گروه فرهنگ و هنر: اکران عمومی مستند «۱۹۱۹» به کارگردانی مهدی صلواتچی که در روایتی جنجالی چگونگی انعقاد قرارداد ۱۹۱۹میلادی بین دولت ایران و انگلستان و مخالفت نخبگان ایرانی با آن را روایت میکند، از روز گذشته در سامانه عماریار آغاز شد.
تاریخ 200 ساله اخیر ایران سرشار از رویدادها، جنگها، تصمیمات سرنوشتساز و حوادث تلخ و شیرینی است که میتواند مایه عبرت و درسآموزی باشد. این کارکرد مهم تاریخ، زمانی برای عبرتگیرندگان معنای بیشتری مییابد که در قالبی همهفهم و جذاب ارائه شود. در این میان، فیلم مستند که ۲ خصلت «روایت مبتنی بر واقعیت» و «ارائه هنرمندانه» را در خود دارد، جایگاه ویژهای دارد.
مستند نیمهبلند «۱۹۱۹» به کارگردانی مهدی صلواتچی و تهیهکنندگی محمدرضا امامقلی که با حمایت مؤسسه «سفیر فیلم» تهیهشده، از جمله آثاری است که با همین رویکرد یکی از حوادث مهم تاریخ معاصر ایران را واکاوی میکند؛ حادثهای که در سال ۱۹۱۹م (۱۲۹۸ش) رخ داد.
در این سال (۱۹۱۹) و چند سال پیش از آن، ایران دورانی پرآشوب و پرتنش را پشتسر میگذاشت. قرارداد ۱۹۱۹ در سالهای پایانی سلسله قاجار و پیش از روی کارآمدن رضاخان منعقد شد. این قرارداد از صفحات مبهم، تاریک و تأسفبرانگیز تاریخ کشورمان است؛ قراردادی که با وجود ظاهر نسبتا معقول، پشتپردهای چندلایه و پرابهام دارد و اگر روشنگری و افشاگری جمعی از نخبگان سیاسی آن دوره رقم نمیخورد، معلوم نبود با عملیاتیشدن آن چه بر سر ایران و ایرانی میآمد.
حامی و عامل اصلی این قرارداد «میرزا حسن وثوقالدوله» نخستوزیر وقت و از رجال سیاسی طرفدار انگلستان بود که با روشن شدن زوایای پنهان این قرارداد سیاسی، به یک چهره منفور تبدیل شد.
درباره این مستند باید گفت بررسی بند به بند قرارداد 1919 یکی از نکات مثبت مستند است که البته به نظر میرسد به خاطر محدودیت زمانی، سازندگان با عجله از کنار آن رد شدهاند. به جز یک بند که مرتبط با فروش تسلیحات انگلیسی به ایران است، از سایر بندهای آن عبور میشود. تمرکز فیلم بر موضوع فروش سلاحهای مستعمل و کارکرده انگلیسی به ایران است و در نتیجه سایر بندها بویژه حضور مستشاران انگلیسی در ایران به وضوح بیان نمیشود. به عبارت دیگر آن بخش از قرارداد که نافی استقلال ایران شده و بعدها مورد انتقاد نخبگان ایرانی قرار میگیرد، برای مخاطب مبهم میماند.
این مستند در ادامه به زمینههای تاریخی و شرایط داخلی و خارجی منتهی به عقد قرارداد میپردازد. وقوع جنگ اول جهانی، نقض بیطرفی ایران و اشغال این کشور، قحطی فراگیر و آشفتگی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ناشی از جنگ ایران را به ورطه هولناکی از فقر و بیثباتی و آشفتگی کشانده بود. قرارداد ۱۹۱۹ در چنین شرایطی و پس از چند ماه مذاکره بین طرف ایرانی و نمایندگان دولت انگلستان بسته میشود.
از طرف دیگر، به نظر میرسد هدف غایی سازندگان «۱۹۱۹» ارائه یک الگوی تطبیقی بین دوران قاجار و شرایط فعلی کشور و قضیه برجام باشد. حتی در بخشی از فیلم، در توصیف شرایط نامطلوب ایران به صراحت این جمله بیان میشود: «جنگ اول جهانی به پایان رسیده و دوره سازندگی آغاز شده است». در ادامه نیز به تلاش برخی نخبگان برای نزدیک شدن به انگلستان برای اصلاح این وضع اشاره میشود. اطلاق دوره سازندگی به روزگار آشفته پس از جنگ جهانی، در ذهن بیننده قیاس با دوران پس از جنگ تحمیلی را متبادر میسازد؛ قیاسی که چندان منطقی نیست. با این حال نباید از برخی مشابهتهای شگفتانگیز میان دوران انعقاد قرارداد ۱۹۱۹ و برجام که در مستند بخوبی برجسته شده نیز غافل شد؛ وضعیتی که چه در زمان مذاکرات وثوقالدوله با نمایندگان دولت انگلستان و چه در شیوه برخورد متولیان قرارداد با منتقدان آن خودنمایی میکند.
اما به واقع تاریخ چیز بسیار عجیبی است. درسها، آموزهها و اطلاعاتی در دل تاریخ وجود دارد که در هیچ جای دیگر نمیتوان آن را پیدا کرد؛ اطلاعات ناب کشف نشده؛ اطلاعات ناب کشف نشدهای که دیگر برای کسی مهم نیست. مهم نیست که انگلیس، شوروی، فرانسه و آلمان به خاطر یک دعوای خانوادگی میلیونها میلیون آدم را به کام مرگ کشاندند.
دیگر مهم نیست که مردم ایران با گرسنگی و فقر و قحطی روزگار خود را با سختی هر چه تمامتر گذراندند؛ آنقدر که چیزی حدود 8 میلیون ایرانی را تنها به خاطر آنکه سربازان انگلیسی همیشه در رفاه و آسایش باشند و دوری از شهر و کشور خم به ابرویشان نیاورد، به کام مرگ کشاندند.
دیگر مهم نیست در آن زمان، وقتی تکتک مردم میمیرند، چند نفر در میانه کوهها و در محلی خوش آب و هوا با انگلیسیها دست دوستی داده و رشوه کلانی از آنها گرفتند. دیگر مهم نیست آنها که رشوه گرفتند ایرانی بودند. این اتفاقات دیگر مهم نیست، چون مردم فکر میکنند تاریخ برای تاریخ است اما نمیدانند که تاریخ همین امروز است.
تاریخ آنقدر تکرار میشود تا ما آن را بفهمیم. تا آن را کشف کنیم. تا از آن کشف، درس عبرت بگیریم. درس عبرت بگیریم تا دیگر از غرب و شرق کمک نخواهیم. درس عبرت بگیریم که کسانی هستند که منفعت خودشان را به تمام کشور ترجیح دهند، کسانی هستند که هر چقدر بگویند غرب قابل اعتماد نیست کسی گوش به حرفشان ندهد.
تاریخ را باید خواند که به کشف رسید؛ همان کاری که مستند 1919 انجام داده است؛ با رفتن در دل تاریخ و یافتن اتفاقات به دنبال علل آنها میرود. در پیچ و خم تاریخ دست به روی نقاطی نادیده میگذارد که انگار خود آن را کشف کرده است و در آخر برای ما از اتفاقات آینده سوال میپرسد. همین پایانبندی است که مخاطب را به فکر فرو میبرد و او را به کشفی دیگر وا میدارد. همین معنای مستند است؛ مستند باید کاشف اسرار و رمز و رازهای نادیده باشد.
در 1919 این اتفاق میافتد. شروع مستند برای ما از یک خودکشی پرده برمیدارد و بخوبی قلاب اول را میاندازد و در پی پاسخ به چرایی این خودکشی مخاطب را به جلو میبرد.
تصاویر حس را بخوبی به مخاطب القا میکند. تصاویر سیاه و تیره نمایانگر زندگی تاریک و دلگیر مردم آن روز ایران است. آرشیوها بخوبی جایگزین شده بود، میشد فهمید که برخی تصاویر مربوط به تاریخ معاصر است و بازسازی شدهاند اما همچنان ذهن مخاطب در دستان روایت بود.
قصه گاهی کند میشد و از ریتم میافتاد و گاهی تند میشد و میرفت که مخاطب جا بماند اما در پایان با آرامش کامل مخاطب را به همان نقطهای از تاریخ میبرد که سازنده هم خودش به آنجا رسیده اما در پایان با مفهوم عمیقی از تراژدی روبهرو میشویم که باعث کشف مخاطب از سیر تاریخ و اتفاقات آن از گذشته تا به امروز میشود؛ مخاطب را به این باور کشف میرساند که کشف در تاریخ چقدر آموزنده است.
این کشف برای مخاطب شگفتیآور است. وقتی امروز را با گذشته مقایسه میکنیم، میبینیم چقدر نقاط اشتراک میان حال و گذشته وجود دارد. اینکه بعد از یک قرن هنوز هم از گذشته درس عبرت گرفته نشده است خود یک تراژدی و غمانگیزتر از قبل است؛ قطعا عبرت گرفتن از تاریخ ، بیمدهندهای خیرخواه است.