نزاع انتخاباتی میان اصلاحطلبان و دولت در حالی به ظاهر بالا گرفته است که افکار عمومی آنها را مسبب اصلی وضعیت موجود میداند
گروه سیاسی: حسین مرعشی در واکنش به مواضع حجاریان پیرامون حزب کارگزاران سازندگی گفت: «این جای خوشبختی دارد که دوستانی مثل آقای حجاریان که سابقه پررنگ در نهادهای امنیتی و اطلاعاتی داشتند، امروز طرفداران دوآتشه دموکراسی شدهاند». جملهای که میتوان آن را نمود کاملی از تشتت این روزهای اصلاحطلبان دانست؛ تشتتی که شاید تا روز انتخابات ریاستجمهوری 1400 ماندگار باشد.
به گزارش «وطن امروز»، ماههای پایانی دولت و آینده سیاسی حامیانش باعث بالا گرفتن اختلافات و بگومگوهای سیاسی شده است. از سویی اصلاحطلبان سعی میکنند با اعلام فاصله میان خود و دولت باعث بازگرداندن بخشی از اعتبار سیاسیشان شوند و از سوی دیگر رئیس دفتر رئیسجمهور هر چند ماه یک بار به آنها یادآوری میکند جایگاه امروزشان را مدیون دولتیها هستند، تا جایی که در جدیدترین مورد محمود واعظی خطاب به صادق خرازی که بابت حمایت از روحانی توبه کرده بود، گفت: «این دولت همفکران آنها (اصلاحطلبان) را در استانداریها و سمت معاونت وزیر به کار گرفت و امروز به جای تشکر، طلبکار هم شدهاند و حرفهای بیربط میزنند و الان که زمان انتخابات شده در پی یک سری حرفهای بیپایه و اساس هستند».
با این حال دامنه اختلافات اصلاحطلبان چیزی فراتر از رابطه میان جریانات حزبی و نهاد دولت است، اختلاف میان حزب کارگزاران سازندگی با دیگر شاخههای اصلاحات از جمله شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان بیش از یک سال است به شکل علنی قابل مشاهده است؛ اختلافاتی که در نهایت اسفند سال گذشته به نقطه اوج خود رسید و در شرایطی که کارگزارانیها حامی انتشار لیست و مشارکت انتخاباتی بودند دیگر گروهها سعی کردند بدون انتشار لیست شانس خود را در صندوقهای رای جستوجو کنند. برگزاری انتخابات و در نهایت شکست فاحش سرلیست اصلاحطلبان با تنها 60 هزار رای (!) در تهران باعث شد تا آنها شاهد سقوط آشکار تمام اعتبار و حیثیت سیاسی خود در فضای جامعه باشند و همدیگر را به عنوان عامل اصلی این سقوط معرفی کنند.
* امنیتیهای دموکراتیک!
نزدیک شدن به انتخابات ریاستجمهوری 1400 و تجربه یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی اصلاحطلبان را به سمت مشارکت فعال انتخاباتی متمایل کرد؛ مشارکتی که یقینا بیش و پیش از هر چیز نیازمند رفع اختلافات انباشت شده در اردوگاه اصلاحات بود. در این میان در حالی که جناح نزدیک به حزب اتحاد ملت (که میتوان آن را امتداد حزب منحله مشارکت دانست) سعی کرد با اتخاذ مواضع رادیکال از بار مسؤولیت حمایت از روحانی بکاهد و خود را در قالب جریانی معترض وضع موجود معرفی کند، کارگزارانیها کماکان گزینه ائتلاف با سایر کاندیداها را گزینه مردود به حساب نیاوردند. همین مساله و برخی مواضع چهرههای کارگزارانی مبنی بر تقدم تکنوکراسی به دموکراسی بهانهای شد تا سعید حجاریان با حمله به این حزب و فاصلهگیری ظاهری از مواضع آن برای احیای وجهه اصلاحطلبان به عنوان جریانی معترض گام بردارد. حجاریان در گفتوگو با روزنامه «اعتماد» کارگزارانیها را به حمایت از دولت نظامی(کلیدواژهای که اصلاحطلبان ماههاست روی آن سرمایهگذاری کردهاند) متهم کرد و گفت: «در حال حاضر ۳ صدا با رگههایی از نظامیگری وجود دارد که هر کدام هدف خاصی دارند... صدای سوم هم از درون کشور است اما متعلق به تکنوبروکراتهاست. اصلیترین نماینده این صدا بخشی از کارگزاران سازندگی هستند. به لحاظ نظری و تجربی دولت «اقتدارگرای بروکراتیک» بر پایه ۲ نیاز اساسی یعنی معیشت و امنیت شکل میگیرد و به تبع آن مقولاتی از جمله آزادی، دموکراسی و... تعلیق میشود و این نقطه کانونی تحلیلهای حامیان دولت نظامی (اعم از نظامی یکپارچه و اقتدارگرای بروکراتیک) است که تلاش دارند بر اساس آمار دقیق نشان دهند مردم نان و امنیت میخواهند نه آزادی و دموکراسی. باری، عقد این دولت میان بخشی از کارگزاران سازندگی و بخشی از نظامیان در آسمانها بسته شده است!» این چهره اصلاحطلب در بخش دیگری از این گفتوگو با بیان مواضعی غیرمعقول و خلاف امنیت ملی نسبت به تبعات تشکیل دولت نظامی نیز متذکر شد و گفت: «تشکیل دولت نظامی پرهزینه است و یکدستسازی هزینه و تلفات دارد و سرمایه انسانی کشور را نابود میکند. بهعلاوه دولت نظامی باعث تحریک برخی مناطق حاشیهای و تشدید بحرانهای قومی میشود؛ به نحوی که استدلال میشود دولت مرکزی مسلح است، چرا ما نباشیم؟» این اظهارات هر قدر خلاف واقعیت است (دولت مرکزی فارغ از آنکه چه کسی ریاست آن را بر عهده داشته باشد یک دولت مسلح است) تحریک غیرمستقیمی برای تجزیهطلبان نیز به شمار میرود. با این حال بخش نخست مواضع حجاریان بیپاسخ نماند تا حسین مرعشی در پاسخ وی سابقه امنیتیاش را مطرح کند و بگوید: «این جای خوشبختی دارد که دوستانی مثل آقای حجاریان که سابقه پررنگ در نهادهای امنیتی و اطلاعاتی داشتند، امروز طرفداران دوآتشه دموکراسی شدهاند. این تحول برای کشور و مردم ایران مثبت است. این سوابق را همه میدانند و از این جهت ما خوشحالیم دوستانی که خودشان نهادهای امنیتی را برای این کشور شکل دادند و اداره کردند، خوشبختانه امروز دموکرات هستند».
* چالش 2 اسفند برای 2 خردادیها
بروز علنی اختلافات و مواضع تند اینچنینی از سمت ۲ چهره شناختهشده اصلاحطلب در شرایطی است که پیش از این نیز کارگزارانیها بارها از رویههای تثبیت شده در میان اصلاحطلبان گلایه کرده بودند. اردیبهشتماه سال جاری 2 ماه پس از شکست تمامعیار اصلاحطلبان در یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی بود که لحن انتقادات کارگزارانیها از دیگر همقطارانشان بالا گرفت تا جایی که کرباسچی نوک پیکان حملاتش را به سمت محمد خاتمی گرفت و در گفتوگو با روزنامه «جهان صنعت» گفت: اینکه آقای دکتر عارف یک وقتی نامزد ریاستجمهوری شدند و اصلاحطلبان به هر دلیلی دنبال آقای روحانی رفتند نباید باعث این شود که بخواهیم جبران کرده و بگوییم که او حتما رئیس شورای عالی باشد. آقای عارف اگر میتوانند در شورای عالی اصلاحات، فراکسیون امید یا هر جایی نقش برجسته ایفا کنند باید از او حمایت کنیم اما اگر در عمل دیدیم که شخصیت اجرایی با توانایی برقرار کردن یک سازوکار فعال را ندارد؛ باید تعارف را کنار بگذاریم. کار سیاسی که رودربایستی ندارد. درباره بقیه بزرگان هم همینطور است. حتی دیگر کسانی که شاید برای ما کاریزما بوده و شخصیت مورد علاقه ما باشند. کرباسچی در واکنش به این سوال که آیا منظورش از بقیه بزرگان خاتمی است، اظهار داشت: حالا آقای خاتمی یا هر کدام از رفقا. اگر به خاطر شخصیتهای بزرگوار و خصلتهای قابل تحسینی که دارند، نمیتوانند به هیچ کسی نه بگویند و. . . نباید تعارف داشته باشیم.
پس از مواضع کرباسچیان و به فاصله چند هفته بعد از آن، زمانی که رئیس دولت اصلاحات با انتشار ویدئویی مجددا گزاره «آشتی ملی» را مطرح کرد، روزنامه کارگزاران با انتشار گزارشی به ادامه انتقادات از خاتمی پرداخت و نوشت: «سخنان محمد خاتمی در باب ضرورت آشتی ملی، در حالی بیان میشود که 3-2 ماه پیش در آستانه انتخابات مجلس و در حالی که سردار قاسم سلیمانی توسط آمریکاییان ترور شده بود و کشور به مانور همبستگی نیاز داشت، شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان که مدیریتش با محمدرضا عارف است حاضر به شرکت در انتخابات مجلس نشد. نه شورای عالی و نه احزابی مانند اتحاد ملت، هیچ یک نهتنها مردم را به شرکت در انتخابات ترغیب نکردند، بلکه حتی بر آتش عدم شرکت نیز دمیدند. حتی محمد خاتمی نیز که در مقام رهبری اصلاحات قرار گرفته است، حاضر به حمایت یا ترویج شرکت در انتخابات نشد و این انتخابات با کمترین میزان رایدهنده پس از انقلاب روبهرو شد. اکنون شاید پرسش این باشد که چرا رهبر اصلاحات به دنبال آشتی ملی است درحالی که احزاب حامی وی حاضر به مشارکت در انتخابات نبودند؟»
اتخاذ مواضع اینچنینی در سال 99 را شاید بتوان مهمترین بازتاب و نمود بیرونی از شکست انتخاباتی سال 98 اصلاحطلبان دانست. اصلاحطلبانی که سال92 بعد از قریب به 10 سال سرانجام در یک رقابت انتخاباتی طعم پیروزی را چشیدند، سال94 موفق شدند مجلسی مطلوب را برای دولت محبوب خود روی کار بیاورند و در نهایت سال96 علاوه بر کسب تمام کرسیهای شورای شهر تهران، روحانی را برای 4 سال دیگر در پاستور ماندگار کردند، آنقدر برای بدنه سیاسیشان بیاعتبار شدهاند که مجید انصاری در اسفند 98 حدود 3 درصد آرای محمدرضا عارف را در انتخابات 4 سال قبل (94) کسب کرد. در چنین موقعیتی در حالی که اصلاحطلبان سعی داشتند با تکرار حملات به شورای نگهبان، کاهش مشارکت انتخاباتی را نتیجه عدم شرکت حامیانشان به حساب آورند، موضع کارگزارانیها حکایت از اعتراف به یک شکست تمام عیار داشت؛ شکستی که فراتر از نتیجه انتخابات نشان از عدم پایبندی این جریان به منافع ملی و بایستههای اولیه هر گونه وحدت ملی دارد.
* سمفونی اختلاف تا 1400؟
شاید قطعیترین حکمی که بتوان پیرامون آینده سیاسی اصلاحطلبان صادر کرد این باشد که آنها برای حضور در میدان انتخاباتی 1400 مصمم هستند. آنها برای این حضور و تضمین آینده سیاسیشان بیش از هر چیز گرفتار گذشته به جا مانده و تجربه سابق مردم در اعتماد به گزینههای انتخاباتیشان هستند. سقوط آزاد دولت روحانی در افکار عمومی تا جایی ادامه پیدا کرده که هرگونه حضوری در صحنه انتخابات نیازمند پاسخگویی نسبت به کارنامه اجرایی این دولت است. طرح ادعاهایی همانند اجارهای بودن کاندیدای اصلاحطلب در سالهای 92 و 96 را میتوان یکی از خطوط ثابت اصلاحطلبان در سالهای اخیر دانست که احتمالا تا خرداد1400 بارها تکرار خواهد شد. آنها سعی میکنند با تکرار این گزاره، روحانی را گزینهای جدا از خود بدانند و حتی تلاش کنند با جدا کردن خود از او، برای فرار از پاسخگویی نیز تقلایی کنند. در این میان کارگزارانیها کمی محتاطانه عمل و تلاش میکنند با تاکید بر لزوم پیگیری سیاستهای دولت فعلی، گزینه کاندیدای ائتلافی را مردود نخوانند؛ امری که در ظاهر مهمترین علت حملات حجاریان و سایر اصلاحطلبان نزدیک به حزب منحله مشارکت به شریک قدیمیشان یعنی کارگزاران سازندگی است.
صحنه انتخابات 1400 در شرایطی که پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان دچار فروپاشی شده است و آنها وارث عملکرد روحانی در 8 سال گذشته هستند، امکان حضور با چند کاندیدا را از حامیان روحانی گرفته است. در چنین موقعیتی هر قدر که گفت و شنودهای تند اصلاحطلبان در مواجهه با یکدیگر تندتر میشود، متقابلا باید آن را در قالب یک عرض اندام برای نتیجهگیری نهایی دانست. تاکید کارگزارانیها بر تکنوکراسی به جای دموکراسی و معرفی کاندیدای تکنوکرات آن هم در شرایطی که حضور گزینه ائتلافی را مردود نمیدانند، نشان از تمایل به حضور چهرههایی همانند علی لاریجانی دارد. در نقطه مقابل اما جریانی که روحانی را گزینه اجارهای اصلاحطلبان میداند، بیشترین تاکیدش بر حضور چهرههایی همانند اسحاق جهانگیری یا حتی محمدرضا عارف است. بر این مبنا نقطه پایانی نزاعهای فعلی را باید در به کرسی نشستن گزینه نهایی این دو طیف جستوجو کرد؛ نقطهای که به نظر میرسد دست کارگزارانیهایی که سال گذشته نیز حضور در انتخابات را منع نکردند پرتر باشد. شرایط وخیم اصلاحطلبان و تجربه انتخابات اسفندماه سال گذشته که نشان از دلسردی بدنه ثابت این جریان داشت، آنها را تبدیل به گزینه بالقوه شکست در انتخاب کرده است. شاید چندان دور از ذهن نباشد که نزاع این روزها را جنگی برای انتخاب گزینه نهایی شکست بدانیم! چرا که طرفین این نزاع اکنون خود مسببان وضعیت موجود هستند.