printlogo


کد خبر: 230787تاریخ: 1399/12/3 00:00
تحجر و سکولاریسم ۲ روی سکه

اشکان صدیق*: نامه تاریخی امام به روحانیت که 32 سال از آن می‌گذرد، متاسفانه آنچنان که باید و شاید مورد واکاوی قرار نگرفته و جایگاهی که شأن این نامه است را پیدا نکرده؛ این از مساله‌های بسیار عجیب و تاسف‌برانگیز است. باکمال تاسف در طول این 32 سال تنها یک کتاب در شرح این نامه آن هم در همین اواخر نگاشته شده و این متن حتی در بین حوزویون ما که مخاطب اصلی این نامه هستند، مهجور و غریب مانده است. 
قصد این یادداشت، بررسی علل و چرایی عدم اهتمام جدی حوزه و روحانیت، شرح و اجرای منشور روحانیت امام نیست، بلکه نگارنده می‌کوشد نسبت تحجر و سکولاریسم و داد و ستد مفهومی این ۲ عنصر و بازتاب آن در جامعه حوزوی را با تکیه بر آرای امام خمینی و مقام معظم رهبری به صورت خلاصه و اجمالی مورد اشاره قرار دهد.  
شاید نخستین چیزی که در ذهن خواننده با شنیدن نام تحجر و سکولاریسم تداعی می‌شود، عدم ارتباط این ۲ مفهوم باشد اما با نگاهی عمیق‌تر به تصویری خلاف این خواهیم رسید تا آنجا که در سطوح عمقی‌تر، این ۲ مفهوم پیوندی انفکاک‌ناپذیر با هم پیدا خواهند کرد. 
ابتدا باید دید تحجر دقیقا به چه معناست تا ارتباطش با سکولاریسم را نسبت‌سنجی کرد. 
 تعریف و توصیفی که مقام معظم رهبری از تحجر دارند، می‌تواند تصویری درست و دقیق از این مفهوم به ما ارائه دهد. ایشان تحجر را به معنای ناتوانی شناخت نیازهای زمان و لوازم لحظه به لحظه زندگی یک ملت از قرآن و حکم کردن در یک وضعیت ایستا و بدون انعطاف می‌دانند. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای اکتفا به ظواهر احکام و ناتوانی در درک کشش و انعطاف احکام و معارف اسلامی و ناتوانی در ارائه نسخه و علاج برای نیاز‌های روزانه ملت و نظام را از دیگر نشانه‌های تحجر در حوزه می‌دانند. با توجه به این تعریف، پرواضح است که تحجر، که به تعبیر ایشان بلای بزرگی برای حوزه و جامعه اسلامی است، عملا به سکولاریسم، به معنی جدایی و کناره‌گیری دین از سیاست و جامعه، منتهی می‌شود و این ۲ مفهوم به‌رغم عدم تشابه ظاهری، بسیار در هم تنیده هستند. 
امام خمینی در منشور روحانیت صراحتا و با لحنی دردمندانه سکولاریسم و تحجر را ۲ روی یک سکه معرفی می‌کنند و اعلام می‌دارند که سکولاریسم از لایه‌های تفکر جریان تحجر خارج می‌شود و این اندیشه خطرناک از هرگونه ورود دین و مذهب به مسائل اجتماعی و سیاسی جلوگیری کرده و آن را به منزله خروج از شریعت تلقی می‌کند.
 امام در چند تعبیر تند به این نوع نگاه متحجرانه که سکولاریسم را در دل خود دارد، می‌تازند و در نامه خود به روحانیت می‌نویسند: «فقاهت در منطق ناآگاهان، غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد و قهرا فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست و حکومت دخالت نماید». ایشان در بخش دیگری از این نامه تاکید می‌کنند: «روحانیت زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپای وجودش ببارد و الا عالم سیاس و روحانی کاردان و زیرک، کاسه‌ای زیر نیم کاسه داشت». «دخالت در سیاست دون ‌شأن فقیه و ورود در معرکه سیاسیون تهمت وابستگی به اجانب را به همراه می‌آورد».
نکته‌ای که در پایان تاکید بر آن لازم و ضروری به نظر می‌رسد، این است که منشور روحانیت در دهه چهارم انقلاب و در آستانه قرن جدید شمسی چه کارکرد و مصداقی می‌تواند داشته باشد. 
همان اندازه که اختصاص و انحصار منشور روحانیت و دغدغه‌ها و فریادهای امام خمینی به دهه 60 و تحولات و جریانات و افراد آن زمان، سطحی‌انگارانه و تقلیل‌گرایانه و خطایی تحلیلی است، تطبیق آن اندیشه‌ها و جریانات و افراد بر برخی مصادیق خاص در حوزه علمیه امروز و آنچه تشیع انگلیسی نام گرفته، اشتباهی است راهبردی. به نظر نگارنده، خطر اصلی تحجر و سکولاریسم را باید در مصادیقی جست‌وجو کرد که از قضا شاید ظاهری کاملا انقلابی و حزب‌اللهی هم دارند ولی در نظر و عمل اهتمامی به ارزش‌های اجتماعی و سیاسی مورد تاکید امام که همان ارزش‌های اسلام ناب محمدی هستند، مثل عدالت، آزادی، جمهوریت، ظلم‌ستیزی، استکبارستیزی و ارائه نسخه دینی قابل اجرا برای مبارزه با موانع اجرای این ارزش‌های اصیل انقلابی و اسلامی ندارند.
* پژوهشگر علوم قرآنی

Page Generated in 0/0060 sec