علی جعفرآبادی: چه در «ایتالیا، ایتالیا» و چه حالا در فیلم دوم «رمانتیسم عماد و طوبی»، کاوه صباغزاده علاقهای به پیروی از جریانهای «مُد روز» و رایج سینمای ایران نداشته و سینمای خود را بیاعتنا به تقاضای کاذب این سینما برای درامهای اجتماعی- اخلاقی سرد و تلخ بنا کرده است. از انتخاب داستانهایی با رگههایی از سانتیمانتالیسم که از واقعگرایی متعارف فاصله میگیرد و به فانتزی نزدیک میشود، تا اجرایی اشباعشده از رنگ و نور و گرما در صحنهپردازی و جاری ساختن فانتزی ویژهاش در دکوپاژ و هدایت بازیگر، همه و همه، صباغزاده را صاحب ارزشی افزوده در مقایسه با همنسلان خود میکند. این تمایز و ارزش افزوده اما منجر به آن نمیشود که کیفیت نهایی آثار او هم ویژه و قابل اعتنا باشد؛ موضوعی که بیش از همه، محصول ضعف در ساختار فیلمنامه آنهاست.
اگر «ایتالیا، ایتالیا» داستان کمرنگی داشت، در «رمانتیسم عماد و طوبی» عملا داستانی وجود ندارد. روایت زندگی یک زوج، از لحظه آشنایی تا طی شدن مراحل مختلف زندگی، بیآنکه فراز و فرود ویژه و دراماتیکی در آن وجود داشته باشد تا این زندگی به «مساله» تماشاگر تبدیل شود، لاجرم به آنجا منتهی میشود که نه خوشیهای این زندگی از سطح و کیفیت «لوسبازی» بالاتر برود، و نه در جریان ناخوشیهایش، تماشاگر به قضاوت آن دو بنشیند و در تقسیم حق میان آنها، مثل آونگی در نوسان باشد و به سیاق درامهای زناشویی مرسوم سینمای جهان، به عمق پدیده پیچیده و چندلایه زندگی مشترک برود و آن را واکاوی کند. کاوه صباغزاده انگار فیلم «داستان ازدواج» نوآ بامبک را دیده و آن را دوست دارد اما ظاهرا آن را خوب ندیده است. داستان ازدواج در دل داستان ظاهرا ساده روتین خود، به سطح و عمقی از مساله زناشویی میرسد که وقتی کاراکتر زن از «حفظ نبودن شمارهاش توسط شوهر» گلایه میکند، چیزی را در ذهن تماشاگر خود به چالش میکشد که گریههای طوبی و جدلهایش با عماد کوچکترین نسبتی با آن عمق و دقت و تمرکز ندارند.