printlogo


کد خبر: 228896تاریخ: 1399/10/14 00:00
به بهانه تفاوت عجیب پرسپولیس نیمه اول و دوم مقابل ذوب‌آهن و جای خالی بشار رسن
مسیر سخت بدون بازیساز

مهدی طاهرخانی: آنهایی که پرسپولیس اواسط دهه 80 تا همین سال 93 را به یاد دارند، می‌دانند اگر تیمی همچون پرسپولیس با خیل عظیم هواداران میلیونی وارد مسیر غلط شود، شاید بیش از یک دهه زمان ببرد که آنها رنگ جام را مجددا ببینند. اشتباه مدیریتی و فنی در استقلال و پرسپولیس درست به‌مثابه توپ برفی کوچک است که از قله سرازیر می‌شود و هر چه به پایین می‌رسد، بزرگ‌تر و مخرب‌تر شده و هر چه پیش رویش است را از بین می‌برد. آنهایی که اواخر دهه 80 و اوایل دهه 90 پرسپولیس را خوب به یاد دارند، می‌دانند چطور رویانیان با حمایت دولت، بیشترین پول و امتیاز را وارد باشگاه کرد اما از آنجا که اصول تیم‌سازی ایراد داشت، حتی با وجود ستاره‌هایی مثل کریمی، مهدوی‌کیا و باقری، آنها هرگز رنگ جام لیگ برتر را ندیدند. همین جامی که 4 سال تمام دست قرمزها مانده، روزگاری برای دیدنش رویابافی می‌کردند. تصور می‌کنید فاصله پرسپولیس با همان دوران چقدر است؟ برانکو به عنوان معمار اصلی وارد کارزار شد و با وجود اینکه ۲ سال برای نخستین جامش صبر کرد، هرگز دست از اصولش برنداشت. او اکثر بازیکنان قدیمی و ناکارآمد با تاکتیکش را کنار گذاشت و تیم کاملا جدیدی را بنا کرد. برانکو با صید سومین جام متوالی رفت اما چون اکثریت بازیکنان با آن تاکتیک خو گرفته بودند، هم با کالدرون قهرمان نیم‌فصل لیگ قبل شدند و هم با گل‌محمدی، قهرمان نیم‌فصل دوم و در مجموع قهرمان لیگ نوزدهم. 
اما ضربه‌های مدیریتی کاری‌تر از آن بود که تصورش می‌رفت. این ستاره‌ها را بشمارید؛ 1-علیرضا بیرانوند 2- شجاع خلیل‌زاده 3- محمد نادری 4- مهدی ترابی 5- علی علیپور. پرسپولیس در 3 مقطع اما در فاصله کوتاه یکی دو ماهه این 5 بازیکن موثر را از دست داد اما درخشش تیم در دوحه و صعود تاریخی‌ سرخپوشان به فینال لیگ قهرمانان آسیا، این اندیشه را تقویت کرد که در این تیم هر کسی برود با جانشینان می‌توان باز هم قهرمان شد؛ روز فینال از راه رسید و باز هم ناکامی آنها در گام آخر. ولی ضربه بزرگ‌تر آنجا بود که یک بازیکن موثر و به‌جا مانده دیگر از دوره برانکو هم رفت؛ 6- بشار رسن. 
 
* ضربه‌های متوالی از سوی مدیریت
انگاره غلط و تصور اشتباه یعنی اینکه در هر صورتی با اهمال مدیریت منتخب وزارت ورزش، پرسپولیس یک‌به‌یک ستاره‌هایش را از دست می‌دهد اما بازیکنان جانشین می‌توانند باز هم تیم را قهرمان کنند! البته به آن لیست باید نام عیسی آل‌کثیر را هم اضافه کرد که می‌توانست بخوبی جای علیپور را پر کند که ناگهان آن محرومیت ناجوانمردانه از سوی کنفدراسیون فوتبال آسیا همچون تیر غیب از راه رسید. 
روز بازی با ذوب‌آهن و نیمه دوم این پیکار، نشان داد جدا شدن بشار رسن چه ضربه بزرگ و مهلکی بر پیکره قرمزها وارد کرده است. سرخپوشان ۲ بازی بعد از فینال آسیا انجام دادند و تنها به ۲ تساوی دست یافتند. شاید با توجه به بارانی بودن و زمین پرآب قائمشهر نشود درباره بازی اول حرف فنی زد اما در نیمه دوم دیدار با ذوب‌آهن، هواداران پرسپولیس و همچنین کادر فنی این تیم دیدند متاسفانه هیچ جانشینی به عنوان بازیساز در ترکیب این تیم وجود ندارد. تنها خوش‌شانسی بزرگ گل‌محمدی این است که امسال هیچ تیم گردن‌کلفتی در لیگ نداریم اما به نظر می‌رسد کار یحیی برای قهرمانی دست‌کم تا نیم‌فصل دوم و خریدهای احتمالی بسیار بسیار سخت باشد. 
 
* جای ترابی و رسن پرشدنی نیست
قرمزها مهره‌های بسیار ارزشمندی را از دست دادند. شاید جای بیرانوند را بشود تا حدودی با لک پر کرد. شاید فعلا تا قبل از مصدومیت و محرومیت زوج سیدجلال و کنعانی‌زادگان بشود به گونه‌ای جای شجاع را پر کرد. شاید اگر آل‌کثیر محروم نمی‌شد قادر به پر کردن جای علیپور بود اما پرسپولیس هیچ مهره‌ای برای پر کردن جای خالی ترابی و بشار رسن ندارد. شاید پهلوان بتواند در بهترین حالت 40 درصد کارهای ترابی را- منهای گلزنی‌هایش- انجام دهد اما چه کسی قادر است حتی 10 درصد نقش بازیساز را ایفا کند؟ 
مدیریت پرسپولیس براحتی بشار را فروخت و حالا 24 هفته، یحیی باید به دنبال بازیساز بگردد. 
 
* آنچه در نیمه دوم رخ داد و هواداران را غافلگیر کرد
چه اتفاقی در نیمه دوم بازی با ذوب‌آهن رخ داد که قرمزها با وجود برتری یک بر صفر، آنگونه نیمه دوم را تمام و کمال به حریف واگذار کردند؟ پاسخش چندان سخت نیست. ذوبی‌ها برخلاف نیمه اول، پرس را از مقابل دروازه پرسپولیس شروع کردند و چون هیچ بازیسازی در میانه میدان نبود که ریتم حرکت قرمزها را کم و زیاد کند، شاهد لو رفتن یک‌به‌یک توپ‌ها توسط بازیکنان میانی بودیم. در لحظاتی که یک بازیساز می‌توانست براحتی ضدحملات برق‌آسا را علیه ذوب مهندسی کند، این قرمزها بودند که مرتب توپ را لو می‌دادند. کمتر تیمی تا فصل قبل شهامت جلو کشیدن برابر پرسپولیس را داشت چون این تیم براحتی با ضدحمله نسخه حریف را می‌پیچید اما وقتی آن بازیساز وجود ندارد، می‌شود این: در سمت چپ پهلوان و در جناح راست عالیشاه مامور لو دادن و زمین خوردن می‌شوند. احمد نوراللهی که نیمه اول خوب بود، نیمه دوم در میانه زمین تنها ماند و چون اساسا بازیساز نیست، نمی‌توانست تیمش را رهبری کند. شاید اشتباه بزرگ یحیی این بود که از ابتدا سرلک را بازی نداد و به کمال کامیابی‌نیا اعتماد کرد. سرلک هر وقت به عنوان بازیکن جانشین به میدان آمده، نتوانسته چهره موفقی از خود ارائه دهد. این اتفاق در بازی با ذوب‌آهن عینا تکرار شد. از سویی وحید امیری هم که در خط حمله عملا هیچ‌کاره بود، نتوانست کمکی به قرمزها کند. بیرون کشیدن عبدی در دقیقه 60 و میدان دادن به آرمان رمضانی هم به یک سنت تبدیل شده که گل‌محمدی اصرار دارد به هواداران بقبولاند خرید رمضانی اشتباه نبوده است. او به میدان آمد و مثل همیشه یک موقعیت عالی گلزنی را با بی‌دقتی همیشگی‌اش از دست داد. نه رمضانی خرید خوبی برای گل‌محمدی بوده و نه مهدی‌خانی شباهتی به یک بازیکن کامل دارد. پرسپولیس تا دقیقه 90 در تهران یک بر صفر از ذوب‌آهن قعرنشین پیش بود اما به‌واسطه آنچه شرحش رفت خیلی راحت با اشتباهات متوالی در جناح چپ، گل تساوی را دریافت کرد. این تیم برای قهرمان شدن علاوه بر ضعف رقبا، مستلزم گلزنی و گل‌سازی نیز هست؛ مشکلی که با از دست دادن آن 6 بازیکن عملا عیان شده و با توجه به فاصله زیاد تا نیم‌فصل، یحیی چاره‌ای ندارد جز عوض کردن وضعیت موجود. مهدی شیری با توجه به اشتباه بزرگش در فینال لیگ قهرمانان، به هیچ‌‌وجه محبوب هواداران نیست اما در بازی‌هایی که پرسپولیس محتاج گلزنی است، بازی ندادن او و بدتر از آن بردن سیامک نعمتی به پست دفاع راست، موجب افت قرمزها در سمت راست می‌شود. شاید در بازی‌های حساس مثل داربی یا بازی با سپاهان، سیامک در دفاع راست مدافع قابل اعتمادتری باشد اما در کارهای هجومی، غیبت سیامک در وینگر راست کاملا به چشم می‌آید. 
 
* یحیی و ترس از میدان دادن به جوانان
گل‌محمدی فصل قبل در بهمن‌ماه، تیم منسجمی را از کالدرون تحویل گرفت که ستاره‌هایش کاملا روپا و آماده بودند اما حالا 6 ستاره را از دست داده و از شانس بدش خریدهایی مثل رمضانی، مهدی‌خانی و شجاعی آنطور که مدنظر بود، خوب از آب درنیامده‌اند. ساده‌ترین کار که ریسک کمتری برای گل‌محمدی دارد، بازی دادن به عالیشاه باتجربه به جای بشار رسن است اما عالیشاه هرگز بازیساز نبوده و نیست؛ تنها مهره‌ای که در این پست وجود دارد محسن حسین‌پور جوان است. تجربه این سال‌ها نشان داده یحیی خیلی سخت به جوان‌ترها اعتماد می‌کند اما شاید اتفاقات نیمه دوم برابر ذوب‌آهن او را مجبور کند در چند بازی همان‌طور که به آرمان رمضانی ناآماده و گل‌نزن اعتماد کرده و می‌کند، به حسین‌پور جوان هم اعتماد کند. او به مرور زمان می‌تواند جای بشار را پر کند، شاید کمی زمان‌بر باشد اما قطعا او کیفیتش را دارد؛ عالیشاه که در حال حاضر 30 سالگی را رد کرده قادر نیست به جز پست وینگر آن هم در چپ، برای قرمزها در راست بازیسازی کند. فصل قبل چلسی از خرید بازیکن محروم بود و فرانک لمپارد با اعتماد به بازیکنان جوان توانست دست‌کم چند بازیکن خوب کشف کند. 
تا نیم‌فصل یا حتی پایان فصل، با توجه به جدا شدن آن 6 مهره، یحیی چاره‌ای ندارد جز رو کردن به جوانان. چطور او می‌تواند هر بازی آرمان رمضانی را با کمترین کیفیت به میدان فرا بخواند اما حاضر نیست این ریسک را درباره مهاجم جوانی همچون آریا برزگر بکند؟ وقتی رمضانی در هر حالتی گل نمی‌زند، بهتر نیست این فرصت در اختیار یک جوان زیر 20 سال باشد؟ کالدرون مهرماه 98 این ریسک را با بازی دادن به مهدی عبدی در داربی کرد و حالا پرسپولیس صاحب یک مهاجم آینده‌دار است. شاید در این لیگ عبدی نتواند بشکفد اما قطعا آینده از آن اوست. باید این فرصت به او و امثال محسن حسین‌پور داده شود. پرسپولیس 5 سال است با فوتبالی که برانکو زیربنایش را ریخت، بازی می‌کند، این فوتبال حتما محتاج یک بازیساز است. اگر گل‌محمدی این مشکل را حل نکند، روزهای بسیار سخت‌تری خواهد داشت؛ قهرمانی از دست می‌رود درست شبیه آنچه بین ۲ نیمه بازی با ذوب‌آهن رخ داد. این بازی درس عبرتی شد برای هواداران و کادر فنی که بدانند فاصله خوشبختی و سقوط چقدر کم است. 
***
[یحیی چکیده دانش مربی ایرانی]
 پرسپولیس کماکان از حیث فوتبالی و نمایش تاکتیکی، یکی از بالاترین شانس‌ها را برای قهرمانی لیگ بیستم دارد اما در فوتبال بی‌رحم، هیچ چیز ضمانت‌شده نیست. آنچه برانکو ساخت و بازیکنانی که او آورد، تقریبا اکثریت در معرض فرسایش زمان قرار گرفتند و حالا نوبت به یحیی گل‌محمدی رسیده تا محکم و پررنگ امضایش را پای این تیم بزند. حالا که 6 مهره ثابت قبل رفته‌اند و او خودش 8 بازیکن جدید آورده، زمان اثبات بزرگی‌اش است؛ کاری به‌غایت سخت و طاقت‌فرسا. آنچه اما باعث تفاوت بین مربیان معمولی و خاص می‌شود همین کارهای ویژه است. لیگ بیستم از این رو مهم‌ترین آزمون دوران مربیگری یحیی به شمار می‌رود؛ یک مربی ایرانی به‌روز که موفقیتش به معنای به ثمر نشستن فوتبال با ریشه کاملا بومی است. شکست پروژه یحیی یعنی زنگ خطر برای فوتبال ایران. یعنی باید حتما سراغ مربیان خارجی رفت تا فوتبال‌مان پیشرفت کند. 

Page Generated in 0/0058 sec