علیرضا بخشیاستوار: با نگاهی به عناوین فیلمهای راهیافته به بخش مسابقه «سودای سیمرغ» فجر 39، تا حدود زیادی میتوان حدس زد قصه این آثار در چه حال و هوایی روایت میشود و باید دید عناوین آثار جشنواره چگونه ما را به جهان فیلمها وصل میکند.
اسم یک اثر، معمولا مانند کلیدی است که بیننده را به دریافتی از مضمون یا ایده اصلی فیلمساز میرساند. گاهی نیز یک فیلمساز با ایجاد ابهام، ایهام یا تضاد در نام اثر، مخاطب را از درونمایه اثرش دور میکند تا موجب غافلگیری شود. انتخاب نام در مواقع بسیاری ژانر یا سبک یک اثر را نمایان میکند و معرف تجاری بودن یا بهاصطلاح هنری بودن یک فیلم است.
در تاریخ سینمای ایران فیلمهایی بودند که به دلیل منحصربهفرد بودن نامهایشان در ذهن مخاطبان باقی ماندهاند. انتخاب اسم گاهی معرف دورانی است که فیلم در آن ساخته شده است. انتخاب اسم اگر چه مسالهای سلیقهای است اما تا حدود زیادی در جذب مخاطبان تاثیرگذار است و نشان از هوش و ذکاوت سازنده یک اثر دارد.
«ابلق» ساخته نرگس آبیار، از اسامیای است که میتواند مخاطب را با ایده کلی اثر آشنا کند. ابلق در لغت به اسب سیاه و سفید اطلاق میشود، البته ابلق مجاز از روزگار هم است و اشارهای به سیاهی شب یا روشنایی روز دارد. دورنگ، سیاهوسفید و زمانه هم مترادفهایی برای ابلق است. این دوگانگی که در معنای ابلق نهفته شده قبل از مشاهده فیلم آبیار به نظر اشاراتی به جهان دوگانه و تقابل خیر و شر در آن دارد.
نام «بیهمهچیز» ساخته جدید محسن قرایی عنوان تحریکآمیزی دارد. «بیهمهچیز» در فرهنگ ایرانی به فردی گفته میشود که فاقد هرگونه صفت نیک است؛ فردی که در بزنگاهها هرگونه مساله اخلاقی را پشتسر میگذارد و به منافع شخصی خودش اعتنا میکند. بیهمهچیز البته یک ناسزای مؤدبانه(!) است. این عنوان مشخصا مخاطبش را به سوی تماشای اثری میکشد که قرار است در آن غافلگیری و تعلیق بسیاری باشد. اگر چه «بیهمهچیز» عنوانی است که میشود برای یک فیلم کمدی هم از آن استفاده کرد اما استفاده از آن برای فیلمی با سبک و سیاق جدی و در فضایی واقعگرا مضمون و درونمایه اسم را هم دچار دگرگونی میکند.
«تکتیرانداز» از جمله اسامی و عناوین به اصطلاح سرراست است. این عنوان که به یک منصب یا بهاصطلاح رسته نظامی مربوط میشود، ناخودآگاه ما را به سوی شخصیتی میبرد که قناصه به دست است و از دوربین اسلحهاش هدفی را دنبال میکند تا در موقع مناسب شکارش کند. این عنوان به گونهای است که در ذهن کشمکش و تعلیق دراماتیک را تداعی میکند و مخاطب به گونهای قبل از ورود به سینما انگار آگاه است که میخواهد به تماشای چه فیلمی بنشیند.
«تیتی» اثر آیدا پناهنده نامی غیرمتعارف دارد. «تیتی» به نظر اسم یک شخصیت یا موجود است که در فیلم نقشی تعیینکننده دارد. این اسم البته حالوهوایی دخترانه دارد و همین امر میتواند موجب ابهام و البته پرسش برای مخاطب اثر شود.
عنوان «خط فرضی» ساخته فرنوش صمدی اصطلاحی متداول در سینماست. خط فرضی در تعیین وضعیت افراد تعیینکننده است و شکستن خط فرضی به عنوان یکی از عناصر مهم در کارگردانی به عنوان یک اشتباه در نظر گرفته میشود. خط فرضی میتواند اشارهای باشد به یک مرز یا فاصله نانوشته یا نامشخص. از این دریچه انتخاب عنوان «خط فرضی» از عناوین ایهامدار است که به نوعی مخاطب را با ایده اصلی اثر مواجه میکند و از یک وضعیت آشفته یا از یک جدایی و سردی در ارتباط خبر میدهد.
«رمانتیسم عماد و طوبا» کمی عنوانی شخصی به نظر میرسد؛ عنوانی که بیشتر رنگوبویی از جهان فیلمهای کاوه صباغزاده دارد. این عنوان را میتوان در ادامه جهانی که صباغزاده در فیلم قبلی خود یعنی «ایتالیاایتالیا» به وجود آورد، تحلیل کرد. اسامیای که او برای کاراکترهایش انتخاب میکند معمولا اسامیای خاص و غیرمتداول هستند و از سوی دیگر استفاده از واژه رمانتیسم، با توجه به پیشزمینهای که در ذهن مخاطب دارد نشانههایی از یک فیلم عاشقانه را عیان میکند، البته ناهمگونی اسامی و ترکیب نامانوسی که در عناوین فیلمهای صباغزاده وجود دارد، رنگوبوی فانتزی و فضای کمدی را هم تداعی میکند.
«روزی روزگاری آبادان» ساخته حمیدرضا آذرنگ، عنوانی است که در سینما زیاد از آن استفاده شده است. در تاریخ سینما فیلمهای فراوانی به چشم میخورد که با عنوان «روزی روزگاری...» ساخته شدهاند. معمولا این عنوان برای فیلمهایی به کار میرود که مضمونی تاریخی دارند یا در قصه ما با فلاشبکی به گذشته رو به رو هستیم تا قصهای را که در یک برهه مغفول مانده است، دوباره روایت کنیم. وقتی عنوان آبادان در کنار روزی روزگاری میآید مسائل مختلفی در ذهن مخاطب نقش میبندد، چرا که آبادان سرزمینی پرحادثه و پرقصه است. اگر چه آذرنگ سالها پیش نمایشی را با همین عنوان اجرا کرده بود و مخاطبان بسیاری از درونمایه آن باخبر هستند اما انتخاب این عنوان، انتخابی دسته اول یا تحریکآمیز نیست، مگر اینکه آذرنگ درون اثرش امری یکه داشته باشد که با رو کردن آن بخواهد مخاطب را غافلگیر کند و پیشزمینه فکری او را به چالش بکشد.
«روشن» اثر سید روحالله حجازی اگر چه نام منحصر به فردی نیست اما وضعیتی دوگانه دارد. در نگاه نخست به نظر میآید انتخاب این نام با درونمایه اثر وجهی متضاد دارد. در حقیقت عنوانی که حجازی برای فیلمش انتخاب کرده بر خلاف روند داستان و در تضاد با فضای فیلم به نظر میرسد. «روشن» اتفاقا نشان از یک ابهام در فیلم دارد که روشن نیست و این ابهام در تضاد با روشنایی از فضایی تاریک در فیلم خبر میدهد. هر چند در خلاصه داستان فیلم به ما میگوید که روشن نام شخصیت اصلی فیلم است.
«زالاوا» عنوانی خاص است. احتمالا نام یک منطقه یا اسم خاص است اما همزمان به اسامی شخصیتهای قصههای فولک هم شبیه است. عنوان «زالاوا» درون خودش یک ناشناختگی و ترسی را به شکل توامان نهفته دارد و از این منظر میتوان حدس زد با فیلمی مواجه هستیم که درونمایههایی وحشتانگیز دارد.
«ستارهبازی» عنوان فیلم اخیر هاتف علیمردانی است که در کشور آمریکا ساخته شده است و همین امر موجب میشود بتوان حدس زد فیلم درباره آرزوهایی است که یا دستنیافتیاند یا شخصیتهای فیلم در رویای رسیدن به آرزویی هستند. ستارهبازی در ظاهر قرابت معنایی با وجه ستاره در فرهنگ عامیانه دارد که نشانهای از بخت است و خبر از آیندهای روشن میدهد. از این منظر نام فیلم علیمردانی میتواند حسوحالی از فضای کلی فیلم را به مخاطبش منتقل کند.
«شیشلیک» نام یک غذای گرانقیمت است. استفاده از این عنوان برای فیلم میتواند در وهله نخست ما را به طبقهای خاص، ضیافتی تجملاتی و مفاهیمی از این دست وصل کند. «شیشلیک» البته میتواند حدفاصلی میان فقیر و غنی هم باشد، یعنی «شیشلیک» ممکن است در تضاد با عنوانش به مسالهای در زندگی فقرا بپردازد. «شیشلیک» آخرین ساخته محمدحسین مهدویان به عنوان یک اسم تکسیلابی موزون وجهی دهان پر کن دارد. در واقع از واجآرایی و ضرباهنگی برخوردار است که در جذاب کردن فیلم بیتاثیر نیست.
«گیجگاه» هم عنوان جذابی است. گیجگاه نقطه حساسی در بدن انسان است که چنانچه دچار آسیب شود ممکن است حافظه را دچار اختلال کند. واژه «گیجگاه» به نوعی الهامبخش تصاویر اکشن است. گیجگاه عنوانی است که آدم را به یاد رینگ بوکس، مشتزنی و در کل زد و خورد میاندازد و از این جهت گیجگاه به نظر ما را با فضایی مواجه میکند که از یاد رفته است و همزمان تصور تماشای یک فیلم اکشن را در ذهن مخاطبش پررنگ میکند.
«مامان» اسم جذبکنندهای نیست. انگار انتخابی است از سر اجبار یا به نوعی بیتوجهی به اهمیت عنوان فیلم. «مامان» مشخصا و بسیار سرراست اهمیت یک کاراکتر زن یا مادر در فیلم را به تصویر میکشد، البته شاید این ابهامزدایی و سرراست بودن عنوان بخواهد بر اهمیت نقش کاراکتر تاکید کند اما عنوانی است که همیشه و در هر جایی قابل استفاده است و در آن رمز و رازی نیست.
«مصلحت» نخستین ساخته حسین دارابی، حسی را در مخاطب برمیانگیزد که قرار است به تماشای فیلمی سیاسی بنشیند. مصلحت در برابر مفسدت میآید، یعنی زمانی یا جایی که یک نفر باید به صلاح و شایستگی عملی را انجام دهد. مصلحتاندیشی در پس یک رخداد غیرطبیعی با وجوه منفی بروز میکند؛ جایی که در دل بحرانی قرار است یک نفر با درک مصلحتهای فردی برای او تصمیم بگیرد و یا نشان از متنبه کردن دارد و از این جنبههاست که به نظر میرسد عنوان «مصلحت» عنوانی مجذوبکننده باشد.
«منصور» اسم خاص است. زمانی که برای یک فیلم انتخاب میشود نشان میدهد که با زندگی شخصیتی به همین نام مواجه هستیم، البته که این شخصیت چهرهای شناخته شده است. فیلم «منصور» قرار است به داستان زندگی شهید ستاری بپردازد و از این منظر انتخاب عنوان «منصور» وجهی قهرمانانه و همزمان صمیمی به فیلم و شکل روایتش میبخشد.
«یدو» هم از قاعده اسامی خاص مستثنا نیست؛ اسمی که جغرافیا دارد و در منطقه خوزستان به کار میرود. از نام این فیلم پیداست که «یدو» قرار است شخصیت تاثیرگذار در فیلم باشد. هر چند انتخاب اسم خاص در اکثر اوقات انتخابی آسانگیرانه به نظر میآید اما به نوعی ریسکپذیر است و معمولا عناوین اینچنینی برای مخاطبانشان جذابیتی ندارد، مگر اینکه آن شخصیت دارای ویژگیهایی باشد که بتواند این اسم خاص را خاصتر کند.