printlogo


کد خبر: 229089تاریخ: 1399/10/18 00:00
در چهلمین روز شهادت دانشمند هسته‌ای منتشر شد
مدح و رثای شهید فخری‌زاده در «فخر ایران»

«فخر ایران» مجموعه اشعار شاعران در مدح و رثای دانشمند برجسته هسته‌ای و صنعت دفاعی کشورمان، شهید دکتر محسن فخری‌زاده با گردآوری محمدمهدی عبداللهی روانه بازار نشر شد. به گزارش «وطن امروز»، کتاب «فخر ایران» شامل مجموعه اشعار شاعران درباره شهید محسن فخری‌زاده، دانشمند برجسته هسته‌ای و صنعت دفاعی ایران است. اشعار این کتاب در قالب‌های غزل، مثنوی، چارپاره، رباعی و...، دربردارنده اشعار بسیاری از شاعران کشور از جمله سعید بیابانکی، میلاد عرفان‌‌پور، محمدمهدی سیار، علی‌محمد مؤدب، سعید حدادیان، رضا اسماعیلی، احد ده‌بزرگی، مصطفی محدثی‌خراسانی، محمود اکرامی‌فر و ولی‌الله زنجانی است. 
ابیاتی از این دفتر شعری از محمدعلی مؤدب:
سواری بر زمین افتاد و اسبی در غبار آمد
بیا ‌ای دل که وقت گریه بی‌اختیار آمد
به جز جان دادن و دل باختن راهی نمی‌ماند
سواران را بگو جز تاختن راهی نمی‌ماند
جراحت‌ها به تن‌ها جامه دیدار می‌دوزد
بکش ما را ز خون ما چراغ لاله می‌سوزد
بکش ما را که با خون زنده است این باغ بارآور
خوشا در خون تپیدن، الامان از مرگ در بستر
خضابی خوش‌تر از خون نیست مردان خدایی را
ببین در قتلگه سیمای عقل کربلایی را
کفن خون باد مردان را و تقدیر معیّن باد
چراغ عقل ابراهیم‌ها در شعله روشن باد
خوشا عقلی که در صفین با کرّار همراه است
خوشا عقلی که می‌ماند خوشا عقلی که جانکاه است
ز جان تن می‌زند تا خون دهد بستان ایمان را 
که تا روشن نگه‌ دارد چراغ عقل انسان را 
خدایا یال اسبان مدتی شد خون نمی‌بیند 
بیابان‌ها خیابان‌های ما مجنون نمی‌بیند
خوشا با سر اشارات شهیدان بر سر نیزه 
کلام این است و فقه این است خون بر منبر نیزه 
 ببین در کربلا در جوش، بحر خون خوبان را 
چه فخری برتر از خون، چهره گلگون خوبان را 
چرا تن می‌زنی از عقل ‌ای جان تشنه خون باش 
اگر لیلی‌شناسی رو به صحرا آر! مجنون باش 
 به شور این رودها تا ساحل موعود خواهد رفت 
نترس از سد و صخره عاقبت این رود خواهد رفت 
یکی بر ره نشسته صخره‌واری تا که ره بندد 
شهیدی غرقه در خون بر خیال صخره می‌خندد 
 اگر کشتی‌ست عاشورا، در این خون غرقه باید زیست  
ببین چشم شهیدان را، به جز خون هیچ راهی نیست
حسین ‌ای نوح! ‌ای توفان! مرا هم غرقه در خون کن 
به خون قربانیان را از غل و زنجیر بیرون کن 
 بخوان تا عزم سر از گریه شبگیر بردارد 
پدر بر خاک افتاده پسر شمشیر بردارد 

Page Generated in 0/0060 sec