عباس اسماعیلگل: مستند سینمایی «دستمالسرخها» با محوریت روایتی از فعالیت گروه دستمالسرخها در دوران دفاعمقدس برای نخستینبار در جشنواره سینماحقیقت رونمایی شد. این مستند که به روایت چگونگی شکلگیری گردان دستمالسرخها و شهادت شهید علیاصغر وصالی و شهید علی تیموری از فرماندهان این گردان و جنایات گروهگ تروریستی منافقین پس از پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی اشاره دارد، در نخستین اکران مورد اقبال مخاطبان قرار گرفت. به همین بهانه با حنظله تاجالدینی، کارگردان «دستمال سرخها» به گفتوگو نشستیم.
***
* به عنوان نخستین پرسش بفرمایید پژوهش مستند «دستمال سرخها» چقدر زمان برد؟
پژوهش مستند معمولا در قالب ۲ ساختار انجام میگیرد؛ یک قالب این است که یک متنی از مدتها قبل آماده شده باشد و مستندساز وارد مرحله تولید میشود اما نمونه دوم پژوهش در مستند این است که یک متن ابتدایی از سوژه مستند تهیه میشود و در ادامه مسیر طرح اولیه، مستندساز به دنبال شاهد عینی و آرشیوها میگردد و در نهایت به متن کامل میرسد. شرایط ما در تولید «دستمال سرخها» همینگونه بود، حدود 6 ما درگیر پژوهش قبل از کلید زدن تصویربرداری بودیم و البته با شروع تصویربرداری همچنان کار پژوهش ادامه داشت و در مصاحبهها همچنان در جستوجوی آرشیوهای غنی بودیم. به جرات باید گفت تا میانه راه تدوین هم پژوهش کار ادامه داشت و اگر اغراق نباشد چیزی حدود 14 ماه کار پژوهش مستند به طول انجامید.
* به صورت کلی مستندسازی تاریخی درباره تاریخ معاصر با چه موانعی روبهرو است؟ یعنی مثلا کسی بود که بخواهید با او مصاحبه بگیرید ولی نشود؟
شاید بهتر باشد قبل از پاسخ به سوال شما به تجربیات قبلیام در حوزه مستندسازی اشاره کنم. بنده پیش از این مستند «راه رهایی» (درباب 40 سالگی انقلاب اسلامی) و مستند «داستان کافی» (در وصف مرحوم حاج احمدکافی) را ساختهام که هر ۲ مستند جزو مستندنگاری تاریخی محسوب میشود. تجربیات تولید این مستندها کمک بسیاری به من کرد تا «دستمال سرخها» را به بهترین شکل ممکن براساس تواناییهایم بسازم.
اما در مستند «دستمال سرخها» با یک مانع سخت مواجه بودم که پیش از این در ۲ مستند قبلی آنچنان که باید تجربه نکرده بودم و آن چالش «شاهدان عینی» سوژه مستند بود؛ شاهدان عینی ما در «دستمال سرخها» اغلب یا از سرداران ارشد سپاه پاسداران بودند یا جانبازانی بودند که از شرایط روحی و جسمانی مناسبی برخوردار نبودند که بالطبع راضی کردن این افراد برای انجام مصاحبه سختیهای خود را داشت. معمولا این عده از طیفهایی هستند که به دلیل ترس از ریا و به خاطر فروتنی جلوی دوربین نمیآیند، اگر هم بیایند در دقایقی کوتاهی به کلیگویی قناعت میکنند اما در نهایت توانستیم چند دقیقه از برخی شاهدان عینی مصاحبه بگیریم که در همین دقایق هم شاهد خودسانسوری شاهدان به خاطر تواضع آنها بودیم که این موضوع کار ما را بسیار سخت میکرد. مانع دوم، بحث همیشگی دسترسی به آرشیوها است، زیرا نهادهای مختلف آرشیوهای خود را نگه میدارند و ترجیح میدهند خودشان با استفاده از آرشیوها مستند بسازند. به هر حال موضوع دسترسی به آرشیو برای مستندسازان بحرانی عجیب شده است. به قول یکی از مستندسازان، آرشیو برای هنرمندان به «مارشیو» تبدیل شده است که انگار یکسری مار کنار آرشیوها خوابیدهاند و به محض نزدیک شدن مستندساز، آنان را نیش میزنند.
* این مشکل دسترسی به آرشیو همیشه برای هنرمندان مطرح بوده؛ راهکاری برای حل این مشکل به ذهنتان میرسد؟
به نظرم باید قانونی وضع شود که این شیوه عجیب نگهداری از آرشیو در نهادهای مختلف برچیده شود و کل آرشیوها از همه نهادها گرفته و تحویل یک سازمان مشخص شود و این سازمان با یک سازوکار مشخص و عادلانه جلوی احتکار آرشیوها را بگیرد.
* با این همه مشکلاتی که اشاره کردید، شما چگونه به آرشیوها درباره «دستمال سرخها» دست پیدا کردید؟
از همان روز نخست تولید «دستمال سرخها» برادر شهید علی تیموری (فرمانده دوم دستمال سرخها) در کنار ما بود؛ حاجمحسن تیموری که خود از رزمندگان دفاعمقدس بود تا آخرین فرم پروژه در کنار عوامل حضور داشت. وی علاوه بر اینکه در تهیه آرشیوها کمک شایانی به ما کردند، زحمت پیدا کردن شاهدان عینی و راضی کردن آنها برای مصاحبه را هم میکشیدند که به جرات میتوانم بگویم اگر کمکهای ایشان نبود شاید موفق به تولید این مستند نبودیم. از سوی دیگر از آنجا که 40 سال هیچکس سراغی از گروه دستمال سرخها نگرفته بود، راضی کردنشان توسط کسی غیر از حاجمحسن تیموری کاری غیرممکن بود، البته در برخی موارد خود ایشان هم نتوانستند برخی شاهدان را راضی به انجام مصاحبه کنند که بیشتر این دوستان به خاطر شرایط جسمی و روحی ناشی از عوارض جانبازی جلوی دوربین نیامدند.
* از آنجا که این شاهدان عینی همگی از چهرههای ویژه دفاعمقدس هستند، افراد مصاحبهشونده چه واکنشی پس از تماشای مستند داشتند؟
قبلش یک نکتهای را باید عرض کنم، شهید تیموری که فرمانده دوم دستمال سرخها و جانشین شهید علیاصغر وصالی بود، یک تفاوت ویژه با سایر شهدای دستمال سرخها دارد و آن اینکه همه شهدای دستمال سرخها در یک قطعه مشخص در بهشتزهرا آرامیدهاند اما شهید تیموری، به اصرار پدرش در روستای پدری آرامیده است و پس از مراحل تولید مستند همراه با شاهدان عینی دستمال سرخها بر سر مزار شهید تیموری حاضر شدیم و تماشای واکنش همرزمان شهید تیموری بر سر مزار شهید مرا بشدت به فکر فرو برد، زیرا پس از سالها مرا به این فکر واداشت که اگر همچون شهید تیموری با قلبت فرماندهی کنی، چه نتایجی در پی خواهد داشت. نکته جالب اینکه این بازماندگان همگی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران یا جانبازان محترم بودند که همچون کودکی سر مزار رفیق و فرماندهشان گریه و زاری میکردند.
البته برخی از این شاهدان عینی وقتی مستند را تماشا کردند، از آنجا که لحظه به لحظه مستند برایشان تداعیکننده خاطرات سخت و دلنشین بود، بشدت واکنشهای احساسی نشان میدادند.
در مجموع تصور میکنم شرمنده شهید وصالی و شهید تیموری نشدم اما مسلما شرمنده بازماندگان دستمال سرخها هستم که آنچنان که باید نتوانستم بیش از این به آنها خدمت کنم.
* آیا به خاطر برخی مسائل مجبور به سانسور شده بودید؟
سوال سختی است! کلمه سانسور بار معنایی خاصی دارد و ترجیح میدهم به جای آن از کلمه فاکتور استفاده کنم، زیرا در مستند مجبور شدم بخش یا اتفاق مهمی را فاکتور بگیرم و دچار خودسانسوری شدم. با توجه به بضاعف، آرشیو و کمبود زمان مجبور شدم خیلی موارد را فاکتور بگیرم. ممکن است شما اسم این را سانسور بگذارید اما سانسور به این معنی است که من فیلمی را تهیه کنم اما تهیهکننده یا سازمان بالاتر آن فیلم را کوتاه یا حذف کند که خدا را شکر این حس را بنده تجربه نکردم.
* چرا مستند هیچ ورود مشخصی به سرنوشت دستمال سرخها پس از شهید علی تیموری ندارد؟
در ابتدا باید گفت بخش دوم این مستند انشاءالله بزودی ساخته خواهد شد و به این بخش هم میپردازیم اما در مجموع میخواهم بگویم داستان زندگی شهید تیموری از قابلیت بالایی برای تولید فیلم سینمایی و سریال برخوردار است و در قالب یک مستند نمیتوان همه نکات را بازگو گرد، البته شنیدهها حاکی از آن است که برای تولید سریال «دستمال سرخها» یا فیلم سینمایی آن اقدامات اولیه از سوی برخی دوستان در حال انجام است.
* پیشبینی خودتان از حضور مستند در جشنواره سینماحقیقت امسال چیست؟
برای هر مستندساز ایرانی جشنواره سینماحقیقت یک نقطه هدف مشخص است، حتی از پخش تلویزیونی هم مهمتر است. همین که فیلم در سینماحقیقت پذیرفته شده، یک اتفاق خوب تلقی میشود و اینکه فیلم چه اتفاقی در داوری و اهدای جوایز برایش رخ میدهد، نمیشود پیشبینی کرد زیرا سلایق داوران در آن دخیل است. در مجموع امیدوارم سرنوشت فیلم در داوری شهدای دستمال سرخها مقبول باشد و مخاطبان برای دقایقی دلشان بلرزد.
* و سخن پایانی؟
در انتها از «حسین پارسایان» دستیار اول، «محمدهادی سرانجام» مدیر تولید، «اکرام صادقی» روابط عمومی، «سیدمجتبی حسینینسب» تدوینگر، «مجتبی بهرامی» دوبلور و «جهانبخش» مسؤول ضبط صدا و آقای اسدیزاده تهیهکننده برای همکاری همهجانبه با بنده قدردانی میکنم.
******
وصالی و تیموری از نگاه دستمال سرخها
محمد حسینآبادی: این حقیقتی غیرقابل انکار است که دفاع مقدس دربرگیرنده گنجینهای از سوژههای روایتنشده است که تا سالهای سال میتواند الهامبخش ساخت آثار سینمایی، مستند و سریال در این حوزه شود. «دستمال سرخها» یکی از این سوژههاست که توسط حنظله تاجالدینی از میان دریایی از سوژههای مرتبط با دفاعمقدس انتخاب شده تا برای نخستینبار در یک اثر تصویری به شکلی جدی به روایت مجاهدت علیاصغر وصالی و یارانش در جبهه مبارزه با دشمن بعثی و البته جنایتهای گروهک منافقین پرداخته شود.
«دستمال سرخها» گروهی از رزمندگان دفاعمقدس بودند که به فرماندهی شهید وصالی از تهران روانه مریوان شده و بعد از آن به شهرهای دیگری مانند پاوه رفتند. گروهی که به یاد و احترام دوستان شهیدشان، دستمالی قرمز بر گردن میبستند تا نشاندهنده همپیمانی آنها با یاران شهیدشان باشد؛ گروهی که شماری از آنها برای نخستین بار در مستند «دستمال سرخها» مقابل دوربین آمدند و از تجربه حضورشان در جنگ در قالب گروهی با عنوان «دستمال سرخها» گفتند.
تاجالدینی در این اثر پای صحبت برخی اعضای گروه دستمال سرخها نشسته و در جریان گفتوگو با آنها به چگونگی شکل گرفتن این گروه و همینطور ویژگیهای شخصیتی ۲ فرمانده شاخص این گروه یعنی شهید علیاصغر وصالی و شهید علی تیموری پرداخته است؛ بازخوانی نسبتا کاملی از فعالیتهای این گروه که در آن از آرشیو غنی تصاویر این گروه استفاده شده است. آرشیوی که به واسطه ارائه تصویری دست اول از این شهدا و البته بکر بودن موضوع دستمال سرخها- که در فیلم سینمایی «چ» ابراهیم حاتمیکیا به شکلی اجمالی به آنها پرداخته شده بود- دیدن این مستند را برای مخاطبان لذتبخشتر میکند. البته شاید نقطه ضعف مستند را باید در محدود کردن روایت آن بر زندگی ۲ فرمانده آن یعنی علیاصغر وصالی و علی تیموری دانست. در واقع میتوان این مستند را ادای دینی به این ۲ شهید والامقام دانست که در عین روایت قصه «دستمال سرخها» شرحی نسبتا مفصل بر فعالیتهای این 2 شهید است. البته که نمیتوان انتظار داشت در یک مستند سینمایی به تمام جزئیات فعالیتهای گسترده چنین گروهی پرداخت اما واقعیت این است که «دستمال سرخها» بیشتر از اینکه روایتی جامع از فعالیت این گروه باشد، متمرکز بر زندگی ۲ اسطوره آن یعنی علیاصغر وصالی و علی تیموری است.
دیدن مستندی همچون «دستمال سرخها» بیشتر این نکته را در ذهن مخاطب تداعی میکند که چقدر جای خالی ساخت اثری نمایشی و سینمایی پیرامون این گروه در سینمای ما خالی است؛ روایتی بشدت دراماتیک از گروهی که در اتفاقات ویژهای از تاریخ انقلاب حضور داشتند و کنش قهرمانانه آنها در موقعیتهای مختلف، بهترین سوژه برای ساخت چندین اثر سینمایی خواهد بود. هر چند حاتمیکیا در «چ» تا حدی توانسته نسبت به این گروه بویژه شخصیت منحصربهفرد و دوستداشتنی «شهید وصالی» ادای دین کند و بخشی از مهجوریت این شهید را در میان نسل جوان کاهش دهد اما هم دستمال سرخها و هم خود علیاصغر وصالی و همچنین علی تیموری که بعد از او عهدهدار فرماندهی این گروه شد، آنقدر قصههای جالبی دارند که میتوان آثار متعددی در ارتباط با آنها ساخت.
مستند «دستمال سرخها» را که این روزها در سینماحقیقت به نمایش درآمده است باید فتح بابی برای ساخت مستندهای جدید در ارتباط با گروههای فعال و کمتر شناختهشده در دوران دفاعمقدس دانست که موفقیت و اقبال به آن میتواند راه را برای ساخت دیگر آثار نیز فراهم کند.