «پوتین قرمزها» در حال برگزاری است. کتاب «پوتین قرمزها» نوشته فاطمه بهبودی به خاطرات مرتضی بشیری، مدیرمسؤول جنگ‌روانی قرارگاه خاتم‌الانبیا و مسؤول بازجویی از اسرای عراقی در ایران می‌پردازد. بهبودی در این خاطرات ابتدا مخاطب را با اهمیت خاطرات راوی آشنا می‌کند. او در فصل‌های نخست، بخشی از بازجویی‌های انجام شده را ثبت می‌کند و پس از آن، به زندگی فردی راوی و چگونگی ورود وی به جبهه و نقشش در جنگ تحمیلی می‌پردازد. از جذابیت‌های خاطرات بشیری، روایت جلسات بازجویی از نیروهای عراقی است؛ گاه در خلال این خاطرات، مطالب خواندنی از اتفاقات تاریخی نقل می‌شود که فجایع رخ داده در جنگ تحمیلی را بیشتر نمایان می‌کند. از جمله این موارد، بخشی است که به بازجویی از محمدرضا جعفر عباس الجشعمی، سرهنگ دوم نیروی مخصوص، فرمانده تیپ کماندویی سپاه هفتم بعثی‌ها و حضور او در ‌ام‌الرصاص اختصاص دارد. به همین بهانه با فاطمه بهبودی، نویسنده «پوتین قرمزها» گفت‌وگو کرده‌ایم. 
***
* چه شد تصمیم گرفتید سراغ نگارش این اثر بروید؟ آیا خودتان سوژه را انتخاب کردید یا از طرف ناشر این کار به شما سپرده شد؟
اگر بخواهم به طور خلاصه درباره روندی که برای نگارش کتاب «پوتین قرمزها» طی شده، صحبت کنم باید بگویم سال 93 بود که آقای سرهنگی،  مدیر دفتر ادبیات و تحقیقات پایداری حوزه هنری پیشنهاد تالیف خاطرات آقای مرتضی بشیری را به من دادند. پیش از مطرح کردن این پیشنهاد به بنده، مصاحبه‌ای انجام شده بود و ماحصلش حدود 50-40 صفحه متن شده بود. با این حال من از آقای سرهنگی خواستم که خودم شخصا با آقای بشیری مصاحبه کنم که ایشان قبول کردند و بعد از یک سال نتیجه آن شد همین کتاب «پوتین‌ قرمز‌ها». 
البته همان‌طور که می‌دانید، آقای مرتضی بشیری مدیر جنگ روانی ایران و عراق از سال ۱۳۶۵ تا پایان جنگ در قرارگاه خاتم‌الانبیا بوده ‌است. حلقه وصل آقای سرهنگی و آقای بشیری هم به ارتباط این ۲ در قرارگاه خاتم‌الانبیا بازمی‌گردد؛ زمانی که جناب سرهنگی به‌عنوان خبرنگار روزنامه جمهوری در اردوگاه اسرای عراقی حضور داشتند. راوی کتاب «پوتین‌ قرمز‌ها» سابقه‌ای قریب به ۳ دهه فعالیت سیاسی در وزارت امور خارجه دارد. وی پیش از حضور در جبهه، با پست کارداری سفارت جمهوری اسلامی ایران در برزیل خدمت کرده است و پس از آن کاردار ایران در سومالی و بعدتر سفیر کشورمان در تانزانیا، روآندا و بروندی و مدتی بعد سفیر موزامبیک بوده است. 
 
* آقای بشیری در دوران کاری‌اش در دوران دفاع مقدس به غیر از مسؤولیتش در قرارگاه خاتم‌الانبیا، در بخش‌های دیگری هم مشغول به خدمت بوده است که به نظر می‌رسد در این کتاب سعی شده زیاد به آنها پرداخته نشود و بیشتر بر همان خاطرات او از بازجویی‌ها و فعالیت به عنوان مسؤول جنگ روانی متمرکز شود؛ دلیل این تصمیم چه بوده است؟
آقای بشیری از دی‌ماه سال 65 به قرارگاه خاتم‌‌الانبیا پیوستند و طبیعتا تا پایان جنگ تحمیلی ۲ سال هم نمی‌شود اما بنده به خاطر اهمیت فعالیت ایشان در این ۲ سال به این موضوع پرداختم. از سوی دیگر بنده این کتاب را به سفارش دفتر ادبیات و تحقیقات پایداری حوزه هنری نوشتم که رویکرد اصلی این دفتر پرداختن به دوران جنگ 8 ساله است و طبیعتا باید درباره خاطرات و رویدادهای خاصی که برای آقای بشیری در دوران جنگ تحمیلی روی داده بود، می‌نوشتم.
البته ناگفته نماند اشاراتی به گذشته آقای بشیری در کتاب «پوتین قرمزها» شده است که به شخصیت‌پردازی در نگارش کمک می‌کند. لازم دیدم حالا که قرار است درباره جنگ روانی صحبت کنم، اطلاعاتی درباره اینها بدهم که راوی در چه محیطی بزرگ شده است و پرورش‌یافته چه خانواده‌ای است، نوجوانی و سال‌های نخست جوانی خود را چگونه گذرانده است و در سال‌های قریب به انقلاب به چه کاری مشغول بوده است.
 
* چند ساعت مصاحبه برای نگارش کتاب داشتید؟
دقیقا خاطرم نیست که چند ساعت مصاحبه کردم. 
 
* آیا خاطره‌ای از میان آنچه راوی نقل کرده اما به دلایل امنیتی نتوانستید در کتاب روایتش کنید، در ذهن‌تان است که برای‌مان بگویید؟
طبیعتا یکسری مباحث را به دلایل امنیتی نتوانستم در کتاب بیاورم، البته از آنجا که قریب 40 سال از جنگ گذشته، روایت برخی مطالب مشکلی نداشت اما به واقع یکسری مطالب است که به لحاظ زمانبندی حتی پس از گذشت 40 سال هم هنوز بار اطلاعاتی و امنیتی دارد و بازگو کردن آن شدنی نیست. به هر حال بنده هیچ اصراری برای انتشار مطالب اطلاعاتی در کتاب نداشته‌ام و تمام تلاش خود را کردم باتوجه به داشته‌هایم کتابی خواندنی بنویسم. 
 
* کتاب در پایان هر فصل، پی‌نوشت‌هایی غنی و خواندنی دارد؛ چه شد که تصمیم گرفتید چنین بخشی در کتاب داشته باشید؟ چون معمولا پی‌نوشت کتاب‌ها مختصر است و به شکل خلاصه به توضیح برخی موضوعات مهم می‌پردازد ولی شما در این کتاب به شکلی مفصل در پی‌نوشت هر فصل موضوعاتی که مدنظر داشتید را توضیح داده‌اید. 
این کتاب از پی‌نوشت‌های زیاد بهره برده است و آن هم به این دلیل که بنده قبل از اینکه داستان‌نویس و بعد مستندنگار باشم، یک پژوهشگر هستم و اساس کارم را با پژوهشگری آغاز کردم و «پژوهش»مدار بودن مطالبی که ارائه می‌کنم همیشه برایم از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. 
نکته دیگر آنکه اطلاعات چندانی درباره موضوع جنگ روانی در منابع مدون وجود ندارد تا جایی که به نظرم رسید اطلاعات ارائه شده در این کتاب می‌تواند به عنوان منابع ردیف اول برای محققان نیز مثمرثمر باشد چون در زمان جنگ، واحد «جنگ روانی» برای نخستین‌بار شکل گرفته بود. طبیعتا شکل‌گیری و نحوه مواجهه مدیر جنگ روانی ایران و عراق با مضامین پیش‌رو در جنگ می‌تواند برای محققان و پژوهشگران مفید باشد و برای آنکه ارائه این اطلاعات به متن لطمه وارد نکند و کار از شکل داستانی خود خارج نشود، این موارد را در قالب پی‌نوشت آوردم که هم لطمه‌ای به وجهه داستانی کتاب وارد نشود و هم آنکه بتواند یک منبع درباره «جنگ روانی» در دوران جنگ تحمیلی باشد.
 
* بازگردیم به داستان کتاب «پوتین قرمزها»؛ این کتاب دقیقاً چه مقطع زمانی دوران دفاع‌مقدس را روایت می‌کند؟
جریان و اتفاقات کتاب پوتین ‌قرمزها مربوط به عملیات کربلای 4 و ۵ است. فصل‌های ابتدایی مشتمل بر روایت و حاوی ماجرای قسمتی از بازجویی‌های آقای بشیری از افسران ارشد عراقی در اردوگاه‌های ایرانی است. در خلال روایت از اسرای عراقی به زندگی شخصی راوی و نحوه‌ ورودش به جبهه و نقش او به عنوان یک بازجوی امنیتی در دوران جنگ تحمیلی پرداخته شده است. یکی از بخش‌های کتاب که اتفاقا بخش جذاب و مفصلی هم هست، مربوط به خاطرات سرهنگ جشعمی است. این سرهنگ، فرمانده تیپ کماندویی سپاه هفتم عراق بوده که به جزیره ‌ام‌الرصاص پاتک می‌زند. جشعمی بعد از دستگیری و اسارت توسط نیروهای ایرانی به دلیل مصدومیت تحت مداوا قرار می‌گیرد تا جایی که به دستور پزشک و در کنار داروهایی که مصرف می‌کرده، برایش به صورت اختصاصی و روزانه شیر تهیه می‌شده تا روند درمان بیماری‌اش کامل شده و سلامتی‌اش را به دست آورد. نکته قابل تأمل آنکه این فرمانده پاتک‌کننده به ‌ام‌الرصاص بوده که باعث به شهادت رساندن مظلومانه نیروهای غواص و خط‌شکن ما شده است؛ همان غواصانی که دست‌های‌شان را با سیم خاردار بسته بودند و آنها را در حالی که اغلب زنده یا مجروح بودند در زیر خروارها خاک زنده به گور کرده و به شهادت رسانده بودند. 
 
* شما به متن بازجویی‌های آقای بشیری در دوران جنگ تحمیلی دسترسی داشتید؟ در این صورت، به نظر می‌رسد اگر چند نمونه از آنها را در کتاب می‌آوردید، برای مخاطب جذاب‌تر بود. 
در مقدمه کتاب اشاره کردم نتوانستم به متن بازجویی‌های آقای بشیری در دوران جنگ تحمیلی دسترسی داشته باشم. فقط می‌دانستم بخشی از این بازجویی‌ها در مرکز اسناد کتابخانه ملی وجود دارد که اجازه دسترسی به بنده ندادند. در واقع اسناد مرتبط به بازجویی‌هایی که از اسرای عراقی صورت گرفته از وزارت امور خارجه به مرکز اسناد و کتابخانه ملی ایران منتقل شده و این مرکز، بنا به قانونی دست و پاگیر، تا 40 سال بعد امکان بازدید، مطالعه یا هر گونه دسترسی به اسناد را از مراجعان سلب کرده است. آن زمان که من برای اخذ مجوز دسترسی به این اسناد در حال نامه‌نگاری‌های معمول اداری بودم، متوجه شدم این جابه‌جایی بتازگی انجام شده است اما با همه این اوصاف توانستم شرح یک متن بازجویی را از یک نشریه نقل قول کنم. 
 
* نظرتان درباره انتخاب کتاب «پوتین ‌قرمزها» برای سومین دوره مسابقه کتابخوانی کتاب قهرمان چیست؟
به نظرم این کتاب از سوژه جذابی برای حضور در سومین دوره مسابقه کتابخوانی کتاب قهرمان برخوردار است، زیرا برای نخستین‌بار مقوله جنگ روانی در دوران ۸ ساله جنگ به طور مفصل موضوع کتابی می‌شود. این کتاب پتانسیل خوبی برای جذب مخاطب دارد؛ به لحاظ آنکه برای نخستین‌بار طیف وسیعی از اسرای رده بالای ارتش را می‌بینیم که چطور دوران اسارت‌شان را در ایران می‌گذرانند و اسارت آنها هیچ شباهتی به اسارت برادران ما در اردوگاه‌های عراقی نداشت. برخورد نیروهای ما با عراقی‌ها اغلب انسانی و به دور از رفتارهای خشن بوده است. تا امروز کتاب‌های زیادی از خاطرات اسرای ایرانی در عراق منتشر شده است که اغلب توصیف‌گر شکنجه‌ها، جنایات جنگی و رفتار غیرانسانی با نیروهای ایرانی است اما درباره روایت وضعیت اسرای عراقی در ایران، آثار چندانی منتشر نشده است، ضمن اینکه آنچه کتاب «پوتین قرمزها» را از سایر آثار از این دست متمایز می‌کند، پرداختن به اسارت فرماندهان ارشد رژیم بعثی است که در این حین به موضوعاتی چون نحوه اسارت، نحوه بازجویی و همکاری اسرا پرداخته شده است؛ در مجموع فکر کنم مطالعه این مسائل برای مخاطبان تازگی داشته باشد. 
 
* این مسابقه در شرایط کرونایی تا چه اندازه می‌تواند به ارتقای سطح کتابخوانی در کشور کمک کند؟
در شرایط کنونی «پوتین قرمزها» برای آن عده‌ای که امکانش را دارند و در خانه می‌مانند و اهل مطالعه بویژه مطالعه درباره جنگ تحمیلی هستند، می‌تواند انتخاب مناسبی باشد. مجمع ناشران انقلاب اسلامی، مؤسسه شیرازه، بسیج صداوسیما و سوره مهر برای معرفی کتاب «پوتین قرمزها» تلاش کردند. در حال حاضر کتاب چاپی در دسترس قرار دارد. همچنین کتاب صوتی و نسخه الکترونیک هم موجود است. امید دارم تلاش دوستانم بی‌نتیجه نماند و این کتاب مخاطبش را پیدا کند و خوانده شود. 
 
* شاید برای مخاطبان بد نباشد از آثار جدید شما پس از انتشار «پوتین قرمزها» باخبر باشند. 
همزمان با انتشار پوتین قرمزها، رمان «زمستان سرد و شمعدانی‌های ترمه‌ای»‌ام منتشر شد. در حوزه جنگ بعد از کتاب «پوتین قرمزها»، کتاب خاطرات امیر تکاور محمدحسین محیطی را با عنوان «من یک کلاه‌سبزم» برای مخاطب گروه سنی نوجوان نوشتم. سپس کتاب «سپیدارهای آن سوی دوله‌تو» را نوشتم که محتوای آن برشی از زندگی دکتر ناصر حیدری است و داستانش در زندان حزب دموکرات کردستان می‌گذرد. کتاب دیگری هم دارم به اسم «پاییز پنجاه ‌سالگی» با موضوع خاطرات سردار شهید محمد جمالی که از جمله شهدای مدافع حرم بوده است. شهید جمالی کسی است که در ایام دفاع‌مقدس نیز در جبهه حضور داشته است. ایشان بعد از اتمام دوران جنگ تحمیلی به منظور مقابله و جنگ با اشرار در سیرجان کرمان حاضر می‌شود تا اینکه سال 1392 به سوریه می‌رود و در دمشق هم به شهادت می‌رسد. مجموعه داستان «کوالای خاکستری» هم آخرین کتابی است که از من منتشر شده است. 
 
* و سخن پایانی... 
در مجموع کتاب «پوتین قرمزها» از میان 10 کتابی که تا امروز از من منتشر شده، این اقبال را داشته که با استقبال مخاطبان کتابخوان مواجه شود. امیدوارم برنامه‌ریزی مسابقات به آشنایی کتابخوانان با این کتاب کمک کند.

Page Generated in 0/0058 sec