نظریههای متفاوتی در شیوه مدیریت بحران مطرح است. بعضی مدیریت بحران را مثل عطر، سلیقهای میدانند. یعنی هرکسی برای خودش یک مدلی دارد؛ و مثلا سلیقهاش ایجاب میکند برای جمعآوری آبهای سطحی بعد از وقوع سیل در اهواز، دستور بدهد آب را با لودر بریزند داخل کامیون. اینکه همان آب از لای درز و سوراخهای کامیون میریزد پایین، مشکل خود آب است و چندان اهمیتی هم ندارد. به هر حال نفس عمل مهم است. باقیاش دیگر جزئیات است و هرکس سلیقهای دارد...
اما عدهای معتقدند شیوه مدیریت بحران مثل تلفن همراه است. کاملا شخصی! کسی حق ندارد به مدیریت بحران دیگران دست بزند و در آن سرک بکشد. اتفاقا اغلب مدیران محترم بحران هم این یکی نظریه را بیشتر میپسندند. اساسا اعتقادی ندارند شیوه مدیریتشان برای بحرانها علنی شود، تا ریا نشود! بنابراین هیچوقت در دسترس نیستند و کاملا زیرپوستی بحرانها را مدیریت میکنند؛ به طوری که در نگاه اول که هیچ، در نگاه یازدهم هم تغییری در بحران به وجود آمده دیده نمیشود!