کارگردان مستند «برادرم نادعلی» در گفتوگو با «وطنامروز» از داستان پرغصه پدر شهید گفت
مصطفی پورکیانی: مستند «برادرم نادعلی» روایتی از مطالبه خانواده شهدای گمنام است که در جدیدترین قسمت برنامه «به اضافه مستند» پخش شد.
به گزارش «وطنامروز»، مستند «برادرم نادعلی» روایتی از خانواده شهید «نادعلی دهقانکار» است که فرزندشان مفقودالاثر شده است. پیدا شدن اتفاقی سنگ مزاری به نام این شهید در بهشت زهرا و تلاشهای برادر شهید برای اجازه نبش قبر و گرفتن آزمایش DNA خط اصلی این فیلم مستند را تشکیل میدهد. این فیلم مستند به تلاش خانوادههای شهدای گمنام 8 سال دفاعمقدس برای پیدا کردن مزار فرزندانشان نیز میپردازد؛ تلاشی که در سایه برخی بیتوجهیها و مصائب اداری بعضا بیثمر مانده است.
فیلم مستند برادرم نادعلی به کارگردانی علی تکروستا و تهیهکنندگی محسن اسلامزاده محصول «مرکز مستند سوره» است که در چهاردهمین جشنواره «سینماحقیقت» حضور داشت و تحسین بسیاری از تماشاگران را برانگیخت. این فیلم در نخستین نمایش تلویزیونی خود به شبکه مستند آمده و در «به اضافه مستند» رونمایی شده است.
«به اضافه مستند» مجموعه برنامه تلویزیونی شبکه مستند است که به پخش مستندهای دیده نشده داخلی و خارجی در تلویزیون و بحث کارشناسی پیرامون موضوع مستند میپردازد. این برنامه با اجرای امین قدمی، کارگردانی محسن کریمیان و تهیهکنندگی یاسر فریادرس با آیتمهای مختلف روی آنتن شبکه مستند میرود.
در ادامه با علی تکروستا، کارگردان این مستند به گفتوگو نشستهایم. تکروستا درباره سوژه این مستند میگوید: صفرعلی، برادر شهید «نادعلی دهقانکار» هم محلهای من بود و من از نزدیک شاهد چشمانتظاری پدر و مادر این شهید بودم. سال 67 در عملیات مرصاد، نادعلی شهید میشود و خانواده او به لشکر کرمانشاه مراجعه میکنند که در آنجا به آنها میگویند پسرشان اسیر شده است. دوباره بعد از 6 ماه بیخبری و چشمانتظاری، به همان جا مراجعه میکنند و باز با همان اخبار اسارت بازمیگردند. سال 69 یکی از هممحلهایهای شهید نادعلی که ساکن تهران بوده، در مرز به شهادت میرسد. دوستان و هممحلهایهای شهید علیاصغر تکروستا (برادر من) که در مرز شهید میشود، برای مراسم سوم او به بهشت زهرا میآیند و به صورت اتفاقی در قطعه 44 شهدای گمنام بهشت زهرا یک سنگ مزاری به نام شهید نادعلی دهقانکار میبینند و بلافاصله به خانواده او اطلاع میدهند.
تکروستا ادامه میدهد: در این بین پدر شهید در یک چشمانتظاری شدید، کمکم به یک جنون و آلزایمر میرسد و در یک حالتی که مسیر خانه را گم میکرده، او را در روستاهای اطراف تهران پیدا میکردند و چون به آنها گفته بودند پسرتان اسیر شده، این اتفاق شهادت را قبول نکرده بودند و چون شهید پلاکی هنگام دفن نداشته و بر روی گوشه پوتین او اسم نادعلی نوشته شده بود، بر این اساس نام او را بر سنگ قبر حک کرده بودند. سال 75 پدر شهید واقعا به جنون میرسد و بعد از یک ماهی که گم میشود، جسد بیجان او را در روستای صالحیه (زادگاه شهید نادعلی) پیدا میکنند.
کارگردان این مستند با این مقدمه میگوید: من این اتفاقات را در اطراف خودم میدیدم؛ به دیدار پدر و مادران شهدای مفقودالاثر میرفتم و فرزندان بعضی از آنها میگفتند که گاه پدر و مادرهای ما در این چشمانتظاری نابینا شدند و هنوز بسیاری از خانوادههای آنها در این انتظار به سر میبرند که خبری از فرزند آنها بیاید. از طرفی چون پدران و مادران شهدا حجب و حیای بالایی دارند، هیچ وقت مستقیم این اعتراض را انجام نمیدهند و درد و دلهایشان پنهان میماند و همه اینها برای من دغدغه شده بود تا اینها را به یک زبان و روایتی به تصویر تبدیل کنم.
وی گفت: همیشه این موضوع برای من سوال بود که چرا از این خانوادهها آزمایش DNA گرفته نمیشود تا تکلیف آنها روشن شود و در بررسیهایم به این نتیجه رسیدم که از سال 82 به بعد هر شهیدی که تفحص شده از او این آزمایش گرفته شده و بعد شهید را دفن کردهاند. از این طرف هم از تمام خانوادههای شهدا این آزمایش گرفته شده است و بعد اینها را با هم تطابق میدهند و این شهدا پیدا میشوند.
تکروستا ادامه داد: مشکل به 10 هزار شهیدی برمیگردد که قبل از سال 82 دفن شدهاند که شهید نادعلی هم جزء این شهدا به شمار میرود. ما در این مستند نحوه پیگیری صفرعلی، برادر شهید را نشان میدهیم که پیگیر مجوز نبش قبر و گرفتن آزمایش DNA است. کسی که در یک چشمانتظاری پدر و مادرش از دنیا رفتهاند و او پیگیر این ماجراست تا به یک نتیجهای برسد و در نهایت موفق میشود مجوز نبش قبر را از آیتاللهالعظمی علویگرگانی بگیرد و در آخر فیلم میبینیم که صفرعلی با همه تلاشهایی که میکند موفق به گرفتن آزمایش DNA از استخوانهای منسوب به برادر شهیدش نمیشود.
کارگردان این مستند دغدغه اصلی خود برای روایت این مستند را اینگونه توضیح میدهد: تمام تلاش من در این مستند روایت سخت و غمانگیز چشمانتظاری پدر و مادرهای شهدا و یافتن پاسخی برای این سوال بوده که چه مشکلی در انجام این آزمایش وجود دارد که تا حالا انجام نشده است. مهمترین جایی که به این سوال میشود پاسخ داد بنیاد شهید و معراج شهداست که بیننده در این مستند شاهد رفت و آمدهای مداوم ما به این مراکز است. من در این مستند به بیننده نشان میدهم که صفرعلی در یک پروسه پیچیده و خستهکننده اداری در بنیاد شهید، این مطالبه را دارد که مگر وظیفه این بنیاد این نیست مشکل را حل کند و این سوال برای او تا پایان مستند بیجواب
میماند. وی ادامه داد: شاید این سوال در ذهن بیننده این مستند به وجود بیاید که بالاخره این آزمایشهای DND هزینه بالایی دارد و زمانبر باشد که باور کنید این را قاطعانه از زبان تکتک پدر و مادرهای شهدا میگویم که همه آنها حاضرند خودشان شخصا این هزینهها را پرداخت کنند تا تکلیف این ماجرا مشخص شود. برای من این دغدغه وجود داشته که بالاخره تکلیف نادعلی و نادعلیها بزودی مشخص شود. البته سردار سعیدی، جانشین کمیته جستوجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح با پیگیری دوستان اعلام کردند بر اساس قانون، تمام تلاشمان را میکنیم که درخواست خانواده شهید نادعلی دهقانکار را برآورده کنیم.
وی در پایان اشاره کرد فاطمه عبادی، برنده برنامه فصل اول عصر جدید هم به بهانه این مستند، این قصه را با شن اجرا کرد و برایم میگفت که در طول این اجرا، بارها و بارها به یاد قصه پر درد پدر این شهید، روی شنها اشک میریختم و دوباره از اول کار را شروع میکردم و حامد عسکری، شاعر چقدر این روایت را با شعر زیبای خود میگوید:
ما حسرت دلتنگی و تنهای عشقیم
یعقوب پسر دید زلیخا که جوان شد