محمدعلی صمدی*: ساعت حوالی 11 و 30 دقیقه روز جمعه 20 آذر 60 خورشیدی، 5 روز پس از پایان «عملیات طریقالقدس» در جبهه خوزستان، شهر «شیراز» که هنوز غرق در شادی این پیروزی خیرهکننده بود، با انفجار مهیبی، غرق ماتم و عزا شد. خبر شهادت امام جمعه شیراز و نماینده حضرت امام در استان فارس، تنها برای مردم این استان دردناک نبود. آیتالله سیدعبدالحسین دستغیبشیرازی، علاوه بر اینکه پرآوازهترین و محبوبترین شخصیت سیاسی- مذهبی استان فارس به شمار میرفت، یکی از شناختهشدهترین روحانیون انقلابی کشور بود که درسهای اخلاق و خطبههایش، به واسطه رادیوی سراسری، در گوشهگوشه ایران میلیونها شنونده داشت. این دومین باری بود که دار و دسته مسعود رجویـ که پس از عزل ابوالحسن بنیصدر از ریاستجمهوری، اسلحه کشیده و به جان مردم افتاده بودند ـ یکی از امامان جمعه معروف و متنفذ کشور را در روز جمعه مورد هدف قرار میدادند. در مرتبه نخست، درست ۳ ماه قبل (20 شهریور 60) یکی از اعضای گروهک تروریستی منافقین به نام محمد محمدعلیزادهنیکو، در محل نماز جمعه تبریز، در فاصله بین 2 نماز، خود را به آیتالله شهید سیداسدالله مدنی امام جمعه شهر رسانده، او را در آغوش گرفت و با انفجار نارنجکی، محراب جمعه را به خون او و بیش از 15 نفر از نمازگزاران آغشته کرد. این بار اما عملیات تروریستی، به شکلی شرمآور اجرا شد. دختری 19 ساله که تظاهر به بارداری میکرد، هنگامی که آیتالله دستغیب، از منزلش در پشت «مدرسه خان» عازم مسجد جامع شهر بود، به بهانه تحویل نامهای به ایشان، خود را وارد حلقه محافظان او کرد و به محض نزدیک شدن به امام جمعه سالخورده، با انفجار مقادیر قابل توجهی مواد منفجره، حمام خون به راه انداخت. شدت انفجار به حدی بود که پیکر آیتالله قطعه قطعه شد و علاوه بر ایشان، 12 نفر دیگر نیز به شهادت رسیدند که شامل یکی از نوههای ایشان، برادرزادهاش، رئیس دفترش، سخنگوی دفتر امام جمعه و چند تن از پاسداران محافظ ایشان نیز میشد.
آیتالله دستغیب، نوه «آیتاللهالعظمی میرزا هدایتالله» مرجع بزرگ فارس، 68 سال و ۳ روز قبل از شهادتش، در محله «بازار مرغ» شیراز به دنیا آمد. 22 ساله بود که تحت فشار حکومت رضاخان برای خلع لباس روحانیت، به نجف مهاجرت کرد و زمانی که 7 سال بعد (1321 خورشیدی) به شیراز بازگشت، مجتهدی مسلم بود و امامت جماعت «مسجد طالبیون» را برعهده گرفت. در آن سالها «مسجد عتیق» (قدیمیترین مسجد شیراز با عمر بیش از 1100 سال) رو به ویرانی میرفت که با همت ایشان و یاری مردم، دوباره احیا شد و آیتالله دستغیب، پس از مدتی، این مسجد را به کانون فعالیتهای مذهبی و سیاسی در شیراز مبدل کرد. او با سر نترس و سرسختی مثالزدنی خود، خیلی زود در دستگاه امنیتی رژیم سابق، به عنوان یک ناراضی انعطافناپذیر و دردسرساز شناخته شد و این مسیر با شروع نهضت امام خمینی در سال 42، به اوج خود رسید. حالا دیگر او در استان فارس به عنوان مهمترین و متنفذترین حامی امام خمینی شناخته میشد و نفوذ گسترده خاندان دستغیب در این استان، بر تهدید وی علیه حکومت مرکزی اضافه میکرد. حضور همین مجتهد محبوب و مورد احترامِ همه اقشار مردم در شیراز بود که سال 56، این شهر را از پاتوق و تفرجگاه امن خاندان پهلوی و سرسپردگانش (که محل برگزاری بزرگترین مانور فرهنگی این رژیم یعنی «جشن هنر شیراز» بود)، به نقطه آغاز انقلاب اسلامی تبدیل کرد. جرقهای که در شیراز، به همت آیتالله دستغیب و پیروانش زده شد، به آتشی تبدیل شد و طی 16 ماه، سراسر کشور را درنوردید. بدیهی بود دستگیری و تبعید وی از شیراز، تغییری در اوضاع نخواهد داد. کار به جایی رسید که آیتالله دستغیب، به همراه ۳ تن دیگر از علمای فارس، چند ماه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، در حالی که هنوز «ساواک» با خیال راحت به ترکتازی و خونریزی مشغول بود، با صدور اعلامیهای، حکم به خلع محمدرضا پهلوی از سلطنت ایران دادند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در فضای مایل به ناآرامی و بینظمی حاکم بر اواخر سال 57 و اوایل سال 58، استان فارس به واسطه حضور و نفوذ آیتالله دستغیب از مناطقی بود که حضرت امام خمینی رهبر کبیر انقلاب، از بابت آن آسودگی کامل داشتند. آیتالله دستغیب، بدون مبالغه، مانند سربازی پاکباخته، با تمام توان جسمی و روحی خود، در خدمت امام خمینی قرار گرفته و یکی از بازوهای اجرایی توانمند ایشان در خارج از پایتخت بود. انتساب جمله «من اطاعالخمینی فقد اطاعالله» به آیتالله دستغیب، بخوبی نشاندهنده نسبتی بود که او میان خود و حضرت امام خمینی قائل بود. وی در مجلس خبرگان قانون اساسی از حامیان اصلی «ولایت فقیه» بود و در تنظیم جزئیات اصول مربوط به آن، نقش تعیینکنندهای داشت. طی دوره یکسالهای که بنیصدر، بنای اتحاد با گروهکهای التقاطی را گذاشت تا رقبایش را که اکثریت کرسیهای مجلس را در اختیار گرفته بودند، تضعیف کند (اردیبهشت 59 تا اردیبهشت 60)، آیتالله دستغیب هیچ مماشاتی با او نکرد. ایشان طی نامهای به بنیصدر با صراحت نوشت: «ما که به تو رأی دادیم، برای این بود که تابع ولیفقیه باشی. تا زمانی که تابع امام هستی، رأی ملت برقرار است اگر نه عزل هستی، یعنی به خودی خود معزول میشوی». به همین دلیل بود که پس از عزل بنیصدر از ریاستجمهوری، یکی از نخستین اهداف دار و دسته رجوی برای انتقامگیری از جمهوری اسلامی، حذف آیتالله دستغیب بود که سرانجام در سومین تلاش، به آن دست یافت.
چند روز پس از شهادت آیتالله دستغیب، به واسطه رویایی صادقه، قطعاتی از پیکر ایشان که به واسطه شدت انفجار، پراکنده شده و از چشمها پنهان مانده بود، پیدا شد و همزمان با اربعین حسینی، طی تشییع باشکوه دیگری، به مزار ایشان در جوار بارگاه حضرت «شاهچراغ» منضم گردید. به این ترتیب، نام آیتالله دستغیب به عنوان تنها شهیدی که 2 بار از سوی مردم، تشییع و تدفین شد، در تاریخ انقلاب اسلامی ثبت شد.
*پژوهشگر تاریخ/ استاد دانشگاه