printlogo


کد خبر: 230170تاریخ: 1399/11/16 00:00
انفاس جهانگیری

دوش وقت سحر انگار کبابم کردند 
گویی از زندگی خویش جوابم کردند
 
بیخود از خود شدم و هیچ نمی‌فهمیدم
بد رقم قاط زده، یکسره می‌خندیدم 
 
آن دلاری که‌ به داد من بیچاره رسید
پر در آورد و به یکباره از این شهر پرید
 
یادتان هست که اجناس چه ارزان شده بود
هر چه کمبود به یکباره فراوان شده بود  
 
بعد از این روی من و آینه دق، چه کنم؟ 
ایهاالناس! به جز گریه و هق هق، چه کنم؟ 
 
همت دولت و انفاس جهانگیری بود
اگر ایام خوشی بود و شکم سیری بود

Page Generated in 0/0089 sec