نالد به حال زار من امشب اتوی من
آشفته گشته سیم اتو مثل موی من
۱۰ سال ساعت ۹ شب خوردهای به برق
آه ای اتوی فتنهگر فتنهجوی من
در خود چروک خوردهام و وا نمیشوم
حتی اگر تو رد بشوی هی ز روی من
حالا تو داغ کردهای و گُر گرفتهای
مانند صورت «شده مثل لبو»ی من!
هی آب میزنم به تو و میبخاریاش!
جوری که آب شد همه آبروی من
سبزم! ولی پس از 9 دی گشتهام بنفش
ای بخت! مرده شوی تو و مرده شوی من!