printlogo


کد خبر: 229244تاریخ: 1399/10/22 00:00
نگاهی به آثار سینمای مستندپیرامون دوران پهلوی در آستانه سالروز فرار شاه مخلوع از کشور
در مذمت فراموشی

گروه فرهنگ‌و‌هنر: جریان مستندسازی تاریخی، چند سال است جان دوباره گرفته و آثار قابل تاملی نیز در ژانر و مضمون تاریخی ساخته شده است؛ جریانی که توجه ویژه‌ای به تاریخ معاصر دارد و به قرن اخیر نگاهی نو دارد. جوان‌ترها سراغ کتاب‌ها و روایت‌های تاریخی رفته‌اند. مطالعات تاریخی، آنها را نسبت به وقایع و حوادثی که گاه باورنکردنی به نظر می‌رسند، حساس‌تر کرده است. عبرت از تاریخ حالا خودش به یک مضمون در سینمای مستند تبدیل شده است. به همین دلیل تطبیق وقایع تاریخی با بخشی از آنچه امروز در عرصه سیاست، فرهنگ و اقتصاد می‌گذرد، در اکثر مستندهایی که ناظر بر تاریخ معاصر ساخته شده‌اند، دیده می‌شود. تاریخ پهلوی که ماجرای روزگار قریب ماست، بخش‌های ناخوانده زیاد دارد. شبکه‌های مخالف جمهوری اسلامی که عمدتا در انگلیس جمع شده‌اند و بودجه قابل توجهی از دستگاه‌های تبلیغاتی رژیم سعودی می‌گیرند، انرژی قابل توجهی در ساخت (دقیقا ساخت) روایت‌های تاریخی صرف می‌کنند. برجسته کردن غلط‌های تاریخی، اغراق در تشریح وضعیت اقتصادی و اجتماعی دوران پهلوی، نگاه کاریکاتوری به مقوله‌های تاریخی و ایجاد فضای مقایسه‌ای از طریق اطلاعات مجعول، فرآیندی برای ایجاد شبهه مهیا می‌کند. در نتیجه این رویکرد، شبهه‌های فراوانی پیرامون گذشته مطرح می‌شود؛ شبهه‌هایی که برای سال‌ها عزمی برای پاسخگویی به آنها وجود نداشته است. بتازگی از سوی جوان‌ترها کارهایی برای مقابله با این ماجرا انجام می‌شود، البته نه فقط در راستای پاسخگویی به شبهات رسانه‌های بیگانه. گاهی مواجهه‌های انتقادی درباره دوران پهلوی وجوه اساسی‌تری از واقعیت را آشکار می‌کند. به عنوان مثال مستند «رویای آجری» که امسال از شبکه مستند پخش شد، یکی از مستندهای قابل تامل در این حوزه بود. این مستند با بررسی ریشه‌ای مساله مسکن از دوران اصلاحات ارضی به این سو به نقد سیاست‌های غلطی پرداخته بود که برخی از آنها در دوران فعلی نیز بازنگری نشده‌اند. تجربه نشان داده است، این خود‌انتقادی رسانه‌های بیگانه را در حوزه انفعال قرار می‌دهد. به نظر می‌رسد جریان مستندسازی تاریخی با آنکه در ابتدای مسیر بازخوانی تاریخ معاصر قرار دارد اما توانسته به یک ژانر در میان مخاطبان سینمای مستند تبدیل شود.

***

خودسانسوری نداشته باشیم
مهدی نقویان*: برخی از من می‌پرسند ایده‌ ساخت مستندهایت درباره پهلوی را از کجا گرفتی؟ ایده‌ این مستندها آنقدر پیچیده نیست که خیلی بخواهیم راجع به آن فکر کنیم. آنقدر در زندگی‌مان جاری است که اکنون تعجب می‌کنم چرا تاکنون چنین آثاری به صورت جدی تولید نشده و ادامه پیدا نکرده است. ابتدا مجموعه «در برابر طوفان» را ساختم که به موضوع پهلوی دوم می‌پرداخت. دیدیم بازخوردهایش خوب بود، پس به این نتیجه رسیدیم برای مخاطب جشنواره‌ای که کمتر حوصله دارد پای تلویزیون بنشیند و چند قسمت مستند را ببیند، یک تک قسمت تدوین کنیم، به این ترتیب مستند «ارثیه پدری» را به جشنواره حقیقت و عمار بردیم. به نظرم این کار نسخه سینمایی مجموعه «در برابر طوفان» بود. در مستندهایم درباره پهلوی سعی کردم نوع جدیدی از روایت را به کار بگیرم، حتی در بحث نامگذاری مستندهایم درباره دوران پهلوی هم دقت نظر زیادی داشتم؛ به عنوان مثال شاید خیلی‌ها تصور کنند عنوان مستند «ارثیه پدری» را به خاطر املاک و پول باقیمانده از رضاخان برای محمدرضا پهلوی گذاشتم اما این اسم را به دلیل توصیه آخر رضاخان به پسرش انتخاب کردم. او در آن توصیه به پسرش می‌گوید «در برابر طوفان» مقاومت نکن و بگذار بگذرد. اسم مستند«در برابر طوفان» هم از این توصیه استخراج شد. همیشه یک ترسی با محمدرضا پهلوی همراه بود و همیشه در مواقع خطرناک فرار می‌کرد و از کشور بیرون می‌رفت. منظور من بیشتر به سمت تم شخصیتی این دو نفر بود. خود رضا‌خان هم فرار کرد و رفت و عاقبت در جزیره‌موریس مرد. محمدرضا پهلوی نیز چنین بود. در نهایت در کشور نبود و در مصر مرد. به هر حال نشاندن مخاطب پای فیلم، همیشه از دغدغه‌های من بوده است. از طرفی دیدم زمان مستند «ارثیه پدری» زیاد و بلند است، بنابراین از نظر تکنیکی تلاش کردم در 15 فصل، داستان را روایت کنم. از ابتدا قصد داشتم فصل‌بندی شود و هر فصل در نهایت 8-7 دقیقه باشد. این موضوع باعث می‌شود مطالب متنوع از دست مخاطب در نرود. موضوع فرعی دیگری که به کار بردیم، استفاده از «فیلمفارسی»‌ها بود. البته این موضوع با کمی عجله رخ داد، چرا که می‌خواستیم کار به جشنواره حقیقت برسد. نخستین نگاه‌مان این بود که اسم آن را شاه فارسی بگذاریم تا با تم فیلمفارسی همخوانی داشته باشد اما در لحظات آخر به دلیل همان نصیحت پدر و ویدئویی که در اول فیلم دیدید که از ترس صحبت می‌کند، اسم فیلم را به «ارثیه‌ پدری» تغییر دادیم. آن برهه، برهه جذابی است و اگر به تصاویر آرشیوی رجوع و موضوعات بدرستی بیان شود، ذات آن برای مخاطب جذاب است. درباره تحقیقات مستندهایم باید بگویم گروه تحقیق مستندها یک گروه دانشگاهی بود. سعی کردیم اساتید مختلف نیز نظارتی بر کار داشته باشند تا چیزی از دست‌مان در نرود و دچار اشتباه تاریخی نشویم. اگر بخواهم راجع به موضوع فرمی صحبت کنم هم باید بگویم ساخت مستند راجع به پهلوی دوم در 120 دقیقه کار بسیار سختی است. از آنجا که این کار تاکنون انجام نشده است، سعی کردیم کار را به یک سرانجام دقیقی برسانیم. البته می‌دانم ممکن است در فرم، نوع روایت و پرداختن به موضوعات، مسائل زیادی باشد. از آنجا که تاکنون چنین کاری انجام نشده بود، سعی کردیم این بار از دوش ما برداشته شود و از ابتدا تا انتها را روایت کنیم و سپس بازگردیم و وارد موضوعات مختلف شویم. تصور من این است که به دلیل کار کم روی این موضوعات، مخاطب عام تصور زیادی از دوران پهلوی ندارد. سعی کردیم در گام اول این تصور را برای او درست کنیم تا بدانیم این سلسله از کجا شروع شده و به کجا ختم می‌شود و سپس به موضوعات مختلف ورود کنیم. قطعا فیلم من راجع به پهلوی دوم است و نباید اینچنین تصور کرد که به پهلوی اول نیز می‌پردازد. مشکل اصلی کار من این بود که وقتی به صداوسیما رجوع کردم تا از آرشیو‌های موجود در آن استفاده کنم، 90 درصد آرشیو‌ها از پهلوی دوم، پروپاگاندا و تبلیغات خود پهلوی بود. می‌دیدم که درباره یک اتفاق کوچک مثل یک سفر کوتاه، از کاخ بیرون آمدن و به منزل رفتن او و... تصاویر عجیب و غریب تولید شده بود. ما بعد از انجام تحقیق، به این تصاویر آرشیوی دست پیدا کردیم و دیدیم خلأ بسیار بزرگی برای روایت آن دوره وجود دارد؛ بدون اینکه تصویری داشته باشیم که نقد آن باشد. برای مثال 17 شهریور 57 تنها 4-3 ماه مانده به انقلاب است اما تصویر خاصی از آن وجود نداشت و تنها یک تصویربردار حاضر در صحنه وجود داشت که فیلم گرفته بود. به نظر می‌رسد پهلوی این تصاویر را یا در جای خاصی آرشیو می‌کرده است یا کامل از بین ‌برده است. بنا بر همین، خودسانسوری نداشتیم، چرا که بسیاری از تصاویری که در آنجا وجود داشت، تصاویر تبلیغاتی بود و ناچار به استفاده از همان‌ها بودیم. ما تلاش کردیم با محوریت خود محمدرضا شاه جلو بیاییم. در اوایل می‌بینیم او در مواردی جایگاه مقبولی در میان برخی مردم کسب می‌کند، مثلا در آذربایجان بعد از بیرون رفتن نیروهای متفقین بسیار به چشم می‌آید. همچنین در دهه 30 و بعد از شکست مصدق، روز‌به‌روز قدرتمند‌تر می‌شود، اگر چه شخصیت دیکتاتورش کم‌کم نمایان می‌شود و همین موضوع در فیلم نشان داده می‌شود. ممکن است نقدهایی باشد که بعضی جاها را ندیده‌ایم اما تلاش کردیم کار درست دربیاید و مشکلی از سمت من وجود نداشت. بار دیگر تاکید می‌کنم اسم مسند «ارثیه پدری» از ترس محمدرضا برداشت می‌شود، همان ترسی که به عنوان ارثیه از پدر او باقی مانده بود. می‌بینید در بخش‌های مختلف در برابر اتفاقاتی که برایش پیش می‌آمد، مقاومت نمی‌کرد. بعد از اینکه بازخوردهای این مستندها مثبت بود، باری را بر دوش ما گذاشتند که این راه را ادامه بدهیم و پهلوی را رها نکنیم. دقت داشته باشید که در سالیان اخیر دشمنان جمهوری اسلامی تمرکز ویژه‌ای بر سلطنت‌طلب‌ها دارند و با هزینه گسترده، فعالیت‌های رسانه‌ای زیادی را راه‌اندازی کرده‌اند که از آن جمله می‌توان به شبکه «من و تو» اشاره کرد. در حقیقت تلاش‌های گسترده‌ای برای تطهیر پهلوی انجام می‌دهند. ما بر اساس توان خودمان کار می‌کنیم و به نظرم جا برای ساخت برنامه‌های تلویزیونی غیر از مستند نظیر فیلم‌های سینمایی، سریال و ... وجود دارد. معتقدم در این زمینه باید کیفی‌تر ورود کنیم؛ این برهه از تاریخ برای مردم بسیار جذاب است و اگر ما آن را روایت نکنیم، روایت غیر‌واقعی به دست رسانه‌های معاند می‌افتد.
*کارگردان مجموعه مستند «در برابر طوفان» و مستند «ارثیه پدری»
***
داستان خیانت بزرگ
علی فراهانی*: مسأله بحرین و جدا شدن آن از ایران مساله‌ای بود که هر کس به آن می‌رسید بی‌توجه از کنارش رد می‌شد. حتی در مجموعه مستند «در برابر طوفان» هم که درباره محمدرضا شاه است، به این موضوع، خیلی پرداخته نشده است، البته در میان بچه انقلابی‌ها یکی دو کار 20-15 دقیقه‌ای راجع به بحرین ساخته شده اما به ‌نظرم این مسأله، به صورت جداگانه نیز موضوع جذابی بود، چرا که محمدرضا شاه سال 1336خودش می‌آید بحرین را استان چهاردهم ایران اعلام می‌کند و سال 1349 می‌گوید بحرین دیگر به درد نمی‌خورد، نفت و مروارید ندارد، پس بدهیم برود. این تناقض، سوژه جذابی است. در این قضیه، همه یک داستان تکراری را برایت تعریف می‌کنند؛ داستانی پر از تناقضات که فیلمساز باید تناقضات را بررسی و اصل ماجرا را استنباط کند، البته در ماجرای جدایی بحرین، دستور محمدرضا شاه درباره بایکوت خبری این موضوع در آن زمان، مقداری کار را سخت کرده بود. مستند «آسوده بخواب کوروش» بر محور اقدامات پهلوی در مقطعی از تاریخ این کشور است؛ تصمیماتی که شاه در موقعیت‌هایی نظیر ماجرای اروند، ویتنام، جنگ ظفار و... گرفته است ولی ما متوجه شدیم اگر بخواهیم تنها به بحرین بپردازیم، فقط تصمیمات محمدرضا شاه نبوده، بلکه باید نقش انگلستان و آل‌سعود را هم بررسی کنیم، بنابراین در کنار پیرنگ‌های کار، پیرنگ اصلی‌‌مان را مساله بحرین قرار دادیم. مستند ۲ نوع روایت را به مخاطب عرضه می‌کند؛ یکی روایت رسمی تلویزیون ملی شاهنشاهی و دیگری، روایتی مستند و واقعی برگرفته از تحقیقاتی که به آن رسیدیم و نتیجه‌گیری را در کنار نتیجه‌ خودمان به مخاطب عرضه کردیم تا قشر خاکستری هم پای کار بیاید. برای ملموس بودن این روایت نیز سعی کردیم از کارشناسان و افراد کمتر دیده شده و آدم‌های کراواتی استفاده کنیم. آرشیو در مستند آرشیوی حکم نبض حیاتی دارد. ما در این مسیر سختی‌های بسیاری متحمل شدیم. یکی از منابع‎مان آرشیو صداوسیما بود. من بدون حمایت هیچ ارگانی و به‌ عنوان دانشجو با صداوسیما وارد نامه‌نگاری شدم و در مجموع پس از نامه‌نگاری و پیگیری‌های انجام شده 41دقیقه راش گرفتم، البته ناگفته نماند هزینه‌اش را هم دادیم و این 41دقیقه تنها آرشیو خاص ما بود. بقیه آرشیوهای‌مان که از شبکه افق جمع‌آوری شد، آرشیوهای عام بود. ما را در آرشیو اذیت کردند. هر جا می‌رفتم دعوا داشتم، می‌گفتم آرشیو ملی است و برای پدر و مادر ماها نیست که نمی‌دهید و همین جا اعلام می‌کنم هر کس، هر آرشیوی از کار دید که برایش جذاب است، رایگان در اختیارش می‌گذارم و راه و چاهش را می‌گویم که بروند کجاها پیدا کنند، خودم هم آرشیوهایم را در خدمت‌شان می‌گذارم. طبیعی است که جریان انقلابی از روایت نخست کار و جریان طرفدار پهلوی از روایت دوم خوشش نیاید اما انتهای کار که ما می‌آییم تصاویر آشوب‌های بحرین و اینها را نشان می‌دهیم، نتیجه خودمان را به مخاطب عرضه می‌کنیم. بعد از اکران، عده‌ای روایت اول و عده‌ای روایت دوم را نقد می‌کردند و من احساس کردم این نقد‌ها اتفاق خوبی است، چون در این سال‌ها ما فقط به فسادهای اخلاقی و جنسی پهلوی اشاره کرده‌ایم، در حالی ‌که مسائل خیلی مهم‌تر از جمله خیانت‌های پهلوی به کشور مطرح بوده که از آن غفلت کرده‌ایم. می‌خواهم بگویم شاه هم سیاست‌هایی برای خودش داشت، یعنی بالاخره سواد و تدبیری هم داشت ولی نمی‌شود منکر شد کار اشتباهی انجام داد. پهلوی‌دوست‌ها هم با توجه به نوع روایت مستند، بیشتر با آن همراه می‌شوند. به همین خاطر احساس می‌کنم برای ۲ قشری که کار را نقد می‌کنند، مستند خوبی است. ما برای پخش که اقدام کردیم یکی از شبکه‌ها گفته بود باید بخش اول را حذف کنیم تا کار را پخش کنند و شبکه‌ای دیگر هم برای اینکه کار زخمی نشود گفته بود بیایید من کار را به مبلغ اندکی حدوه 5 تا 10 میلیون از شما می‌خرم که کار زخمی نشود که ما هیچ‌کدام را قبول نکردیم. درباره قضیه آرشیو گرفتن از صداوسیما هم نکته‌ای بگویم و آن اینکه یکسری از تصاویری که جست‌وجو می‌کردم، آنطور که سیستم آرشیو نمایش می‌داد ما دومین نفر بودیم که آنها را جست‌وجو می‌کردیم، یعنی بعد از انقلاب، تنها یک نفر پیش از من، آنها را دیده بود یا مثلا من رفتم با بعضی از بچه‌های آنجا صحبت کردم که تصاویر جنگ ویتنام مربوط به شاه را می‌خواهم خارج کنم، می‌گفتند مگر ما در ویتنام هم جنگیدیم؟ معلوم است زمانی که آرشیو دست اینها باشد کسی نمی‌تواند کاری کند، مقصر اول هم مدیران فرهنگی ما هستند. بخش مهم در کار ما، رسانه است، وقتی شما کار بسازی اما دیده نشود، چه سود! یکی از دلایلی که دارم وارد داستانی می‌شوم همین است. مستند برایم جذاب است منتها به ‌خاطر دیده نشدنش به داستانی ورود می‌کنم. مطمئنم اگر کار دومم هم تاریخی باشد، دوباره باید همین‌قدر اذیت بشوم، زجر بکشم و باز هم دیده نشود.
*کارگردان مستند «آسوده بخواب کورش»

Page Generated in 0/0066 sec