مسعود زارعیان: شیعیان مظلوم شهرهای فوعه و کفریای سوریه ۳ سال در محاصره تروریستهای مسلح موسوم به جبههالنصره در فقدان غذا، آب، دارو و سوخت میمانند. مردم قهرمانانه در مقابل حملات وحشیانه دشمن از زمین و آسمان و انتحاریها مقاومت میکنند اما حتی یک فریم تصویر شفاف از این مقاومت بینظیر تاریخی توسط فیلمسازان ثبت نمیشود؛ جنگ و محاصرهای که تمام مواد لازم برای دهها اثر سینمایی و مستند جنگی در آن یافت میشود ولی بایکوت رسانهای و خبری آن را از چشم و گوش جهانیان دور نگه داشته است. گویا جای «چارلز اوربن» آمریکایی خالی بود تا -به عنوان پیشتاز ضبط مستندهای جنگی به شیوه گزارشی در اوایل قرن بیستم- با حضور در این مناطق پرآشوب، بهترین نمونههای تبلیغات جنگی و وطنپرستی را در جهت اثبات شجاعت مبارزان مردمی به نفع خود تمام کند. اما در این شرایط و بعد از گذشت حدود ۲ سال از آن ظهر چهارشنبه منحوس به تاریخ 17 مارس 2015 که نخستین موشک تروریستهای مسلح به فوعه اصابت کرد، تنها مهدی شامحمدی بود که به عنوان یک مستندساز ایرانی وارد سوریه شد و توانست بخشی از رنج و مقاومت حیرتانگیز این مردمان را در مستند «هجده هزار پا» روایت کند. شخصیت اصلی این فیلم جوانی به نام احمد، دانشجوی رشته پزشکی است که به دلیل حمله دشمن به شهرش فوعه، دانشگاه را رها میکند و به کمک همشهریانش میشتابد. نریشن احمد قصه او و خانوادهاش، ازدواج با علا و همچنین حسرت و خروجش از فوعه را روایت میکند و از مادرانی میگوید که در محاصره برای سیر کردن شکم بچههایشان سراغ علفهای صحرا میروند؛ روایت جوانی که حالا فقط میتواند از ارتفاع 18هزار پایی شهرش فوعه و افتادن بستههای غذا و دارو را از در عقب هواپیما نظاره کند و شاهد رهایی عشق از جاذبه باشد. شامحمدی فیلمش را روی ایده مرکزی جمعآوری کمکهای مردمی توسط احمد بنا کرده است و تولد فرزندانش، بتول و حکیمه با مفهوم امید در دل مقاومت پیوند میخورد و در نتیجه فراز و فرود روایت به لحاظ تماتیک حفظ میشود. شاید سختترین کار مستندساز زمانی است که او در موقعیتهای اصلی فیلمش حضور ندارد اما کارگردان توانسته با استفاده درست از آرشیوهای ضبط شده توسط دوربینهای مسلحین و تصاویر ارسالی یکی از حاضران در محاصره به روایتی درست و یکدست از مقاومت مردم در برابر یکی از هولناکترین جنایات ضدانسانی در دوران معاصر دست پیدا کند.