آن گوینده اذکار با دهن، آن بر هفت تپه عشق، شکر شکن، آن مستفرَش* عمه کتی، مُدیر المُدرا و تدبیر الدُبرا و امید المّوَدا، غلامرضا شریعتی ( بُپُکَ التسبیحه)
گویند در بلادی آسمان خست ورزیدی و بر لبتشنگان ارض نباریدی تا وی را به التماس و التباس به آن دیار خواندند که «هو بکش تا ابر ببارد». باری چنان در اندیشه چیتکد غول مرحله استغنا بود که به جای هو، زو کشید آنگونه که تیم ملی کبدی نکشند و زو چنان کش آمد که به جای باران، سیل نازل گشت. مریدانش گفتند: «به ذکری آب در شکاف زمین فرو نه!» گفت: «کلا که به این حیلت مردم همه مستغرق شده و فوج فوج به قرب اندر شوند.»
پس به عادت معمول جا نماز بر آب افکند تا دوگانه بگزارد؛ چون بر جانماز ایستاد در آب فرو رفت و پیر نم کشید. فی الفور مکاشفت نمود که جانماز ساخته بلاد چین بوَد و هیچش استاندارد نباشد. پس بدانست که او را تپه هشتم عشق که تپه استاندارد است، مشیت شده است. حالی زار بگریست و راه دیار دگر در پیش گرفت و جمله مریدان باقیت عمر در کف دیدار وی، خوش و خرم زندگی کردند.
* مستفرش: سفارش شده