کد خبر: 229162تاریخ: 1399/10/20 00:00
ایدئولوژیهای ضدنژادپرستی و ملیگرایی در آمریکا به یک موجود ضدسیستم تبدیل شده است
عفونت دملهای جامعه آمریکا
روحالله اژدری: روزهای چهارشنبه و پنجشنبه منازعه انتخاباتی ۲ حزب جمهوریخواه و دموکرات در آمریکا به صحنههای جالبی کشیده شد که در ۲ دهه گذشته صحنههایی مشابه را فقط میتوانستید در کشورهای دیگر مشاهده کنید- که البته همگی توسط آمریکا طراحی و پشتیبانی میشد!- عملکرد ترامپ در ادعای تقلب، فراخواندن طرفداران به شورش و حمله خشمگینانه و افراطی آنها به کنگره آمریکا و تسخیر آن در زمان اعلام قطعی نتیجه انتخابات، به نحوی که 5 نفر در این میان جان خود را از دست دادند، یادآور انقلاب مخملی گلسرخ در گرجستان در سال 2003 بود. طرفداران ساکاشویلی که مورد حمایت آمریکا بودند، با ادعای تقلب در انتخابات پارلمانی، ساختمان مجلس را به تسخیر خود در آوردند و «ادوارد شواردنادزه» را مجبور به کنارهگیری کردند. انقلاب مخملی نارنجی یک سال بعد در اوکراین در سال ۲۰۰۴ تکرار شد و «ویکتور یوشچنکو» غربگرا و مورد حمایت بنیادهای آمریکایی به قدرت رسید. این انقلاب رنگی باز در سال ۲۰۰۵ در قرقیزستان با نام انقلاب گل لاله به سرانجام رسید که باز طرفداران آمریکا به قدرت رسیدند. نقطه مشترک انقلابهای مخملی در کشورهای دیگر، حمایت آمریکاییها از غربگرایان در عرصه انتخابات پارلمانی یا ریاستجمهوری بوده است. دومینوی انقلاب مخملی با نظریهپردازی اندیشمندان آمریکایی، مثل «جین شارپ» برای غربیسازی و تحمیل اراده نظام سلطه بر سایر کشورها، از سال ۱۹۸۹ از چکسلواکی آغاز شد و در واقعه فتنه سال ۸۸ به ایران رسید. بسیاری از کارشناسان بینالمللی و داخلی فتنه 88 را تحرکاتی از نوع انقلاب مخملی مشابه آنچه در پی ادعای دروغین تقلب مطرح میشد، دانستند. انتخاب رنگ، ادعای تقلب قبل از شروع انتخابات، اعلام پیروزی قبل از اعلام نتایج، آشوبگری و راهاندازی نافرمانی مدنی، همه آن چیزی بود که کارشناسان انقلاب مخملی در اندیشکدههای آمریکایی آن را طراحی و تئوریزه کرده بودند. تشکیل کمیته صیانت از آرا، نامه تهدیدآمیز به رهبری انقلاب و تهدید به آشوب و خونریزی، اعلام پیروزی قبل از اتمام شمارش آرا و دعوت از مردم برای حضور در خیابانها توسط موسوی و کروبی، دقیقا مشابه همان چیزی است که امروز ترامپ در آمریکا از آن دم زده، اعلام و اقدام کرده است. اما به نظر میرسد در این میان یک تفاوت عمده وجود دارد و آن این است که در نهایت آنچه برای الاغها و فیلها به عنوان خط قرمز مطرح هست، منافع ملی آمریکاست. ترامپ با همه خباثت و دیاثتی که دارد، باز طرفداران خود را به بازگشت به خانه دعوت کرد اما در ایران فتنهگران بویژه کاندیداهای آنان، چنین روشی را در پیش نگرفتند.
به هر حال آنچه میتوان درباره انتخابات و وقایع کنگره آمریکا گفت این است که نتیجه نظریهسازی توسط «جین شارپ» و «ژوزف نای» برای تغییر حکومت سایر کشورها به نام حمایت از دموکراسی و تشکیل کمیته خطر جاری و کمیته فروپاشی دلتا برای دیگران، هم اکنون به خود آنان بازگشته است. امروز که همه مشابهتهای انقلاب مخملی در کشورهای دیگر را که به پشتیبانی آمریکا از طریق کمیته خطر جاری یا بنیاد جامعه باز «جورج سوروس» انجام میپذیرفت، با آنچه در آمریکا میگذرد دیده میشود، میتوان به دوراندیشی حکیمانه آیتالله خامنهای پی برد که در اوج قدرتنماییهای آمریکا، حرف از فروپاشی و اضمحلال آمریکا زدند. «نانسی پلوسی» رئیس کنگره آمریکا وقایع روز چهارشنبه آمریکا را تصویری شرمآور دانست که در جهان منتشر میشود، در حالی که آمریکاییها سالها از این صحنههای شرمآور را در جهان از جمله در ایران در وقایع سال ۸۸ طراحی و حمایت کردهاند. در پی ماجرای حمله طرفداران ترامپ به کنگره، توئیتر چند پیام ترامپ را که در آن ادعای تقلب در انتخابات را مطرح کرده بود، حذف و حساب او را تعلیق کرد، به این دلیل که قوانین شرکت را نقض کرده است اما «هیلاری کلینتون» وزیر وقت خارجه آمریکا در جریان فتنه ۸۸ در تهران از توئیتر میخواست تعمیر و بازسازی خود را برای مدتی تعلیق کند تا صحنههای شرمآور در کشور ما توسط مزدوران آمریکایی به نام دفاع از دموکراسی با سهولت نشر یابد. زنی در ایران به نام «ندا آقاسلطان» کشته میشود؛ هنوز نحوه قتل او نامشخص است اما آنچنان غوغای رسانهای شکل میگیرد که غرب به تاسف و تاثر کشیده میشود! حالا زنی در داخل کنگره آمریکا به ضرب گلوله کشته میشود ولی بازتاب رسانهای ندارد! رسانههای آمریکا تلاش میکنند صحنههای شرمآور و وحشیانه قلعه حیوانات را که محصول تنازع ناپلئون و اسنوبال را تداعی میکند، پاک کنند. در کنفرانس خبری، شهردار واشنگتن دیسی رفتار خشونتآمیز طرفداران ترامپ در غارت و تخریب کنگره را شرمآور و غیرمیهنی میخواند. هیلاری کلینتون و «جو بایدن» آنها را تروریست داخلی خطاب میکنند، در حالی که اشرار قاتل و تخریبگر اموال عمومی و شخصی مردم در ایران در سال ۸۸ و فتنههای بعدی را طرفداران آزادی و حقوق مدنی میدانستند و «باراک اوباما» رئیسجمهور پیشین آمریکا میگفت: ما باید از آنان حمایت کنیم، چون آنها در حال شکل دادن تاریخ ایران هستند. اکنون نیز مردم آمریکا در حال شکل دادن تاریخ خود هستند؛ چه به نام ترامپ، چه به نام بایدن، برای ما که فرقی نمیکند. به نظر نگارنده ترامپ و بایدن سیمای عینی ناپلئون و اسنوبال، ۲ خوک پرنفوذ رمان قلعه حیواناتند. بروز چنین صحنههای تاریخیای نشانگر عمق عفونت جامعهای است که تازه دارد دملهای چرکینش از درون باز میشود. البته شاید سادهانگاران خیال کنند این دمل چرکین محصول افرادی همچون ترامپ است. آنچنان که بسیاری از سادهاندیشان جامعه ما آمریکای ترامپ را با آمریکای بایدن متفاوت میبینند اما چنین نیست، جنبش افراطگرایی در آمریکا چند دهه از ترامپ پیش است. ترامپ فقط بسان یک کاتالیزور در جامعه آمریکا عمل کرده و سرعت بیشتری به شرارتها و نژادپرستی و ملیگرایی داده است. اکنون جنبش نژادپرستی و ملیگرایی از حالت موجودی ایدئولوژیک تبدیل به موجودی ضدسیستم در جامعه آمریکا شده است. تبعیض اقتصادیای که از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۲ موجب به وجود آمدن جنبش اشغال والاستریت شد، از جمله دملهای چرکینی است که جامعه سفید و سیاه را در آستانه یک انقلاب علیه اقلیت یک درصدی سفید قرار میدهد. از طرف دیگر در میان مذهبیهای آمریکایی از جمله سفیدپوستان انجیلی و مسلمان نیز این احساس تبعیض مذهبی را میتوان دید. حتی سفیدپوستان انجیلی معتقدند نسبت به مسلمانان از تبعیض مذهبی بیشتری رنج میبرند. جنبش ضدنژادپرستی که توسط سیاهپوستان بر ضد عملکرد پلیس نژادپرست آمریکا شکل گرفته است، جنبشی است که عمق شکافهای اقتصادی، اجتماعی، نژادی و مذهبی را در آمریکا نشان میدهد. به هر حال جامعه آمریکا پر از شکافهای این چنینی است که جرقهای میتواند منجر به فروپاشی سیستم این نظام مستکبر سرمایهداری و سمبل لیبرال- دموکراسی شود. این صحنههای جالب و دیدنی از رفتارهای افراطگرایانه، نشانه افول آمریکایی است که تلاش میکرد ایدئولوژی جهانیسازی را بر مبنای الگوی لیبرال- دموکراسی خود به جهان عرضه کند. اکنون این الگو توسط ترامپ مفتضح شده است به طوری که «ریچارد هاس» رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا اظهار داشت: امروز تاریخ آغاز افول رهبری آمریکا در جهان است. از این به بعد جناب جین شارپ و ژوزف نای باید دنبال آنتیتز نظریه انقلاب مخملی برای نظامهای لیبرال- سرمایهداری باشند، چرا که آمریکا در آستانه وقوع انقلاب مخملی، البته با مشتهای آهنین و با دستکشی مخملین است. اگر تا دیروز آمریکاییها به خود اجازه میدادند از تفاوتهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و مذهبی موجود در دیگر کشورها برای فروپاشی حکومتها بهرهبرداری کنند، امروز خود در معرض همان تهدید قرار گرفتهاند. تعریف پروژه مشابهی مثل کمیته خطر جاری و دلتا برای فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق و جمهوری اسلامی ایران، برای فروپاشی خود آمریکا دور از ذهن نیست. جو بایدن که خود از عناصر و اعضای کمیته خطر جاری برای فروپاشى اتحاد جماهیر شوروی بوده است، باید بداند دوره دخالت در امور سایر کشورها به سر آمده است. این راه را دونالد جان ترامپ باز کرده است. البته ما با ترامپ پدرکشتگی داریم و حساب او با سایرین جداست، بماند برای روزی که فرصت انتقام سخت فرا برسد. چه در کاخ سفید باشد یا برج خودش، فرقی نمیکند؛ انتقام و قصاص خون سردار شهید سلیمانی حتمی است.