آن سیاستمدار و وکیل ماهر، آن گرداننده امور خارجه قادر، آن مذاکره کننده چاپلوس قابل، استاد لافنا «جان فوربز کری» در رتق و فتق امور خارج، سرآمد و ضامن خاص و عام بود.
از مریدان شرقی وی نقل است که تحریم برکند و کاغذ از پارگی برهاند و عهدنامه تضمین کند.
آوردهاند روزی دوان دوان راهی خدمت به ویتنام بود. در راه کسی به او برسید و بگفت: به کجا چنین شتابان؟
بگفت: همانا این شعر از بلاد کفر است و جوابش حرام.
در راه مانده درنگی کرد و به دوربین خیره شد.
استاد راه جنگ ویتنام در پیش گرفت و به سبب قلع و قمع و آبادانیهای بسیار، مدالهای بیشماری از آن خود کرد.
مریدان شرقی از این همه افتخار انگشت در دهان مانده، خاک پایش را طوطیای چشم کرده و کورانهکورانه در بستن قرارداد با وی لهله زدند و در جراید ظریف خود کلفت نوشتند: تضمین است.
دیری نپایید که از کاخ برون بشد و تضمین جر بخورد.
مریدی از مریدان وی گوید: شبی در خواب روباه مکار را دیدم، پوست چاک چاک کرده و بگفت: به راستی که در دنیا از یار محبوب و منتخبم، جان کری نیافتم. در باب برجام، اشکال به او وارد نیست و هر چه هست از بیکیفیتی کاغذ است.