گر چه شیریم ولی بین قفس زنجیریم
توی چنگال بنفشان به خدا گیگیریم
لکنت افتاده میان دهن قافیهمان
چون که هم قافیه دولت تد تدبیریم
خنجر از پشت نخوردید بفهمید چقدر
شاکی از این همه وادادن و تح تحقیریم
زخم خوردیم ولی باز نمیشیشینیم
سخت درگیر سکوتیم ولی شمشیریم
گفته بودیم که: «تا قدس نگردد آزاد
به همین قبله که آرام نمیگیگیریم»
مسطرب باش و بمیر از غم اسطسرابت!
هر چه ما را بکشی باز نمیمیمیریم