حمیدرضا شکارسری:
ز بلبل شنیدم یکی داستان
که برخواند از گفته باستان
«فردوسی» بزرگ با این بیت، بازگو کردن داستان رستم و اسفندیار را شروع میکند. آیا او دارد نوشتن یک داستان را شروع میکند یا سرودن یک شعر را؟
بعد از تو باز عاشقی و باز آه... نه!
این داستان به نام تو اینجا تمام شد
آیا «حسین منزوی» سرودن غزلش را تمام کرده است یا نوشتن داستانش را؟
درهم رفتگی انواع ژانرهای ادبی موضوع تازهای نیست. وقتی روایت در متنی پررنگتر از فضای شعری اثر باشد، بهرغم منظوم بودن میتوان متن را متنی روایی دانست. در متن روایی میتوان فرازهای شاعرانه متعددی هم داشت اما با این همه باز هم با شعر روبهرو نیستیم. مگر اینکه فرازهای شعری، کل متن و عناصر داستانی را دچار تغییر هویت کرده باشد یا اساسا کلیت روایت، فراواقعی باشد مانند ملائکی که دوش در میخانه را زدند!!
سرودهها یا نوشتههای کتاب «پاهای تو منهای یک» دارای فضا و عناصر داستانی بسیار پررنگ و بارزی چون شخصیتپردازی، دیالوگ، کنش، گرهفکنی و گرهگشایی است. در شعر، روایت در خدمت داستانپردازی نیست اما در داستان فرازهای شعری در خدمت پیشبرد داستانند. همین نام زیبای کتاب را ببینید که از چه بار شاعرانهای برخوردار است! اما این فراز در خدمت داستان یا داستانکی است که در آن پدر جانباز و فرزندش درباره درس ریاضی صحبت میکنند:
بابا میگوید: / درسهایت را خواندهای؟ / میگویم: / هر روز سختتر میشوند / قبلا آسانتر بودند / خوب میفهمیدم که «یک» / مساوی است با: / پاهای تو منهای یک / حالا سخت است که بفهمم / هفتاد درصد از تو / مساوی با چند است...
وقتی توصیفی شاعرانه از صحنهای از نبرد رستم و سهراب را میخوانیم، نظرمان درباره متن عوض نمیشود. ما داریم همچنان «داستان منظوم رستم و سهراب» را میخوانیم. نوشته «مجتبی احمدی» هم «داستان زنگ ریاضی» است اما هر ۲ داستان از فرازهای شاعرانه بهره برده و از تاثیر بیشتر آن بر ذهن مخاطب حسن استفاده را بردهاند. داستان بدون فراز شاعرانهاش همچنان شاکله کلی خود و ساختار اصلیاش را حفظ میکند.
شعر در فراواقعیت شکل میگیرد و در همان فضای فراواقعی ادامه مییابد و به پایان میرسد اما فراز فراواقعی داستان برای اثبات یا تاکید بر پیام متن مورد استفاده قرار میگیرد و در باقی متن کارکرد تصویری یا مضمونی ندارد. وقتی «احمدی» در زنگ علوم این کتاب مینویسد: «مگر آدمها هم تبخیر و معیان دارند؟» در واقع دارد شعر مینویسد اما آن را در دل متنی داستانی گم میکند. او بدون زمینهسازی گفتوگوی مادر و فرزندش درباره درس تبخیر و معیان در مدرسه به این فراز نمیرسید. در واقع فرازهای شعری این داستانها استقلال ندارند و نمیتوانند خارج از متن داستان مصداق داشته باشند.
داستانهای این مجموعه شعر(!) گاهی اساسا همین فرازهای شعری را هم ندارند و فقط پلکانی نوشته شدهاند. رزمندهای خوشذوق به نام سعید به شوخی وسط سفره هفتسین مینشیند و تعداد سینها را کامل میکند و پدر خاطره او را سالها بعد به یاد میآورد. یا هنگام زنگ انشا، دانشآموز از خاطره سفر با کاروانهای راهیان نور میگوید و تعبیر پدر از شهید گمنام را ذکر میکند که او کسی است که بالای ورقه امتحانی اسمش را ننوشته اما 20 گرفته... و همه میخندند جز پدر. اینها داستانند چون در واقعیت اتفاق افتاده یا قابل وقوعاند اما شعر غیرقابل وقوع است. برجستهسازی نکات تفکربرانگیز، اقناع عقل میکند و نه ارضای ذوق؛ ۲ مقوله متفاوتی که در این کتاب به کرات با هم اشتباه گرفته میشوند.
***
نوشتههای «مجتبی احمدی» انصافا خلاقانه است در حوزه ادبیات داستانی. شاید فقدان وزن و قافیه و نوشته شدن این متنها به صورت پلکانی و وجود فرازهای شاعرانه، توهم شعر بودن را ایجاد کرده باشد اما باید پذیرفت نوشتن همین روایات در قالبهای موزون و مقفی حداقل برای گروه سنی کودک و نوجوان میتوانست شاعرانگی متنها را برجستهتر کند، اگر چه حتی در آن صورت به هنگام نقد فنی، باید با اصطلاح نظم با متنها روبهرو میشدیم و نه شعر.
***
«پاهای تو منهای یک» با موضوع جنگ 8 ساله ایران و عراق نوشته شده اما «احمدی» بخوبی توانسته است صراحت و عریانی شعار را از نوشتههای خود در این مجموعه پاک کند. این نوشتهها بیتردید جانبدارانه است اما دفاع نویسنده هم به صورت دفاعی هنرمندانه و غیرمستقیم انجام شده است.
به سهم خود تلاش او را برای سرایش شعری متعهد و مسؤول در قالب نو و سپید برای قشر سنی کودک و نوجوان ارج مینهم هر چند نتیجه کار او به تمامی شعر نباشد.
* پاهای تو منهای یک – مجتبی احمدی – کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان - 1392