مسعود غزنچایی: «ملاقات بانوی سالخورده» یکی از مهمترین آثار فردریش دورنمات، نمایشنامهنویس سوییسی است. حالا محسن قرایی سراغ ساخت فیلمی با اقتباس از این نمایشنامه رفته است. در چنین اقتباسی، تطبیق قصه اولیه با جغرافیا و زمان مقصد - که قصه فیلم در آن رخ میدهد- مهمترین وظیفه نویسنده و کارگردان است؛ اتفاقی که حداقل نویسندگان نتوانستهاند به طور کامل از پس آن برآیند. در نمایشنامه اولیه، مسائل اساسی همچون قدرت، دموکراسی (با تاکید بر حق رای زنان) و اقتصاد، مهمترین مضامینی است که قصه و روابط شخصیتهای اصلی حول آن میچرخد. قصه نمایشنامه دارای ۳ شخصیت اصلی است: کلارا، آلفرد و شهردار. با اینکه ۳ محور اصلی در فیلم قرایی حفظ شدهاند اما شیوه پرداخت فیلمساز در روایت نهتنها با قصه مبدأ تناقضهایی دارد، بلکه برای مخاطبی که بدون آگاهی از قصه اصلی، شاهد فیلم «بیهمه چیز» خواهد بود، سردرگمکننده است. در «بیهمه چیز»، تکلیف فیلمساز و مخاطب با شخصیت محوری مشخص نیست. فیلمساز خودش هم نمیداند طرف کدام شخصیت است و مخاطب نیز تا پایان فیلم سردرگم میماند. فیلم اساسا قهرمان ندارد و بسیار در روایت بلاتکلیف است. قرایی نتوانسته شرایط باورپذیری از وضعیت اقتصادی مردم روستا به مخاطب معرفی کند و انتخاب زمان فیلم نیز توجیهی برای مخاطب ندارد.
فیلمساز اگرچه با تکیه بر نمایشنامه مبدأ، توانسته اهمیت جایگاه شخصیت زن (لیلی- هدیه تهرانی) را به نمایش بگذارد اما موفق نمیشود در مسیر روایت قصه خود در ادامه حضور زن در روستا، مخاطب را با او همراه کند و به نظر میرسد فیلمساز از همان ابتدا دلش با شخصیت مرد (امیرخان-پرویز پرستویی) است و او را قربانی میداند. اگر چنین رویکردی مخاطب را در یک دوراهی قرار میداد و این دوراهی در تصمیم مردم روستا در پایان فیلم اهمیت پیدا میکرد، باز هم توجیهپذیر بود اما وقتی مردم روستا از همان ابتدا با شنیدن پیشنهاد مالی، طرف زن را تا پایان میگیرند، دیگر چنین رویکردی- حتی اگر عامدانه باشد- فیلم را دچار تناقض میکند.