محمدامین رضایی*: انقلابها زمانی به انحراف مبتلا و به مرگ تدریجی دچار میشوند که «شخصها» جای «شاخصها» را بگیرند؛ شاخصهایی که توسط رهبران صدر انقلاب صادر شده است. آن زمان که «شاخصها» در پیچ و خم تاریخ به خاطر مبتلا شدن انقلابیون به محافظهکاری و منفعتطلبی و آن زمانی که بخشهایی از انقلاب به ناکارآمدی گرفتار شود، این آغاز یک «تراژدی بزرگ» است. منشور روحانیت که امام(ره) در سال آخر عمرش به یادگار گذاشتند، جزو معدود متنهایی است که امام(ره) اینقدر به صراحت از شاخصها سخن به میان آوردهاند. دال مرکزی این منشور را میتوان «تحجر» نامید. تحجر همان مفهومی است که در همه این سالها در برابر مفاهمی مثل لیبرالیسم و سکولاریسم مغفول ماند و حال آنکه به تعبیر یادگار امام مرحوم حاج سیداحمد خمینی(ره): «پیروزی سیاسی انقلاب در ۲۲ بهمن مترتب بر پیروزیهایی بوده است که در میدانهای سخت مبارزه طولانی امام با متحجرین و مقدسنماهای احمق و دین به دنیافروشان به دست آمده بود. انقلابی به مراتب دشوارتر از انقلاب سیاسی لازم بود تا طلسمهای تحجر شکسته شود». مرحوم احمدآقا در جایی آنچه موجب امام شدن امام(ره) میشود را اینطور توصیف میکند: «ما فقیه و فیلسوف و عارف بسیاری داشتیم اما اینها هیچکدام امام نبودند. هنر امام تنها در مبارزه با آمریکا نیست، چرا که سیاسیون بسیاری در داخل و خارج با آمریکا جنگیدند اما آنها هم امام نیستند. من معتقدم آنچه امام را امام کرده و باعث اوجگیری نهضت تاریخی و اسلامی امام شده است، مبارزه پیگیر حضرت ایشان با متحجرین و مقدسمآبان و واپسگرایان احمق بوده است».
ابتلا به تجدد و بویژه تحجر، بزرگترین آسیبی است که حوزههای علمیه به عنوان مادر انقلاب در خطر آن هستند. امام(ره) در منشور بخوبی به آن اشاره کردهاند و میتوان ادعا کرد این روزها بیش از آن روزها حوزه در معرض خطر این بیماری فکری بزرگ قرار دارد، چنانکه رهبر انقلاب صراحتا از مساله انقلابزدایی در حوزه سخن میگویند! تحجر یک معنای واحد ثابت ندارد و صرفا به معنای قدیمی بودن و سنتگرایی نیست، هر عصری نوع تحجرش متفاوت است. گویا متحجران شبیه متجددان در هر عصر خودشان را بازآفرینی میکنند! تحجر دهه ۶۰ با تحجر دهه ۹۰ تفاوت ماهوی دارد. مخالفت با تمام مظاهر تمدن غرب، نفی مطلق طب مدرن و انکار کامل علم و تجربه پزشکی جدید، دههسازیهای متعدد برای عزاداری، مخالفت مطلق با فضای مجازی، اعتقاد به کاربرد فقه فردی در این روزگار و عدم فهم فقه سیستمی و نظاممند و... را میتوان جزو مصادیق تحجر در روزگار امروز دانست. اگر مهمترین شاخص و دال مرکزی منشور روحانیت را تحجر بنامیم، بزرگترین مصداق مفهوم تحجر رویکرد «اسلام فردی» است؛ اسلامی که تمام ظرفیت و رسالت فقهش مطهرات و عبادیات فردی است و هیچ ارتباطی با تمدنسازی ندارد، اسلامی که در قبل و اوایل انقلاب انجمن حجتیهایها و بعضی گروههای دیگر علمش را بالای دست گرفتند، چنانکه امام(ره) در منشور مینویسند: «دیروز، مقدسنماهاى بیشعور میگفتند: دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز میگویند مسؤولان نظام کمونیست شدهاند... ».
متحجران در ارائه اسلام در این روزها «اسلام فردی» را طوری دیگر معنی میکنند؛ اسلامی که نه مکتب اقتصادی دارد، نه از آن نظام سیاسی درمیآید. پیامبرش صرفا یک شخصیت معنوی است که میخواهد اخلاق را ترویج کند، همین! تقلیل دین در این حد را نمیتوان چیزی نامید جز خروجی نگاه متحجرانه به ظاهر متجددان. این روزها که به دلایل مختلف نظام دچار نقاط ضعف جدی در اقتصاد و فرهنگ است، انگار روز شادی متحجران است. بیتکلیفی، پاسخگو نبودن و تلاش نکردن برای تغییر شرایط موجود به مطلوب چیزی است که این روزها خیلی از متحجران به دنبال آن هستند. وقتی مذهب در نگاهشان در حد اخلاق و مناسک صرف است که امام(ره) آن را مناسک میانتهی معنی میکنند، این خروجیها از آن طبیعی است. مساله اصلی ما با متحجران بحث «اسلام اجتماعی» است؛ اسلامی که در متن جامعه نفس میکشد، نظام و نهاد میسازد و ما را به سمت تمدن میبرد. متاسفانه جریان تحجر امروز در بین حوزه تلاش میکند این نگاه را حذف یا کمرنگ کند تا حوزه برگردد به روزهایی که تمام دغدغهاش مسالههای فردی و خرد بود نه آنچه امام(ره) با انقلاب پیشروی ما گذاشت؛ نگاهی که در آن حوزه باید نرمافزار ساخت یک تمدن بزرگ اسلامی در تمام ساحتها و عرصههای مختلف را بسازد؛ این کجا و آن کجا. ترویج این نوع نگاه تمدنی یک اقدام ضدتحجر است؛ شاخصی که امام خطر در دام افتادن آن را به حوزه و انقلابیون گوشزد میکرد و امروز همچنان مساله و چالش ماست.
* پژوهشگر فلسفه اسلامی