محسن جندقی: اگر هیجان دوست دارید، اگر میخواهید گاهی بخندید و گاهی بترسید، اگر قصه و فلسفه دوست دارید و یک فیلم جمعوجور میخواهید ببینید و در عین حال برایتان مهم نباشد فلان کارگردان و بهمان بازیگر در آن فیلم نقشآفرینی کرده باشند، حتما «زاوالا» را ببینید.
زاوالا بشدت قصهگوست و اصلا عقیده و نتیجهگیری نویسندگان آن توی ذوق نمیزند؛ این فیلم در مذمت خرافه و خرافهپرستانی است که در کنار ترحمانگیز بودن خطرناک میشوند و میتوانند شما را از صحنه روزگار محو کنند.
محصول نخستین تجربه کارگردانی ارسلان امیری همسر آیدا پناهنده - که خود نیز کارگردان است- یک فیلم جمعوجور و تحسینبرانگیز از آب درآمده که فیلمنامه نقش پررنگی در این موفقیت دارد.
هدی زینالعابدین بازیگر جوان و آیندهدار سینما و نوید پورفرج- بازیگر درخشان فیلم مغزهای کوچک زنگزده- در این فیلم درخشان ظاهر شدهاند؛ اصلا یکی از علل خوب بودن زاوالا استفاده نکردن از سوپراستارهای سینماست.
این فیلم قصه روستایی به نام زاوالاست که اهالی آن از هجوم گاه و بیگاه جنها به روستا ذله شدهاند و برای رفع مشکل دست به دامن رئیس پاسگاه نزدیک روستا و همچنین آمردان که ادعای جنگیری دارد میشوند. داستان فیلم که در دهه 50 میگذرد، محل تقابل خرافه است و حقیقت. در اصل خرافهپرستان کلی دیتا و سند دارند که جن به آنها حمله کرده و خسارات مالی و جانی فراوانی وارد کرده و در عین حال برای تکذیب آنها نیز اسناد زیادی نزد مخالفان اندک خرافه وجود دارد. در زاوالا دوقطبی واقعگرایی و خرافهگرایی فریاد میزند اما جریان وقتی پیچیده میشود که نویسنده، این فضا را صفر و یکی نمیبیند؛ به عنوان مثال مشاهده میشود پزشک روستا هم به موضوع خرافه بودن حضور جن در روستا شک وارد میکند و در نقاط مختلف فیلم همان رئیس پاسگاه که وجود جن را منکر میشد، از جن و جنیان میترسد. همانطور که در سطور بالا اشاره شد، زاوالا روایت تقابل حقیقت و خرافات است؛ خرافهپرستان در جایی از فیلم خود به خطری بزرگ تبدیل میشوند، خطری که از خود خرافه مهلکتر است. ارسلان امیری، تهمینه بهرام علیان و آیدا پناهنده فیلمنامه زاوالا را نوشتهاند و با توجه به اینکه امیری خود یک نویسنده نسبتا باسابقه در سینما محسوب میشود، میتوان براحتی حدس زد که با فیلمی پرمحتوا مواجه میشویم.
خیلیها این فیلم را در ژانر وحشت دستهبندی کردهاند اما نگارنده این سطور، بشدت با آن مخالف است، چراکه زاوالا شاخصهای فیلم ژانر وحشت را ندارد. شاید بیننده در چند لحظه هیجانزده شود و از یکی دو سکانس معمولی بترسد اما وحشتی در کار نیست. مخاطب بشدت دنبال حقیقت در داستان است و جالب اینکه نویسندگان فیلمنامه قضاوت در این باره را برعهده مخاطب میگذارند و به هیچ عنوان مانند برخی فیلمها بیانیه ذهن خود را به خورد مخاطب نمیدهند.
عاشقان فیلمهای فرمیک نیز از دیدن این فیلم لذت میبرند، چرا که زاوالا پر است از تصاویر ناب روستایی کردستان، لانگشاتها و کلوزآپهای بهموقع، فیلمبرداری صحیح و بدون شلختگیهای مرسوم و همچنین بازیهای نسبتا خوب و قابل قبول. کارگردان موفق شده بازی یک لشکر بازیگر محلی را به بازیگران نقش اول خود نزدیک کند و با موقعیتهای کمدی، خلأهای معمول شکاف سطوح بازیگری را پر کند. با وجود قصه هیجانانگیز، کارگردان نگذاشته بازیگران در حد تیپ بمانند و حداقل نقش رئیس پاسگاه را تبدیل به شخصیت میکند؛ شخصیتی که در نهایت، مخاطب با وی همزادپنداری میکند و حتی برایش مرثیه میخواند.
محمد رسولی بخوبی از پس فیلمبرداری زاوالا برآمده و موفق شده یک فیلم پر از تصاویر کارتپستالی را به کارگردان و روحالله و سمیرا برادری (تهیهکنندگان زاوالا) تحویل دهد. عماد خدابخشی، تدوینگر فیلم نیز میتواند به همراه حسین کرمی، طراح لباس و صحنه و نویسندگان زاوالا از کاندیداهای دریافت سیمرغ باشند.
بزرگترین نقدی که میتوان به زاوالا وارد کرد تفاوت سطوح بازی بازیگران و لهجه کردی بازیگران غیرکردی است اما این فیلم آنقدر خوشساخت است که میشود سختگیری را کنار گذاشت. زاوالا یک فیلم قابل احترام است و نشان داد ارسلان امیری آینده درخشانی در کارگردانی دارد، اگر همچنان با تیم حرفهای سازنده کار کند و آیدا پناهنده را همچنان در کنار خود ببیند.