روز/ داخلی/ خانه قادر و صفیه
«تریشا» دختر خانواده در حال درس خواندن ادبیات پارسی است. او از پدرش قادر میخواهد که درسهای خوانده شده را بپرسد.
قادر: معنی کلمات زیر را به پارسی بنویسید.
تریشا: بابا، داری سوال شفاهی میکنیا. چهجوری میتونم بنویسم؟ باید بگم.
قادر: چیزی که غلطه، غلطه؛ مهم نیست کی گفته!
تریشا: بابا، این دیالوگ بعدیتونه! بعد از ۲ تا کلمه باید بگید.
قادر: باشه باشه. نهضت.
تریشا: جنبش.
قادر: اینکه پارسی نیست. جای این کلمه بنویس «تکونتکون».
تریشا: بابا اونم واسه کلمه بعدیه. اینجا رو سریع بگذریم. ریتم فیلم افتاد. دوربین رو شونه تصویربرداره بنده خدا خسته شد.
قادر: باشه. گارانتی.
تریشا: تضمین.
قادر: گفتم معادل فارسی نه عربی!
تریشا: اینو ۵ سال پیش یه سادهای تیتر زده بود.
قادر: دیگه هیچوقت این جمله رو نگو، چیزی که غلطه، غلطه؛ مهم نیست کی کجا تیتر زده. اون نمیدونه که چی از کیا تیتر زده، ولی ما که میدونیم اونا کی هستن. جای تضمین هم یه عدد ۵ بکش، شبیه گلابیش کن. واسه اینا یه گلابی بیپایان بهتر از یه پایان بیگلابیه.