گفتا سخنی کسی به آواز جلی
از گفته او فتاده در سر کچلی
«برجام نموده برطرف بالمره
تحریم، و مشکلات بینالمللی!!»
گفتم که عمو! خوش است احوال شما؟
با اخم دهان گشود و فرمود: بلی...
گفتم که خدا شفای عاجل بدهد!
انگار فتاده توی مغزت خللی!
از شمس توافقات و آن فتح فتوح
جز وعده و امتناع، کو ماحصلی؟!!
اوضاع شما شده چو آن دهقان که
برده به دهان خرس، دست عسلی!
کامی ز عسل گرفت و دستش را خورد!
ایول به خودم! زدم چه زیبا مثلی!
بر سفره برجام دگر نانی نیست
برخیز و برو درب ستاد بغلی!!!!