printlogo


کد خبر: 230640تاریخ: 1399/11/29 00:00
نقدی بر مجموعه رباعی « ناچارانه» سروده «محمد رهام»
چارانه‌های ناچار

حمیدرضا شکارسری: می‌توانی از گفتمان‌های نو شعری معاصر تبعیت کنی اما در عین حال به ذهنیت‌های خود متعهد باشی و از اصول خود کوتاه نیایی. می‌توانی برخلاف شعر سنتی عینیت‌گرا باشی و حتی جزءنگری کنی و قصیده و مثنوی بنویسی. می‌توانی روایت بگویی و کل‌محور باشی و غزل بنویسی. می‌توانی جزو جریان کوتاه‌سرایی این روزگار باشی و رباعی دوبیتی بنویسی. 

رباعی‌نویسی در زمان ما از سویی پیوستن به جریان موجزنویسی و فشرده‌نویسی و سپیدنویسی معاصر است و در عین حال اعلام وفاداری به قوالب سنتی شعر فارسی محسوب می‌شود؛ از سویی التزام به رعایت چارچوب‌های وزن عروضی و قافیه‌بندی خاص رباعی و از سوی دیگر توجه به بخشی از گفتمان مخاطب‌محور شعر امروز که اولویت را به انتقال سریع و مؤثر پیام شاعرانه در کوتاه‌‌ترین زمان و مختصرترین فرم‌های شعری می‌دهد. مجموعه رباعی «ناچارانه» در همین راستا قابل تحلیل و بررسی است؛ مجموعه‌ای که نام خود را از بازی ظریفی با «چارانه»، یکی از نام‌های قدیمی رباعی به عاریت گرفته است. ظاهرا «محمد رهام» به قول خودش ناگزیر به رباعی‌سرایی است! 
***
رباعی‌های «محمد رهام» دقایق زیبایی را در رباعی‌های خود فراهم آورده است تا مخاطب را مجذوب کند. 
هر روز، زمین، دور سرش می‌چرخد
خورشید، عجب شراب نابی خورده‌ست
دقایقی که حاصل نگاه دقیق و جست‌و‌جوگر شاعر به پیرامون خویش است؛ نگاهی که بالطبع نگاه عینی‌گرا و جزءنگرانه شعر امروز، هیچ شیء و پدیده‌ای را غیرشعری نمی‌داند و در تمام اشیا و پدیده‌ها، ظرفیت و پتانسیل شاعرانه را موجود می‌بیند و خود را موظف به کشف و ارائه آن می‌داند. این مساله دایره واژگانی شعر معاصر را افزایش می‌دهد حتی در قالبی سنتی چون رباعی. 
از بین تمام بادبادک‌هایم 
خورشید، نخش پاره شد و بالا ماند 
تخیل قابل ستایش «رهام» حتی در تنگنای وزن و قافیه و حتی در فرصت کوتاه رباعی بخوبی از پس بیان تصاویر و مضامین در چارچوب صور خیال برمی‌آید. 
ای حوض! چه کرده‌ای که فواره تو 
سر تا به قدم، پا شد و یک گام نرفت
بازی ایهامی با کلمه «پا» این بیت را غنی کرده است. مضمون، در عین حال که ساختی مشابه ضرب‌المثل سراپا گوش شدن یا سراپا چشم شدن ارائه داده، تمام فواره را به پا تشبیه کرده است. 
***
از مشکلات اساسی رباعی‌سرایی محول کردن تمام وزن مضمون و پیام شاعرانه متن به بیت دوم است. آنگونه که مخاطب جدی شعر گمان می‌کند بیت دوم اول سروده شده و سپس برای تکمیل متن بیت اول به آن اضافه شده است. این مساله البته به خودی خود به عدم موفقیت رباعی نمی‌انجامد اما وقتی به مشکل منجر می‌شود که بیت اول فاقد قدرت و اعتبار و کیفیت بیت دوم باشد. در این صورت است که بیت اول نه‌تنها به طفیلی رباعی تبدیل می‌شود، بلکه از تاثیرگذاری بیت دوم نیز می‌کاهد و کلیت رباعی را از انسجام و یک‌دستی می‌اندازد؛ مشکلی که در رباعی‌های «ناچارانه» متاسفانه چندان کمیاب نیست. «رهام» هر چقدر که ابیات دوم درخشانی را در رباعی‌های خود ارائه می‌دهد، بقدر کافی روی ابیات نخست رباعی‌هایش کار نمی‌کند و گاهی با سهل‌انگاری‌هایی کشنده از آنها عبور می‌کند و کل رباعی را، به‌رغم بیت دوم خوب، دچار ساختاری سست می‌کند. 
تابش بدهند باز، تابش بدهند
یک جرعه، غروب آفتابش بدهند
فواره که آب خورده اما بالاست
ای وای اگر حوض شرابش بدهند 
هیچ معلوم نیست بازتاب فواره چه معنایی دارد یا دادن جرعه‌ای آفتاب به فواره یعنی چه و اصلا چه ربطی به آن دارد؟ تنها به نظر می‌رسد جذابیت مضمون بیت دوم، شاعر را به حضور ضعیف و بی‌ارتباط بیت اول راضی کرده است. همین‌گونه ارتباط بی‌پایه و سست در رباعی زیر هم خودنمایی می‌کند:
دنیا به دل بی‌غل و غش ننشیند
تا اشک نریزیم، عطش ننشیند
بنشین سر جایت که فرو خواهد ریخت
کوهی که سر جای خودش ننشیند
قافیه‌اندیشی و اسارت در بند موضوعات بی‌ربط چیده شده بر اساس قالب از پیش تعیین‌شده، این رباعی را از نفس انداخته و بیت دوم را نیز از تاثیرگذاری قابل انتظار محروم کرده است. 
رباعی را باید یک واحد شعری یکپارچه در نظر گرفت نه ۲ بیت جدا از یکدیگر. تشتت معنا و مضمون و تصویر در تنها ۲ بیت، بسیار بیشتر در قوالبی چون غزل و مثنوی به چشم می‌آید و متن را متلاشی می‌سازد. این معضلی ا‌ست که «محمد رهام» به عنوان یک رباعی‌سرای حرفه‌ای باید بیشتر از این به آن بیندیشد. 
مجموعه رباعی «ناچارانه» خواندنی و شیرین است اما می‌توانست بهتر از این هم باشد. احتمالا در مجموعه‌های بعدی!

Page Generated in 0/0108 sec