محمدعلی صمدی*: حوالی ظهر 29 بهمن 56، «شورای تیتر» روزنامه اطلاعات، برای تعیین تیتر یک روزنامه، به زحمت زیادی نیفتاد. انبوهی اخبار جنگ اتیوپی و سومالی، چنگی به دل نمیزد. اخبار اجتماعی هم، از کنکور اعزام به خارج از کشور تا آزاد شدن قیمت مرغ و تخممرغ، غرایز ژورنالیستی روزنامهنگاران پرتیراژترین جریده پایتخت را اقناع نمیکرد. اخبار سیاسی هم که بنا نبود مورد توجه باشد، اگر نه خبر محاکمه دانشجویان تظاهرکننده در 16 آذرماه، جای خوبی برای مانور داشت. هر چند از تبریز خبر رسیده بود روحانیان به مناسبت چهلم شهدای شهر قم (در قیام 19 دیماه)، مراسم برگزار خواهند کرد و بازار شهر هم امروز تعطیل اعلام شده است اما نه تشکیلات اعمال سانسور ساواک اجازه تمرکز بر این قبیل اخبار را میداد و نه اساسا کسی آن را جدی گرفت. مگر چیزی بیشتر از یک مراسم سوگواری معمولی میتوانست باشد؟
همان لحظاتی که گزارش «دنیای زیرزمینی فیلمهای سکسی در تهران» آخرین مراحل نمونهخوانی و صفحهبندی را پشت سر میگذاشت، سرگرد مقصود حقشناس، رئیس کلانتری بازار تبریز، نیروهای خود را مقابل مسجد قزللى(میرزایوسف مجتهدى) به صف میکرد. مسجد به دستور مقامات امنیتی بسته بود و مردم که هر لحظه بر تعدادشان افزوده میشد، از این ماجرا خشمگین بودند.
عصرگاه که روزنامه اطلاعات راهی کیوسکها شد، تیتر اول را خبر قطع ارتباط سیاسی با «کنیا» به خود اختصاص داده بود، تیتر دوم هم «دنیای زیرزمینی فیلمهای سکسی در تهران». خبر محاکمه دانشجویان معترض هم با حدود 75 کلمه، در پایینترین قسمت صفحه 4 جا گرفت که اکثر روزنامهخوانها هم خیلی چشمشان را نگرفت. اگر چه پیش از ظهر، اخباری از ناآرامی در تبریز به دفتر روزنامه میرسید اما هیچکس حدس هم نمیزد چه زلزلهای در راه است. قیام 19 دی قم از طرف رسانههای تصویری و مکتوب، بایکوت خبری شد و گمان میرفت بزودی فراموش خواهد شد اما با حماقت رئیس کلانتری بازار تبریز، ماجرا ابعادی پیدا کرد که تیتر اول و حتی نیمصفحه نخست روزنامه اطلاعات و جراید دیگر تا 10 روز آینده به وقایع آن شهر اختصاص یافت.
بین ساعت 10 تا 11 صبح «سرگرد مقصودلو» با هدف زهر چشم گرفتن از مردم، با فحاشی و درشتی، مقابل در مسجد قزللى رفت و اعلامیه مراسم را از روی دیوار کند و پاره کرد. سپس با همان وقاحت رایج در میان نیروهای انتظامی و امنیتی، فریاد زد: در طویله بسته است، بروید دنبال کارتان. جوان 22 سالهای از میان مردم جلو آمده و با سرگرد گلاویز شد. فضا به قدری ملتهب و آشفته میشود که سرگرد با اسلحه کمری خود، جوان را از ناحیه سینه مورد هدف قرار داده و از پا درمیآورد. مردم با هیجانی به غلیان درآمده، پیکر خونین جوان را که بعدها معلوم میشود «محمد تجلا» نام داشته و دانشجوی مهندسی دانشگاه تبریز بوده، روی دست میگیرند و تظاهرات با شعار «بیز بوشاهی ایسته میروخ، والسلام» و «یاشاسین خمینی» آغاز میشود. تا ساعت 17، تبریز در کشاکش میان غضب مردم و عوامل دولتی، چهره یک شهر جنگزده را پیدا میکند. در قم، شهربانی توانست خشم عمومی را مهار کند اما در تبریز کار چنان بالا گرفت که برای نخستینبار بعد از 15 خرداد سال 42، ارتش شاهنشاهی مستقیما به خیابانها آمد و برای کنترل اوضاع، با مردم درگیر شد. گفته میشود شعار «مرگ بر شاه» برای نخستینبار توسط مردم در همین واقعه سر داده شد و به این ترتیب رویارویی حکومت و مردم از خطوط قرمز متداول عبور کرد و وارد مرحلهای جدید و بیسابقه شد. تا پایان روز، تعداد شهدا به 6 نفر رسید و طی چند روز بعد به 13 نفر ارتقا یافت، همچنین بیش از 600 نفر دستگیر شدند. آذربایجان نزدیک به 30 سال بود چنین حرارت و التهابی را تجربه نکرده بود.
صاحبنظران، وقایع 19 دیماه را آغاز مرحله نهایی انقلاب اسلامی فرض میکنند اما به جرأت میتوان ادعا کرد قیام 29 بهمن بود که سد اعتمادبهنفس حکومت را شکست. قیام به ظاهر سرکوب شد اما درست در همین مقطع بود که بسیاری از تصمیمگیران حکومت پهلوی و شاید حتی خود شاه، برای نخستینبار با سر به صخره سخت «ای کاش» برخورد کردند: «ای کاش آن مقاله کذایی در روزنامه اطلاعات 17 دیماه چاپ نمیشد». اما دیگر تیر از چله کمان رها شده بود. سرگرد مقصودلو، بدون آنکه متوجه باشد، با گلوله سلاح کمریاش، سیل بنیانبراندازی را به راه انداخت که امواج آن 40 روز بعد به موجشکنهای پهلوی در شهر یزد کوبیده شد. خون شهدای تبریز با خون شهدای یزد -که به قصد برگزاری اربعین شهدای تبریز با عوامل رژیم درگیر شدند- درآمیخت و سلسه اربعینها و شهدای جدید، گوشهگوشه کشور را فراگرفت. نشان به آن نشان که نخستین سالگرد شهدای تبریز، زمانی در مساجد سراسر کشور برگزار شد که 33 روز از فرار شاه با چشمان اشکبار از کشور، 17 روز از بازگشت تاریخی امام خمینی به کشور و یک هفته از انهدام کامل رژیم سلطنتی در کشور میگذشت.
* پژوهشگر تاریخ