مهدی طاهرخانی*: هیچکس به اندازه مارادونا در این چند سال به مرگ کامبک نزده بود. آنقدر به زنده ماندنش اعتماد داشتیم که وقتی خبر اولیه فوتش مخابره شد مطمئن بودیم مثل دفعههای قبل، خیلی زود تکذیب میشود اما متاسفانه این بار اسطوره قصد بازگشت نداشت. او رفت و حالا کافران فوتبال به راحتی میتوانند بگویند؛ فوتبال خدا ندارد. بله! متاسفانه از امروز به بعد حق با آنهاست.
مارادونا تنها یک بازیکن و نماد نبود، او یکتنه به اندازه همه اساطیر همه رشتههای ورزشی، وزن، اعتبار و جایگاه داشت. کدام نام در کدام رشته ورزشی همسنگ او به شهرت رسید و چند دهه با قدرت تمام در آن بالا ماند؟
همه آنچه امروز مسی دارد از کفه ترازوی قیاسش با دن دیگو است. پسرک موفرفری لاغر اندام تنها و تنها 15 سال سن داشت که بزرگترین مأموریت همه زندگیاش را انجام داد. قبل از آنکه جهان فوتبال او را بشناسد و میلیاردها نفر شیفته جادویش شوند. او در همان 15سالگی کاری را کرد که تا روز پایان زندگی از بابت انجامش رضایت خاطر تمام داشت. یک خانواده پرجمعیت، پدری کارگر و زحمتکش که حتی یک خانه معمولی برای زندگی کردن نداشتند. جادوی اول همان روز بود؛ لحظهای که پسر کوچک خانه، یکتنه دست همه خانواده را گرفت و به یک خانه آبرومند برد و دیگر به محله کثیف سابق بازنگشتند. اگر از آن تاریخ به بعد به خاطر یک تصادف یا هر حادثه تلخ دیگری فوتبالش تمام میشد باز هم او رسالت اصلیاش را انجام داده بود. به طوری که بعدها در مستند آصف کاپادیا صریحا گفت: «هدفم نجات خانوادهام از آن محله کثیف بود که انجامش دادم». باقی برای دل خودش بود و مبتلا کردن میلیونها نفر به جاودیش.
قصه دیگو آرماندو مارادونا هیچ نقطه ناگفتهای ندارد که تا امروز کسی به آن نپرداخته باشد، او همانی بود که باید باشد. در متر متر خاورمیانه، در سانت به سانت آمریکای لاتین و در هر جایی از جهان در دهههای 80 و 90 میلادی که چند پسربچه با پای برهنه به دنبال یک توپ پلاستیکی میدویدند، آرزو و رویایی جریان نداشت جز مارادونا شدن، جز مارادونا بودن. معجزه از این بالاتر؟ پیشرفت از این بیشتر؟ مارادونا چه چیزی میخواست که به آن نرسید؟
فیفا امروز باید اعتراف کند اگر فوتبال توانست گوی سبقت از همه ورزشهای جهان را برباید و اینچنین محبوب قلبها شود به واسطه حضور خدایگانی بسان مارادونا بود. در اوج جنگ سرد در آن روزهایی که جنگ بلوک غرب و شرق به بالاترین حد ممکن خود رسیده بود، جهان فوتبال تنها و تنها یک اسم را میشناخت و ستایش میکرد؛ جادوگر آرژانتینی که در بندر جنوبی ناپل به اندازه پاپ در واتیکان محبوب شده بود و سپس میعادگاه بزرگ جامجهانی 1986 مکزیک که فرا رسید.
بیراه نیست اگر با قاطعیت تمام بگوییم در هیچ تورنمنت بزرگی در هیچ رشتهای در جهان، هیچ ورزشکاری بخوبی و پختگی مارادونا ظهور نکرد و احتمالا هم نخواهد کرد.
در جنگ ابدی مسی بهتر است یا مارادونا، لازم نیست توپهای طلای ستاره بارسا را پشت سر هم علم کنیم. لازم نیست تعداد گلهای بیشتر او در رده باشگاهی و ملی را سند کنیم. اصلا لازم نیست برتری فنی مسی و زندگی سالمتر و طول عمر بیشتر ورزشیاش را ملاک قرار دهیم. بله! در همه اینها ستاره لاماسیا بهتر بوده و در آن هیچ شک و تردیدی نیست اما او یکجا را باخت و همان یک جا امتیاز الکترالش بیشتر بود از همه تورنمنتهای دیگر.
اگر قرار به رسیدن او به دن دیگو بود تنها و تنها جامجهانی فوتبال محل مناسبی برای قیاس بود. اگر چه مسی در سال 2014 با تیم ملی کشورش تا فینال پیش آمد و حتی از سوی فیفا به عنوان بهترین بازیکن جام انتخاب شد اما حقیقتا نمایش او یکدهم مارادونای 1986 بود؟ مسی شاید در همه ابعاد بازیکن مدرنتری باشد اما شم رهبری مارادونا همان «بزرگ نداشته» مسی است. فینال ۲ جامجهانی را مقایسه کنید. در یکی مسی آرام و بیسر و صدا فقط به فکر پاس دادن و قهرمان شدن تیمش است و وقتی هیگوآین و پالاسیو یک به یک توپها را خراب میکنند اثری از مسی و رهبریاش در تیم دیده نمیشود. درست برعکس مارادونا که در تمام بازیهای 1986 مرتب در حال رهبری تیمش بود و لحظهای از بازی در گوشهای پنهان نشد. در کدام بازی جامجهانی 2014 مسی به اندازه یک بازی آرژانتین برابر انگلیس در 1986 موثر بود؟ مسی در همه ایالتهای فوتبالی آرای الکترال را از مارادونا برد اما مجموع همه آنها به اندازه فتح یکتنه جامجهانی نبود و نیست. پس به مردم آرژانتین حق بدهید که تنها یک خدا را در عالم فوتبال پرستش کنند. مسی اگر با بارسا 10 توپ طلای متوالی دیگر هم بگیرد به اندازه یک جامجهانی، به اندازه یک برد مقابل انگلیس با 2 گل تاریخی، برای مجاب کردن مردم جهان، برای انتخاب خودش بین او و مارادونا، تلاش نکرده است.
* گرد سپید و سیاهی به چهره اسطوره
اما نقطه سیاه زندگی مارادونا که بیراه نیست اگر بگوییم همان باعث شد در 60 سالگی و خیلی زود از میان ما برود، همان گرد سپید کوکائین بود. او در مستندی که چند سال قبل امیر کاستاریکا در موردش ساخت، خیلی صریح و بیپیرایه اعتراف کرد و گفت: «من فوتبالیست خوبی بودم اما اگر این گرد سفید نبود میتوانستم بهتر هم باشم». همین یک جمله نشان میدهد اعتیاد او به مواد مخدر چه ضربه مهلکی به جهان فوتبال زد. تصور کنید مارادونا از آن چیزی که ما دیدیم بهتر هم میشد! تصورش هم باعث ترشح آدرنالین میشود.
او بارها علیه کوکائین قیام کرد. وقتی به الکل پناه برد و آنگونه اضافه وزن آورد و تا پای مرگ رفت، باز هم کامبک زد و به طرفدارانش قول داد سرحال میشود. از روزی که فوتبال را رها کرد بارها وزنش بالای 120 کیلو رفت اما او خودش را مجددا سر وزن آورد.
آنقدر به مرگ کامبک زده بود که شامگاه 25 نوامبر وقتی خبر مرگش را رسانههای مختلف جهان میزدند ته دلمان قرص بود که باز هم خبر فیک است. مارادونا قرار نیست به این زودیها برود. ۲ هفته قبل با وضعیتی اورژانسی از ناحیه مغز عمل جراحی انجام داد و وقتی به سلامت بیرون آمد خودمان را آماده کرده بودیم که دستکم 10 سال دیگر او را ببینیم اما این بار دیگر هیچ فرصتی برای بازگشت نبود. سبک غلط زندگی و همآغوشی جدا نشدنی با مخدرجات دست آخر با بزرگترین ورزشکار همه اعصار همان کاری را کرد که نباید.
در مینیسریال ستایششده «گامبی وزیر» که بتازگی از سوی کمپانی نتفلیکس منتشر شده، داستانی مشابه مارادونا را این بار نزد یک اعجوبه کمسن و سال شطرنج شاهد هستیم؛ دختری که بسان دیگو موفق میشود به بالاترین نقطه ممکن در زندگی ورزشیاش برسد اما همیشه الکل و دراگ در بزنگاههای مختلف بر سر راهش سبز میشوند تا مانع رسیدن به بزرگترین آرزویش یعنی شکست مرد شماره یک جهان شود. البته در جایی تا سقوط واقعی در زندگی هم پیش میرود.
در این مینیسریال که بر اساس یک رمان ساخته شده است، به صورت جدی با دوگانه مخدر و نابغه مواجه هستیم. ملکه شطرنج در این سریال دست آخر بر غول دراگ فائق میآید و یک هپی اندینگ شیرین به کام بیننده میریزد اما در عالم واقعیت متاسفانه اسطوره ما نتوانست از این غول بزرگ عبور کند.
نه حق مارادونا بود که بعد از آن همه بازگشت از مرگ، در 60 سالگی آن هم چند هفته بعد از تولدش بمیرد و نه سهم ما از دوست داشتن او، چنین پایان تلخی بود.
مارادونا میلیونها نفر را شیفته فوتبال کرد، در مستطیل سبز به هر آنچه میخواست و دستیافتنی بود رسید اما انتظارمان این بود بعد از اینکه برای نخستینبار به صورت جدی مواد را کنار گذاشت و به زندگی عادی برگشت، دیگر هیچ وقت تا آخر عمر سراغ الکل و دراگ نمیرفت.
یوهان کرویف قبل از مرگ و پس از آنکه فهمید دچار سرطان شده، در جملهای تاریخی گفت: «فوتبال همه چیز به من داد و سیگار همه آنها را گرفت» و درباره مارادونا باید گفت: فوتبال به او همه چیز داد و تنها او خودش بود که توانست همه چیز را اینگونه بیرحمانه از خویشتن بگیرد.
* 25 نوامبر سال 2020 میلادی، اواسط ظهر به وقت
بوئنوس آیرس، احتمالا فرشته مرگ برای مهار مهارنشدنیترین ستاره تاریخ فوتبال، تلاش چندان دشواری نداشته است. او حتما با چشمانی گریان مردی فربه و از نفس افتاده را روی تخت بیمارستان مشاهده میکرد که برای نابود کردن خویشتن آنچنان تلاش کرد که هیچ جنبندهای برای زنده ماندنش آنگونه نه.
و این پایان زندگی مردی بود که میلیونها پسربچه پولدار یا پابرهنه، شبی را به عشق او شدن با توپ خوابیدند؛ آسوده بخواب پسر 5 فوت و 6 اینچی که فوتبال بدون تو همیشه چیزی کم دارد.
* دبیر گروه ورزشی