محمدعلی صمدی*: «بزرگترین راهپیمایی تاریخ ایران با شرکت جمعیتی فراتر از ۳ میلیون نفر دیروز در سراسر کشور برگزار شد. دیروز تهران شاهد بزرگترین تظاهرات سالهای اخیر بود. صدها هزار نفر که بعد از برگزاری نماز عید فطر به راهپیمایی طولانی پرداختند، تظاهرات آرام خود را تا پاسی از شب گذشته ادامه دادند. بزرگترین راهپیمایی از تجریش (شمیران) آغاز شد و در میدان راهآهن (جنوبیترین نقطه شهر تهران) پایان یافت. این مسافت حدود ۲۰ کیلومتر طول دارد.
نکته قابل توجه در تظاهرات دیروز تهران شرکت فعال و گسترده بانوان بود. صدها زن سیاهپوش پابهپای مردان در این راهپیمایی گام برمیداشتند.
طولانیترین راهپیمایی از قیطریه شمیران تا میدان شوش تهران بود. در راهپیمانی طولانی دیروز تهران، نزدیک به ۲۰۰ هزار نفر مرد و زن شرکت داشتند. یک راهپیمایی هم از شرق تهران از خیابان وثوق به طرف میدان ژاله و یک راهپیمایی بزرگ دیگر از غرب از بیابانهای کن آغاز شد و تا میدان راهآهن ادامه داشت.
در نخستین ساعات بامداد دیروز دهها هزار نفر برای شرکت در نماز عید فطر در بیابان جنب پل قیطریه گرد آمده بودند و در اطراف محل برگزاری نماز، نوشتههای بسیاری به چشم میخورد و یک عکس بزرگ از آیتالله العظمی خمینی نیز در پیشاپیش صف نمازگزاران دیده میشد. بعد از اتمام نماز، آقای دکتر باهنر به منبر رفت و سخنرانی مبسوطی پیرامون اوضاع کشور ایراد کرد».
آنچه خواندید تنها بخشی از گزارش بلندی است که در شماره 15703 روزنامه اطلاعات (14 شهریور 57) منتشر شد. این نخستین بار طی ربع قرن گذشته بود که مطبوعات کشور، اعتراضات مردمی را چنین با تفصیل و آب و تاب پوشش میدادند (آن هم روزنامه سناتور عباس مسعودی که ۴ سال قبل، با یک تشر شاه، دق کرد و مرد) و هیچکس شک نداشت این مساله جز با اجازه «ساواک» میسر نیست. اما 15 شهریور ساختار سیاسی به قدری از نتیجه این اجازه به وحشت افتاد که نتیجهاش، صدور فرمان حکومت نظامی در تهران و 11 شهر دیگر از روز 17 شهریور بود و خونهای ریخته شده در 17 شهریور، سد مستحکمی را که 25 سال در برابر خشم عمومی برپا شده بود، در هم شکست و سیلاب انقلاب، تومار شاهنشاهی را از تاریخ کشور در هم پیچید.
در این مختصر، البته مقصود ما، پاسداشت آن «عید فطر» تاریخساز نیست بلکه بنا داریم یادی کنیم از امام آن نماز پرشکوه در قیطریه که در حقیقت پرچمدار راهپیمایی بزرگ 13 شهریور بود در قم و تهران، مجتهدی شناخته شده بود و دکترای الهیات و معارف اسلامی از دانشگاه تهران داشت اما در میان جوانان مذهبی انقلابی پایتخت، به عنوان امام جماعت «فعال و پرجوشِ» مسجد «قبا» شناخته میشد. اگر چه نام او در گزارشهای مطبوعاتی روز 13 شهریور برده نشد اما اقامه نماز در آن عید فطر، باعث شد به قدری در میان انقلابیون شناخته شود که در راهپیمایی ۱۶ شهریور از سوی مأموران حکومت بشدت مضروب و روز بعد دستگیر و مدت ۲ ماه را در زندان به سر برد. هیچ کدام از ماموران «ساواک» تصورش را هم نمیکردند 150 روز بعد از نماز در قیطریه، هنگامی که امام روحالله خمینی، در بهشت زهرای تهران، اعلام میکند: «توی دهن این دولت میزنم»، روی جایگاه و شانه به شانه چپ ایشان، «محمد مفتح» نشسته باشد.
آیتالله دکتر «محمد مفتح» سال 57 به خیل انقلابیون ملحق نشده بود بلکه 15 سال در کنار دوستان صمیمیاش آقایان مطهری، بهشتی، خامنهای، قدوسی، سعیدی، ربانی شیرازی و باهنر، مشغول کشمکش و رویارویی با حکومت پهلوی و جریان غربگرای حاکم بر کشور بود و در این مسیر، تجربه بازداشت و تبعید را نیز داشت. هر چند او از سال 43 برای «ساواک» تنها یک «روحانی ناراحتِ طرفدار خمینی» به شمار میرفت اما در دهه 50 خورشیدی، میان نخبگان ناراضی از حکومت، از جایگاهی ویژه برخوردار بود. این شیخ خوشسیما و کلام همدانی، علاوه بر اینکه در دانشگاه تهران، صاحب کرسی درس بود، همزمان در حوزه علمیه قم نیز تدریس میکرد و یکی از اعضای اصلی «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» بود. در آن سالها، چنین تقارنی نه متعارف بود و نه مورد پسند اما اصرار ایشان به تداوم چنین وضعی باعث شد پس از پیروزی انقلاب اسلامی، وی به عنوان صاحب مکتب «وحدت حوزه و دانشگاه» شناخته شود. او تنها 310 روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در قید حیات بود اما در همین مدت کوتاه، اعتبار و از همه مهمتر، انرژی این روحانی 50 ساله باعث شد، مسؤولیتهای متنوع و تعیینکنندهای را عهدهدار شود: «عضویت در شورای گسترش آموزش عالی کشور، عضویت در هیأت علمی دانشگاه تهران، سرپرستی دانشکده الهیات دانشگاه تهران و فرماندهی کمیته منطقه ۴ تهران». همین حضور موثر و مورد اقبال یک استاد توأمان حوزه و دانشگاه در جامعه نخبگانی و انقلابی کشور، روزبهروز بر درخشش او به عنوان شخصیتی تاثیرگذار در مقدرات کشور میافزود و ناگزیر وی را به نقطه توجه نخستین عارضههای انحرافی پس از پیروزی انقلاب اسلامی تبدیل میکرد. دارودستهای که خود را «فرقان» (به معنای جداکننده حق از باطل) مینامیدند، پیش از انقلاب هم به دلیل ممانعت شهید مفتح از فعالیت و تبلیغات آنان در مساجد تحت مسؤولیتش، کینهای سخت از او داشتند اما هنگام انتخاب افراد برای ترور، شاید سهلالوصول بودن او مزید بر علت شد که نامش در جایگاه سوم فهرست قرار بگیرد. سرانجام روز 27 آذر 58، تیم ترور گروه فرقان، آیتالله دکتر محمد مفتح و ۲ پاسدار محافظش را هنگام ورود به دانشکده الهیات به گلوله بست و آرامش ابدی در جوار تربت پاک حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها پس از تشییعی باشکوه و بهیادماندنی، اجر سالها دوندگی و تکاپوی مثالزدنی علمی و سیاسی وی شد.
*پژوهشگر تاریخ