باراک اوباما در کتاب خاطرات خود که بتازگی منتشر شده اذعان کرده است تحریمهای دولت جورج بوش پسر علیه ایران عمدتاً جنبه نمادین داشته و دولت او بوده که تحریمهای سخت را علیه ایران اعمال کرده است
گروه سیاسی: در حالی که هنوز جو بایدن زمام امور را در دست نگرفته، گزارش رسانههای خبری و تحلیلهای کارشناسان بیانگر آن است که بایدن نیز همانند رئیسجمهور سابق آمریکا از حربه تحریمها برای ایجاد محدودیت علیه ایران استفاده خواهد کرد. بررسی تحریمهای آمریکا علیه ایران بیانگر آن است که دولتهای دموکرات بیش از جمهوریخواهان از تحریم برای مقابله با جمهوری اسلامی استفاده کردهاند.
در همین راستا باراک اوباما، رئیسجمهور سابق آمریکا در بخشی از کتاب خاطراتش با اشاره به تلاشش برای تحت فشار گذاشتن ایران اذعان کرده است «تحریمهای پیشین آمریکا و رئیسجمهور قبل از وی عمدتا جنبه سمبلیک و نمادین داشته و به اندازه کافی سخت و سنگین نبوده است». لذا او مسیر را به سمت تحریمهای سخت و سنگین تغییر داده است. باراک اوباما در حالی به تحریمهای گسترده علیه ایران مباهات میکند که بخش قابل توجهی از این تحریمها ورود دارو و کالاهای اساسی به ایران را مختل کرد و سبب بروز مشکلاتی برای مردم شد. تحریم دارو و کالاهایی که در چارچوب کالاهای بشردوستانه قرار میگیرد و به صورت مستقیم با جان مردم در ارتباط است، نشان از سیاستی جدید در رویکرد خصمانه آمریکا علیه ایران دارد که از زمان ریاستجمهوری اوباما به صورت گسترده چنین رویکردی مورد استفاده قرار گرفت.
بررسی تاریخچه تحریمها نیز نشان میدهد دموکراتها هم از لحاظ کمی و هم از لحاظ کیفی بیشتر از جمهوریخواهان از ابزار تحریم علیه ایران بهره گرفتهاند، به گونهای که سیاست تحریمی علیه ایران از دولت دموکرات جیمی کارتر در سال 58 شروع و سختترین تحریمها توسط باراک اوبامای دموکرات وضع شد. نگاهی به سیاستهای تحریمی اوباما نشان میدهد او معمار اصلی تحریمها علیه ایران است.
باراک اوباما سال 2008 از حزب دموکرات به ریاستجمهوری آمریکا انتخاب شد. اوباما در دوران رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری شعار مذاکره و گفتوگو بدون پیششرط با ایران را مطرح کرد. او وعده داد «تغییر در رفتار» ایران میتواند با عضویت این کشور در سازمان تجارت جهانی، برخی مزایای اقتصادی و ضمانتهای امنیتی، پاداش یابد. همچنین اوباما در نخستین پیام نوروزیاش بیان کرد خواستار در پیش گرفتن یک دیپلماسی برای حل تمام مشکلات فیمابین و برقراری روابط سازنده با ایران است. این سخنان اوباما در داخل کشور امیدهایی را برای اصلاح رابطه با آمریکا در میان برخی جناحهای سیاسی و دولتمردان به وجود آورد.
این در حالی بود که اوباما در دوره نمایندگی کنگره جزو حامیان تشدید تحریمها علیه ایران بود. او بیان کرده بود دولت ایران از درآمدهای نفتی برای توسعه برنامه هستهای خود و حمایت از گروههای تروریستی در خاورمیانه استفاده میکند، لذا اعمال فشار بر شرکتها برای قطع روابط مالی با ایران اثر تحریمها را افزایش میدهد. در پی این امر او سال 2007 طرحی را به سنای آمریکا ارائه کرده بود که سرمایهگذاران خارجی را به خروج از ایران تشویق میکرد. اوباما در عمل تا پیش از انتخابات ۸۸ یعنی یک دوره یک ساله همان مسیر دولت بوش جمهوریخواه را ادامه داد. در این مدت طی ۳ دستور اجرایی تعدادی از افراد و نهادهای ایرانی مورد تحریم قرار میگیرند.
بعد از انتخابات 88 و با وقوع فتنه 88، اوضاع بینالمللی علیه ایران تغییر میکند. جمهوری اسلامی ایران در فضای بینالمللی متهم میشود. با این بهانه آمریکا فشارهایش نسبت به ایران را افزایش میدهد. با راهبری آمریکا آخرین و مهمترین قطعنامه تحریمی شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران یعنی قطعنامه 1929، سال 2010 (19 خرداد 89) به تصویب میرسد.
دولت اوباما دامنه تحریمهای یکجانبه علیه ایران را بشدت گسترش میدهد. قانون سیسادا- قانون جامع تحریمهای ایران، پاسخگویی و عدم سرمایهگذاری- جولای 2010 (10 تیر 89) تصویب میشود. تصویب این قانون آغاز نسل دوم تحریمهای بانکی ثانویه علیه ایران است که زمینه را برای تغییرات مهمی در تحریمهای ایران ایجاد میکند و نسبت به تحریمهای قبلی یک تغییر اساسی محسوب میشود. هدف و مخاطب این قانون، بانکهای بزرگ بینالمللی در سطح جهان بودند که دسترسی به چرخه دلار برایشان اهمیت دارد. لذا وزارت خزانهداری آمریکا تلاش میکند از آنها برای همراه کردن خود در اجرای تحریمها علیه ایران بهره گیرد. قانون «سیسادا» این امکان جدید را به دولت آمریکا داد که از اهرم دسترسی به شبکه بانکی آمریکا و چرخه دلار برای تنبیه موسسات مالیای که به تحریم ایران توجه نمیکنند استفاده کند. در نتیجه این تحریم، بانکهای بزرگ بینالمللی عملا به بازوهای وزارت خزانهداری آمریکا برای اعمال تحریم علیه ایران تبدیل میشوند که این امر در اثرگذاری و اجرایی شدن تحریمهای یکجانبه آمریکا علیه ایران بسیار مهم بوده است. این حرکت که در دوره دموکراتها اتفاق افتاد عملا جبهه آمریکا علیه ایران را گسترش داد و ایران برای مقابله با تحریمها دیگر تنها با وزارت خزانهداری آمریکا طرف نبود.
بعد از قانون سیسادا در دولت اوباما، قانون اختیارات دفاع ملی برای سال مالی 2012 در دسامبر 2011 (دی 90) تصویب میشود که در آن ۲ اقدام جدی تحریمی یعنی تحریم بانک مرکزی و فروش نفت ایران انجام میشود. در گام بعدی قانون «ترا» (قانون کاهش تهدید ایران و حقوق بشر سوریه 2012) آگوست 2012 (مرداد 91) به تصویب میرسد. بر اساس این قانون بخشهای دیگری از اقتصاد ایران تحریم میشود. قانون ترا تحریمهای ذیل قانون آیسا درباره سرمایهگذاری در صنعت نفت را به سرمایهگذاری و صادرات و واردات در صنایع پتروشیمی توسعه میدهد. این قانون همچنین صدور ویزا برای بسیاری از مقامات ایرانی را به بهانههای مختلف از جمله نقض حقوق بشر ممنوع و بحث ممنوعیت تحصیل دانشجویان ایرانی در رشتههای مربوط به صنعت هستهای و موشکی را نیز مطرح میکند. علاوه بر این با تصویب این قانون، مؤسسات مالی خارجی در صورت انجام تراکنش برای هر فرد و نهاد ایرانی که به این بهانهها در لیست تحریم قرار گرفتهاند، از نظام مالی آمریکا محروم میشوند. تا پیش از این بر اساس قانون سیسادا، مؤسسات مالی خارجی فقط در صورت انجام تراکنش با بانکها و مؤسسات مالی ایرانی که به بهانه حمایت از سلاح کشتار جمعی یا تروریسم در لیست تحریم بودند از نظام مالی آمریکا محروم میشدند. همچنین قانون ترا، تحریمهای نفتی ایران را توسعه و اجازه میدهد نفت ایران صرفا به معدود کشورهای مشخصی فروخته شود و پول حاصل از آن فقط بتواند در تجارت دوجانبه کالاهای غیرتحریمی بین ایران و آن کشور به کار گرفته شود.
در اقدام بعدی در دولت اوباما، ژانویه 2013 (دی 91) «قانون آزادی و مبارزه با سلاحهای کشتار جمعی ایران (ایفکا)» به تصویب میرسد. قانون ایفکا، مجددا لیست تحریم ایران را توسعه داده و تمام افراد و نهادهای ایرانی را که مرتبط با بخشهای انرژی، حملونقل، کشتیسازی و بنادر ایران هستند و نیز صداوسیمای ایران را در لیست تحریمها قرار میدهد. علاوه بر این ارائه بیمه و بیمه خوداتکایی برای افراد قرار گرفته در لیست تحریم ایران بر اساس قوانین مختلف را ممنوع و آنها را شامل جریمههای در نظر گرفته شده قانون ایسا میکند. همچنین تحریم علیه بانکهای دنیا که با ایران تراکنش انجام میدهند در این قانون گسترش پیدا میکند و بر اساس این قانون، هر مؤسسه مالی خارجی در صورت انجام تراکنش با یکی از افراد و نهادهای ایرانی قرار گرفته در لیست تحریم (به هر دلیلی)، از نظام مالی آمریکا محروم میشود. قانون ایفکا در واقع هر فرد و نهاد ایرانی را که در لیست تحریمهای آمریکا قرار گرفتهاند، فارغ از دلیلش مشمول تحریمهای نسل دوم آمریکا میکند و این فشار مضاعفی را بر جمهوری اسلامی در بحث تحریمها وارد میکند. علاوه بر این شکل گرفتن کانالهای مالی و کانالیزه شدن روابط مالی ایران، بلوکه پولهای نفت و اجازه مصرف آن صرفا برای مصارف خاص، در این دوره از دولت دموکرات آمریکا انجام میشود.
سال 2013 کشور وارد فضای مذاکره با آمریکا میشود. یعنی دموکراتها تا آن زمان توانستند تحریمها را به گونهای هدایت کنند که آن را به هدف اصلیاش یعنی نشاندن ایران پای میز مذاکره برسانند.
******
خانه سالمندان واشنگتن
آیا انگیزه و وضعیت رهبران دموکرات برای اصلاحات ساختاری مورد نیاز حتی در داخل حزب خودشان، تفاوت چندانی با رهبران سالخورده و بیمار شوروی در واپسین سالهای منتهی به فروپاشیاش دارد؟
در حالی که جو بایدن خوابآلوی تقریبا 78 ساله با همان سبک دویدن نمایشیاش، سلانهسلانه از میان صندوقهای آرای مخدوش جورجیا، پنسیلوانیا و آریزونا و هرجومرج اجتماعی و سیاسیای که ترامپ همچنان در روزهای آخر به آن دامن میزند به سوی کاخ سفیدی راه باز میکند که خود در محاصره بحرانهایی بهمراتب جدیتر مثل همهگیری کرونا، سقوط اقتصاد دلار و انزوای هژمونی آمریکایی در جهان است، این پرسش مطرح میشود که آیا او واقعا رهبری هست که قابلیت فیزیکی، ذهنی و حتی جایگاه سیاسی لازم را برای مواجهه با سختترین روزهای داخلی و خارجی آمریکا داشته باشد و تازه اگر توانش را هم داشته باشد، انگیزهای برای برگرداندن ورق دارد؟
یک محقق انگلیسی- فرانسوی با ریشهای خاورمیانهای و با سابقه تحلیل روندهای جهانی قدرت شرق و غرب در یکی دو دهه اخیر بویژه در مورد افول کلانشهر لندن (به عنوان مرکزیت بقایای امپراتوری فروپاشیده بریتانیا) و همچنین ظهور و سقوط امپراتوری جدید روسیه به رهبری پوتین، حال تلاش دارد به پرسش حیاتی بالا درباره آمریکا پاسخ دهد. پاسخ بن یوداه، به اینکه جدیدترین رئیسجمهور جدید ایالاتمتحده ممکن است چقدر شبیه باثباتترین رئیس شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی و همچنین آخرین نسل رهبران مقتدر حزب کمونیست باشد، تلویحا مثبت است. ضمن اینکه نباید از یاد برد که اعتبار پیشبینی او وقتی دوچندان میشود که بدانیم نقد او درباره رئیسجمهور بعدی آمریکا خود در قالب یک پیشبینی بوده است؛ در حقیقت او حدود 9 ماه پیش و در حالی که هنوز بحران کرونا مثل امروز گلوی پروژه آمریکای بزرگ ترامپ را نفشرده بود، در مقاله «آیا بایدن، برژنف آمریکایی است؟» برای روزنامه گاردین دست به ۲ پیشبینی طلایی تو در تو زد.
یوداه مقالهاش را چنین آغاز کرده بود:
«او با وجود ناخوشاحوالی و گیجی، اعتماد حزب الیگارشی «نومن کلاتورا»
- اعضای حزب کمونیست در مصدر پستهای کلیدی سیاسی و صنعتی دولت اتحاد جماهیر شوروی- را در یک ابرقدرت رو به زوال به دست آورد؛ با قول عدم اصلاحات ساختاری، محدودیت ایجاد نکردن در منافع خاص و عدم تغییر در یک سیاست خارجی مداخلهجویانه، سلطهطلبانه و بیش از حد ممتد.
این چکیدهای کاملا شفاف از چگونگی به قدرت رسیدن لئونید برژنف بیمار در اتحاد جماهیر شوروی در دهه 70 میلادی بود یا همان ترفندی که توسط کنستانتین چرننکو، نامزد مخالف گورباچف به هر قیمت ممکن، یک سال قبل از مرگش برای دبیر کل شدن در حزب کمونیست در سال 1984 به کار بست. اما اینکه این واقعیت میتواند به عنوان دستور کار جو بایدن برای تشکیلات حزب دموکرات در نظر گرفته شود جای تأمل دارد.
در این قیاس، به سبک واقعی اروپای شرقی، به عنوان یک «جوک جدی» تامل کنید. اول، بخش احمقانه (قیاس) را ببخشید: چندین لیگ فاصله میان دسیسههای یک حزب توتالیتر با انتخابات مقدماتی دموکراتها وجود دارد. بدیهی است در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی انتخابات آزاد و منصفانهای در کار نبود. اما یک شباهت اساسی وجود دارد. شوروی آن اواخر، سامانه پیچیدهای بود که تشکیلات حزب از اواخر دهه 1960 هم به سوءکارکردش واقف بودند.
با این وجود حاکمیت شوروی به جای بازنگری در نقش جهانی خود یا آغوش گشودن برای آنچه اصلاحات ساختاری رادیکال تلقی میشد که امکان تهدید منافع روسای حزب و شرکتهای دولتی را به وجود میآورد، راهبردی اجتنابی را برگزید؛ ابتدا بواسطه برژنف، سپس توسط چرننکو. هزینهای که در نهایت با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی پرداختند، در جهان تاریخی شد».
نویسنده گاردین در این مقاله ابتدا آینده کاخ سفید را به بایدن و دموکراتها گره زده و سپس چشمانداز زوال هیات حاکمه آمریکا به سبک پولیتبوروی شوروی را مورد بررسی قرار میدهد. او برای اینکه نشان دهد جو بایدن به عنوان محتملترین گزینه دموکراتها برای نامزدی در انتخابات ریاستجمهوری 2020 - اگرچه انصافا 9 ماه پیش، بایدن هنوز در انتخابات مقدماتی درونحزبی در تقلای بیرون آمدن از زیر سایه سندرز و وارن بود- چگونه رئیسی برای قوه مجریه خواهد بود، رویکردهای او در داخل ساختار حزب دموکرات را مورد مداقه قرار داده و مینویسد: «این چرخه انتخاباتی حزب دموکرات (آمریکا) به جای یکی، دو کارزار جذاب در رابطه با اصلاحات ساختاری در قامت الیزابت وارن (که زودتر از همه نامزدها کنار رفت) و برنی سندرز ارائه داد. هر ۲ نامزد انتقادات پایداری از مدل اقتصادی کشور داشتند و آن را مقصر خیزش دونالد ترامپ در داخل و عامل تشدید کلپتوکراسی (فسادسالاری) اقتدارگرایانه در خارج برمیشمردند. کارزارهای این ۲ به طور مستمر طبیعت ناپایدار خط سیر فعلی را برجسته میکرد؛ نه فقط در زمینه تامین مالی اقتصاد ایالاتمتحده، بلکه روندهای شکستخورده سامانه سلامتی (هلثکر)، بدهیهای تحصیلی و فروپاشی اقلیمی و دفاعی. آنها نشان دادهاند که موضوع به موضوع، پیشبرد تشخیص و درمان برای چنین بیماریهایی بشدت محبوب واقع شده است. بایدن اما به شکلی موثر در ضدیت با کارزار اصلاحات ساختاری بوده است؛ او به جای تشریح تفصیلی این موضوع که به گمان او کجای کار تحلیلهای جناح چپ اشکال دارد، ترجیح میدهد راهحلهای آنها را غیرکاربردی و غیرانتخاباتی برشمارد. او آنقدر صادق بود که به حمایتکنندگان مالی ثروتمند حزب بگوید اگر رئیسجمهور شود «هیچ تغییر بنیادینی صورت نمیگیرد».
این اما چیزی بیش از صرف چشمپوشی از مالیات پیشنهادی بر ثروت است. برخلاف تشکیلات اوباما، دولت او(بایدن) میتواند بدون نقشه راه سیاسی، برنامهای برای اصلاحطلبان و چهبسا فاقد انرژی اجرایی باشد. ذهن به وضوح سست بایدن در صندلی رانندگی نشسته و همراه با نوستالژی او برای روزهای مدنیت و سیاستهای مشارکتی در کپیتول هیل (کنگره و مرکز حاکمیت ایالاتمتحده) است که به طور آشکار دموکراتها را طی دههها ناکام گذاشته است. با وجود اینکه این کشور 9/5 تریلیون دلار برای درگیریها در خاورمیانه و آسیا هزینه کرده بیآنکه بتوان ایمنتر شدن این مناطق را به اثبات رساند اما هیچ بازبینیای درباره نقش ایالاتمتحده در جهان انجام نخواهد شد.
میل بایدن و هوادارانش برای شکست دادن دونالد ترامپ ستودنی است. او به وضوح اعتماد رأیدهندگان آفریقایی- آمریکایی را جلب کرده اما این واقعیت که بایدن هیچ هدفی فراتر از اخراج ترامپ، برای کارزار انتخابات ریاستجمهوریاش برنگزیده، میتواند آزاردهنده باشد. او ترجیح داده چنین ایدهای را بپروراند که ترامپ یک استثنای وضع موجود است و نه محصول وضع موجود، بنابراین نمیتواند تشخیص دهد که شرایط تولید یک ترامپ دیگر هنوز وجود دارد».
باید بدانیم یوداه از تبار یهودیان مزراحی عراق است و بواسطه ریشهها و روابط خاورمیانهایاش بخوبی با روحیات دیکتاتورهای شرقی آشناست. اعتبار روزنامهنگاریاش را هم بواسطه مصاحبت با برخی رهبران اوراسیا از جمله عمرانخان به دست آورده است. از این جهت، قیاسی که میان حکمرانی فعلی واشنگتن با الیگارشیهای شرقی انجام میدهد، اعتباری ویژه پیدا میکند. او با نگاهی به حقایق دستگاه حکمرانی ایالاتمتحده ادامه میدهد:
«چیزی که عمدتا دستگاه حاکمه واشنگتن را به سوی بایدن جلب میکند این است که او تصویری در قالب رهبر افسانهای آمریکایی بازتاب میدهد. با این حال بیمایه است. آنچه مرا نگران میکند کمربستههای حاکمیت برای آن چیزی است که «قوانین مبتنی بر نظم بینالمللی» خوانده میشود که ترامپ آن را نادیده میگرفت. آنها دارد یادشان میرود که قدرت آمریکایی بر بنیادی از گسترده وسیعی از موفقیتهای بومی بنا شده که ثبات اجتماعی را ممکن میسازد. اگر چه وقتی درآمد طبقات متوسط و پایین برای چندین دهه با کسادی مواجه است - به طوری که 140 میلیون بزرگسال (شهروند آمریکا) هر سال گزارش «مشقت تامین مالی درمان» پر میکنند، سن امید به زندگی شخص در حال نزول است، وثیقه و بدهی دانشگاهی به رشد خود ادامه میدهد- چنین بنیادی شروع به فرو ریختن میکند. نظرسنجیها نشان میدهد احساس ملی خوشبختی افول کرده است. نمایههای کلیدی مثل اینهمانهایی بودند که رهبری شوروی، آن زمان که ترجیح داد برژنف را با وجود کهولت سن در قدرت نگه دارد یا چرننکو را چند ماه مانده به مرگ محتوم برگزیند تا با چالش اصلاحات داخلی مواجه نشود، تصمیم به نفیشان گرفت.
این همان جایی است که آن «جوک جدی» یادشده واقعا جدی میشود. بایدن اگر از دست رسانهها یا یورش تبلیغاتی جمهوریخواهان جان سالم به در ببرد، میتواند در انتخابات نوامبر پیروز شود... اما کسانی که برای یادگاری نوشتن روی دیوار او عجله دارند باید با خودشان صادق باشند که این چه جور ریاستجمهوری خواهد بود؛ نوعی دولت موقت که به افسانههای ابرقدرت (آمریکا) سوگند یاد میکند و مشکلات ساختاری بیحساب را که باعث تهی شدن قوت ملی از درون میشود نادیده میگیرد، چرا که مشکلات بیش از اندازه سخت هستند».