علی کلهری: استقلال و سپاهان در شرایطی به مصاف هم رفتند که آبیپوشان با سیستم و چینش بازی قبلی وارد زمین شدند. ترکیب استقلال نسبت به بازی گذشته تنها یک تغییر داشت و آرش رضاوند جایگزین داریوش شجاعیان شده بود. داریوش شجاعیان به دلیل مصدومیت از لیست تیم خط خورد. عارف غلامی، سیاوش یزدانی و محمد دانشگر ۳ مدافع میانی استقلال بودند که در این دیدار هم همچون بازی قبل در ترکیب قرار گرفتند. بابک مرادی و وریا غفوری هم پیستونهای چپ و راست استقلال در بازی مقابل سپاهان بودند. فرشید اسماعیلی، مهدی مهدیپور و آرش رضاوند ۳ هافبک استقلال در این بازی و مهدی قائدی و ارسلان مطهری هم مهاجمان آبی در برابر سپاهان بودند. لازم به ذکر است آبیهای تهران در چند بازی اخیر خود به سیستم ۳ دفاعی رو آوردهاند. در بازی مقابل نفت مسجدسلیمان با همین سیستم تا میانههای نیمه دوم از رقیب خود عقب بودند و نتوانستند با همان ترکیب ابتدایی از رقیب خود پیش بیفتند. در بازی مقابل نساجی هم استقلال قبل از تعویضهای نیمه دومش که ترکیب را از ۳ دفاع به 4 دفاع تغییر داد، نتوانست به گل برسد و در دیدار برابر سپاهان هم سیستم 3 دفاعی کمکی به استقلال نکرد. بعد از شکست مقابل سایپا، استقلالیها سیستم 1-3-2-4 را کنار گذاشتند. در کنفرانس خبری هم زمانی که خبرنگاران از تغییرات ترکیب محمود فکری پرسیدند، او جلسه کنفرانس را با بیاحترامی تمام ترک کرد و با یک جمله که جایش در کنفرانس خبری نبود، سعی کرد حواسها را به سمت دیگری پرت کند: «وقتی میبریم سوال نمیپرسید اما حالا که باختهایم سوال میپرسید». همین یک جمله بخوبی حال و هوای استقلال را در این روزها نشان میدهد. خود محمود فکری هم شاید دلیلی قانعکننده برای این تغییرات نداشته باشد؛ تغییراتی که هیچ توجیه منطقیای پشت آنها نیست و سرمربی آبیها در جمع خبرنگاران مدام تلاش میکند افکار عمومی را به سمت کم و کاستیهایی که در باشگاه وجود دارد ببرد. محمود فکری بخوبی این قضیه را درک نکرده که همین بهانهها در 4 سال اخیر استقلالیها را به اندازهای عقب انداخته است که حالا دیگر جا برای بهانه آوردن ندارد. آقای محمود فکری! بله، حق با شماست؛ استقلال مدیریت درست ندارد، خبرنگاران هنگام برد از شما سوال نمیپرسند، مطالبات بازیکنان پرداخت نشده است و هزاران اتفاق دیگر که سرمربی ایرانی باید با آنها آشنا باشد اما آیا شما هم کار خود را بدرستی انجام دادهاید؟ استقلال به نیمفصل رسید و هنوز نمیداند باید ۳ دفاعی بازی کند یا 4 دفاعی.
مدافعان استقلال هنوز بخوبی درباره وظایفشان توجیه نشدهاند. این عارف غلامی همان بازیکنی است که استراماچونی او را Little Cannavaro خطاب میکرد؟ وقتی بازی را میبرید، میگویید ما بردهایم و نباید از تصمیمات فنیمان انتقاد شود، وقتی مساوی میکنید میگویید مهم این است که وسط بازی چه تصمیمی بگیریم و آخر بازی همه کارشناس میشوند، وقتی هم میبازید، میگویید چرا زمان پیروزیهایمان از ما سوال نمیکنید. شاید بهتر باشد قبل از هر مصاحبهای مشکلاتتان را با خود و کادر نهچندان فنیتان حل کنید و سپس راهی نشست خبری شوید تا وقتی در اصفهان از شما سؤال میشود نگویید:
«خدا را شکر که باختیم و مجددا سوالات کارشناسان و ایراد گرفتنهای آنها آغاز شده است»...
محض اطلاع شما میگوییم وقتی تیمتان صدرنشین هم بود ایراد به تیم شما وارد بود اما با چماق صدرنشینی انتقادات را سرکوب میکردید. البته عاقلانهترین کار این است که به جای تحلیل فنی، به تحلیل رفتاری سرمربی استقلال در بازی مقابل سپاهان میپرداختیم اما شاید بررسی شیوه بازی استقلال مقابل سپاهان خالی از لطف نباشد ولی در نهایت باز هم به این قضیه میرسیم؛ کادر فنی استقلال هنوز هم نمیداند از بازیکنانش چه میخواهد.
پیروزی با کاشته میلیچ، شوتهای اسماعیلی، خلاقیت قائدی و مهارهای استثنایی رشید مظاهری که این روزها تحت تاثیر رفتارها و تصمیمات کادر نهچندان فنی استقلال درخشش روزهای اولش را ندارد، چیزی به استقلال اضافه نمیکند. کادر فنی عریض و طویل استقلال باید فکری به حال این سردرگمی بکند.
مدیران استقلال کافی است نگاهی به ترکیب کادر فنی حریف اصفهانی خود بیندازند تا معنی کادر فنی را متوجه شوند.
استقلال در این دیدار با ۳ دفاع بازی کرد. قبل از هر چیز اگر نگاهی به پلانها و برنامههای سپاهان در لیگ بیستم برای گلزنی بیندازیم، به این باور میرسیم که انتخاب استقلال برای این بازی بیشتر غریزی بود تا فنی و بازی با ۳ دفاع مقابل سپاهان محکوم به شکست بود.
سپاهان در این فصل همان ارسالهای فصل گذشتهاش را حفظ کرده است اما این ارسالها تفاوت عمدهای با سپاهان امیر قلعهنویی دارد. ارسال از جناحین سپاهانیها در این فصل هدفدارتر و تیزتر شده تا جایی که حتی به کاتبک تبدیل میشود. یعنی سپاهانیها ممکن است توپ را به جناحین ببرند اما بیهدف و بلند ارسال نمیکنند؛ هر جا لازم باشد بلند ارسال میکنند و هر جا هم لازم باشد با ریسک و ارتفاع کمتر توپ را روی دروازه حریف میفرستند. این برنامه براحتی میتواند تمرکز هر خط دفاعی را به هم بزند. خط دفاعی آبیها هم که خیلی از تمرکز بالایی برخوردار نبود روی گل اول اسیر همین پاسها شد. یک پاس تیز از جناحین عارف غلامی را به اشتباه انداخت و توپ به سجاد شهباززاده که از این موقعیتها براحتی نمیگذرد رسید. ضدتاکتیک سپاهانیها در این سیستم استفاده از مدافعان کناری مطمئن بود. اما استقلال با ۳ مدافع و ۲ پیستون به میدان آمده بود، آن هم در شرایطی که پیستون چپ آبیها یعنی بابک مرادی ذاتا یک مهره هجومی است و پیستون راست استقلالیها هم وریا غفوری است. در تحلیل بازی نساجی به این نکته اشاره کردیم که این روزها وریا خیلی میلی به دفاع کردن ندارد و مقابل مدافع چپ جوانی همچون امید نورافکن واقعا اذیت شد. یکی از انتخابهای صحیح کادر فنی سپاهان در این دیدار، بازی دادن امید در پست دفاع چپ بود، جایی که بخوبی میتوانست با یک استارت و جنگندگی بالا خط دفاعی استقلال را به هم بریزد و خاصیت تهاجمی وریا را هم با جنگندگی ذاتی خود که برگرفته از دوران بازی در نقش لیدر و هافبک دفاعی و تخریبی است، به صفر برساند.
شما در یک بازی یا باید سیستمی طراحی کنید که روی بازی سوار باشید و به حریف ضربه بزنید یا با توجه به نقاط قوت حریف، آرایشی متناسب به خود بگیرید و به نوعی ضدتاکتیک بزنید. استقلال در این دیدار فقط میدانست که باید از روی غریزه ۳ دفاعی بازی کند.
استقلال هنوز هم که هنوز است برنامهای کارآ و تضمینشده برای به گل رسیدن ندارد. اگر حداقل این تیم روی یک برنامه خاص برای به گل رسیدن تلاش میکرد، میگفتیم برنامه داشتند اما نشد ولی آبیها در این دیدار 90 دقیقه به صورت پارتیزانی و نامنظم به دنبال به گل رسیدن روی اتفاقات بودند.
استقلالیها آرش رضاوند و مهدی مهدیپور را همزمان استفاده کردند. با توجه به اینکه در بازیهای گذشته هم از مشکل خط هافبک استقلال برای خلق موقعیت صحبت کرده بودیم، در این بازی باز هم به این مشکلات پی بردیم.
مشکلات خط هافبک استقلال با تغییر مهره حل نمیشود؛ مشکل آبیها برنامه و استراتژی ناقص کادر فنی استقلال است. استقلال مثل کسی شده که در هر حرفهای به صورت مبتدی، آشنایی اندک با قواعد دارد اما هیچ کدام از این حرفهها را بخوبی انجام نمیدهد. استقلال نه بر اساس بازیسازی تمرینشده خود و نه بر اساس بازیخوانیاش مطابق دادهها و داشتههای حریف، به میدان نمیرود. این تیم انگار فقط بازی میکند که بازی کرده باشد! استقلال زمان فرهاد مجیدی تیمی بود که حتی در موقعیت حمله هم شرایط ضدحمله را داشت و تا از حریف اشتباهی سر نمیزد، از استقلال آبی گرم نمیشد. این مشکل با محمود فکری هم ادامه دارد، چرا که استقلال فقط به شکل غریزی به میدان میرود. کاش محمود فکری همان فوتبال نتیجهگرا را ادامه میداد و خودش را گرفتار فوتبال زیبا نمیکرد. حکایت استقلال شبیه همان پرندهای است که میخواست راه رفتن دیگری را تقلید کند اما راه رفتن خودش را هم از یاد برد.