درآمدزایی ایجنتنماها از بازیکنان فوتبال ایران با انتقالهای عجیب به تیمهای درجه چندم اروپایی
علی کلهری: این روزها شایعات زیادی درباره انتقال شهریار مغانلو، مهاجم سانتاکلارا به پرسپولیس مطرح شده است تا باشگاههای ایرانی باز هم به دلیل محدودیتها، پا را از بازار ایران فراتر گذاشته و مجبور شوند با رقمی غیرمتعارف یک لژیونر ناموفق را جذب کنند. این اتفاق در حالی رخ میدهد که همین بازیکن در ابتدای فصل میتوانست با قیمت کمتری بدون واسطه راهی تیمی ایرانی شود. در چند فصل اخیر انتقال قرضی بازیکنان ایرانی تازه لژیونر شده که نتوانستهاند در تیم جدید خارجیشان بدرخشند، رایج شده است. این نوع انتقالها به یک قانون نانوشته در بازار نقل و انتقالاتی فوتبال ایران تبدیل شده است.
معمولا بازیکنانی که یک فصل نسبتا موفق را در لیگ میگذرانند و سودای لژیونر شدن هم دارند، نظر برخی دلالها را جلب میکنند. این دلالها که با تیمهای اروپایی درجه ۲ و ۳ که ساختارشان کاملا حرفهای نشده ارتباط دارند، بازیکن را به یک تیم اروپایی منتقل میکنند. در نگاه اول این فرآیند معاملهای ۲ سر برد برای بازیکن ایرانی است اما این قضیه در واقع چیز دیگری است.
با توجه به وضعیت قیمت ارز و تفاوت فاحش میان ارزش پول فعلی کشور با دلار و یورو، این انتقالها برای باشگاههای اروپایی تقریبا رایگان به شمار میآید و طرف خارجی حتی اگر مجبور به پرداخت پول رضایتنامه به طرف ایرانی باشد، خیلی دست به جیب نمیشود.
دلالها هم سراغ بازیکنانی میروند که یا قراردادشان با باشگاه ایرانی به پایان رسیده یا بازیکنان با مشاوره دلالهای ایجنتنما قراردادشان را یکطرفه فسخ میکنند و در این میان چیزی به جیب باشگاههای ما نمیرود.
باشگاههایی که به مقصد بازیکنان ستاره ایرانی تبدیل میشوند هم معمولا آنقدر معمولی هستند که کمکی به بازیکنان ما نمیکنند. البته در این بین نمونههای خوبی هم مثل انتقال کاوه رضایی به شارلوا وجود دارد که هم برای بازیکن و هم باشگاه مقصد، انتقالی سودمند به شمار میآید. این انتقالها گاهی به غیرحرفهایترین شیوه ممکن هم انجام میشود. به عنوان مثال رضا اسدی بدون اغراق فصل گذشته یکی از بهترین هافبک دفاعیهای ایران بود اما با انتقال به تیمی اتریشی که چند بازیکن همپست اسدی هم دارد، دقایق بازیاش در این فصل به 90 هم نمیرسد.
یا انتقال ایمان سلیمیای که میتوانست با قراردادی فوقالعاده راهی پرسپولیس شود و به تیم سرد اسلواکی رفت. لیگ اسلواکی آنقدر سطح بالایی ندارد که با درخشش در این لیگ یک بازیکن بتواند راهی تیمهای مطرح اروپایی شود و در پایان هم احتمالا باشگاه نهچندان مطرح سرد اسلواکی چندصدهزار دلاری جیب باشگاههای ما را میزند و این بازیکن به لیگ ایران بر میگردد.
تجربه نشان داده این بازیکنان در تیم جدیدشان عملکرد موفقی از خود به جا نمیگذارند و نقش دلالها در این قسمت ماجرا پررنگتر هم میشود.
باشگاههای ایرانی که جدیدا نمیتوانند بازیکنان خارجی جذب کنند، ناخواسته برای بالا بردن کیفیت ترکیب و برآورده کردن خواسته هواداران، لژیونرهای دیپورتی را جذب میکنند و با این وضعیت ارزی باید پول قابل توجهی را برای این انتقال قرضی به باشگاه خارجی بدهند. در این بین دلالها میتوانند هم از این پولی که به باشگاه خارجی پرداخته شده، درصدی را بردارند و هم پولی را از باشگاه ایرانی به دلیل انتقال یک لژیونر به این تیم دریافت کنند. البته قراردادشان به عنوان مدیربرنامه با بازیکن هم سر جای خودش است. ماجرا به اینجا ختم نمیشود و از پولی که سالانه نصیب باشگاه خارجی میشود هم پول خوبی به دلالها میرسد و هم همکاری باشگاه خارجی با این شخص ادامهدار خواهد بود. محمد نادری، امید نورافکن و... بازیکنانی هستند که از ایران به اروپا رفتند و سپس در تیمهای ایرانی قرضی بازی کردند.
این وسط اگر لژیونر سابق توانست خودش را در تیم ایرانی احیا کند به باشگاه خارجی بازمیگردد و برای تغییر قراردادش از قرضی به رسمی باید دوباره هزینه شود و همین فرآیند طی خواهد شد (درست مثل اتفاقی که برای نورافکن و نادری افتاد). حالا فرض کنید بازیکنی که از پیکان راهی سانتاکلارا شده و اصلا هم ندرخشیده است، ابتدای فصل مستقیما راهی پرسپولیس میشد، آن هم در روزهایی که سرخها به دنبال مهاجم باکیفیت بودند. هم در این بین واسطهای به نام دلال و باشگاه خارجی به وجود نمیآمد و هم خود بازیکن نیمفصل فوتبالی را تلف نمیکرد. زدن برچسب کارگزار و مدیربرنامه و ایجنت روی این واسطهها حداقل در ایران کار درستی نیست و این دلالهای ایجنتنما فقط دنبال سود خودشان هستند و با این کارها بازار فوتبال ایران را خالی میکنند و باعث میشوند در غیاب بازیکنانی که به باشگاههای خارجی میروند، قیمت بازیکنان کمکیفیت لیگ ایران بالا برود.
* عذابآور برای فوتبال ایران، نانآور برای دلالها
یک بار دیگر به این چرخهای که برای دلالها نانآور و برای فوتبال ما عذابآور شده دقت کنید؛ با ترفند دلالها، یک باشگاه کوچک خارجی یک بازیکن مستعد ایرانی را با حقوق ماهانه به خدمت میگیرد. بازیکن همین جا بخشی از حقوق ماهانه خود را به عنوان پورسانت به دلال میدهد. در ادامه، بازیکن ایرانی به دلیل ناآشنایی با محیط و ندانستن زبان و هزار دلیل دیگر در تیم خارجی نیمکتنشین میشود و ناچار است دوباره به ایران برگردد. جناب دلال، حالا یک پولی به اسم مبلغ رضایتنامه از باشگاه ایرانی برای آن تیم کوچک خارجی میگیرد و باز هم پورسانت خودش را از روی آن پول برمیدارد. بازیکن به ایران بازمیگردد و با باشگاه ایرانی قرارداد میبندد و دلال هم از یک طرف از بازیکن پورسانت میگیرد و از طرف دیگر از باشگاه هم حق حساب طلب میکند که برایش لژیونر آورده است! برای فصل بعد هم جناب دلال همین مدل درآمدزایی را برای یک باشگاه کوچک اروپایی دیگر تشریح میکند و باز هم این بازیکن است که از ایران میرود، این ارز است که از کشور ما خارج میشود و این پورسانت است که به حساب دلال ریخته میشود!