گاهی فرم شعر، وجه برجسته آن است و گاهی محتوای شاعرانه. در بهترین حالت اما شاعر تلاش میکند به تعادلی شایسته و بایسته بین فرم و محتوا در متن دست یابد. به طور مثال فرم در شعرهای «یدالله رویایی»، پیشگام جریان شعر حجم، برجستهتر از محتواست، حال آنکه در شعر «احمدرضا احمدی»، چهره شاخص شعر موج نو، محتوای شاعرانه بر فرم میچربد. در شعر زیر اما فرم و محتوا همشانه و همتراز هم پیش میرود:
افتاد
آن سان که برگ
آن اتفاق زرد میافتد
افتاد
آن سان که مرگ
آن اتفاق سرد میافتد
اما
او سبز بود و گرم که
افتاد
دکتر «قیصر امینپور» در این شعر نه به نفع محتوا از فرم چینش سطرهای شعر و تقطیع متن و نظام موسیقایی شعر اعم از وزن و ردیف و قافیه کوتاه میآید و نه به نفع این فرم از محتوای شاعرانه و تصاویر و مضامین شاعرانه و بالاخره نه به نفع این دو، از نمایش دستگاه فکری و اندیشگی خویش عدول میکند.
شعرهای حسین نجاری در مجموعه شعر «مورچهها بوی عرق میدهند» غالبا در فرم خاصی، مگر تکرارهای ساده سطرها و ساختهای زبانی شکل نمیپذیرند اما به مدد تخیل خوب شاعر، از محتواهای شاعرانه نسبتا غنی و جانداری بهرهمند هستند. نکته اینجاست که دایره واژگانی شعرهای این مجموعه به کلماتی که به اصطلاح دارای پتانسیل شاعرانه بالایی هستند، محدود نمیشود و این باعث میشود شعرها به زندگی روزمره نزدیک شوند و موفق به انعکاس یا بازآفرینی آن شوند. این مقوله حتی از نام مجموعه نیز پیداست.
مورچهها آنقدر کار میکنند / بوی عرق میدهند / و ما آنقدر دروغ میگوییم / دهانمان / بوی نان سوخته میدهد...
اما محتواها در شعرهای این مجموعه غالبا از حول و حوش زندگی شخصی شاعر فراتر میرود آنقدر که میتوان این مجموعه را در یک ردهبندی کلی، مجموعه شعری سیاسی- اجتماعی دانست.
نجاری حتی گاهی وقتی به ظاهر از خود و زندگیاش هم مینویسد، نمیتواند نسبت به تعهدات اجتماعی خود بیتفاوت بماند یا فضای حاکم بر مجموعه به گونهای است که خواننده ناخودآگاه از متن شعرها به خوانشی سیاسی یا اجتماعی میرسد:
پدر! / دستهایت / خاک مرغوبی دارند / از ترکهایش / خوشههای گندم میروید / در این روزگار خشکسالی... / لبخند که میزنی / جهان زیبا میشود
انگار شاعر دارد با تمام زحمتکشان جهان صحبت میکند و انگار این خشکسالی که شاعر از آن حرف میزند یک خشکسالی با جنس و وسعتی هر جایی و هر زمانی است. پل زدن بین جزءنگری مدرن و مقولههای کلی و جهانی اینگونه با مشارکت و خوانش مخاطب شکل میگیرد. انگار نگاهی ریزنگر با تأویل مخاطب سر از کلیاتی فراگیر درمیآورد.
در گروه زیادی از شعرهای این مجموعه اما به تلاش چندانی برای این خوانشِ فعال نیازی نیست. چنین شعرهایی با کلیدواژههایی روشن متن را به سمت برداشتهای دقیق اجتماعی و سیاسی سوق میدهند و البته با کموبیش شعارآلودگی، مخاطب را به رویدادها و حوادث سیاسی و اجتماعی روزگار خود متوجه میکنند:
ما اضطراب را / از پستان مادرانمان مکیدیم / خشونت را / از پدرانمان به ارث بردیم / و یک روز روشن در این خاک سیاه نیاسودیم / اینجا صلح با پناهجویان همسفر است / ما تمام خاک خاورمیانه را / خاکریز کردیم
طبعا هر چه اسامی خاص در متن شعرها بیشتر ذکر شود، صراحت اثر بیشتر خواهد شد و خوانش و تأویل به یک معنایابی ساده فروکاسته خواهد شد. این به معنای از دست رفتن شعریت نیست، بلکه بهمثابه عقبنشینی شعر به عنوان یک متن در برابر پیام آن به عنوان فرامتن است.
سالهاست / از خوف لیاخوف / خوابم نبرده است / اگر چه با این دیو / همخوابه میشویم / و تن به لذتی نامشروع / میسپاریم
***
شعرهای حسین نجاری از نمونه آثاری است که اثبات میکند شعرسرایی با تعهدات فرامتنی شاعر تضاد ذاتی ندارد. میتوان هم به ادبیات متعهد بود و هم به مبانی فکری خود در حوزههای اجتماعی، سیاسی، فلسفی، دینی و... وفادار ماند؛ مبانی خشکی که میتوانند با چاشنی تغزل خواندنیتر هم شوند:
انارهای واژگون / با جمجمههای خونین / از شاخهها آویزانند / و دختران شوخ چشم / لبهایشان را / با لبان ترکخورده انارها / سرخ میکنند