printlogo


کد خبر: 231506تاریخ: 1399/12/23 00:00
یادداشتی درباره مجموعه شعر «شب نرم ‌نرم از پشت کوه آمد» سروده سیداحمد میرزاده
باید همیشه در سفر باشی

سودابه امینی: مجموعه شعر«شب نرم ‌نرم از پشت کوه آمد» سروده سیداحمد میرزاده پانزدهمین دفتر شعر «شباب» است که «نشر گویا» آن را به چاپ رسانده است. این دفتر تابستان 1399 به دست مخاطبان مثبت 14 سال رسیده است. شعر شباب پانزده، شامل 26 قطعه شعر در قالب‌های چهارپاره، نیمایی و مثنوی است و به دبیری سودابه امینی و پیوند فرهادی به فرجام رسیده است. 
پل والری عقیده داشت اگر شعر کامل‌ترین و خالص‌ترین هنرهاست، از این رو است که قهرا باید قیود متعدد گوناگونی را گردن نهد. اجبار مطلق قیود و قواعد شاعر را وادار می‌کند از میان ازدحام انبوه «افکار» و «استعارات» که در روحش موج می‌زند و از میان مبتذلات گوناگون آنچه را که باید گفت و نوشت به دقت برگزیند.1 
شاعران شعر نوجوان در طول تجربه مطالعاتی خود نیازمند شناخت مخاطب هستند. آنها برای نزدیک شدن به دنیای مخاطب باید چند محور مهم مطالعاتی را مدنظر قرار دهند. (البته نمی‌توان گفت این محورها نسبت به یکدیگر از اولویت برخوردارند). اندیشیدن به تجربه زیسته در سنین نوجوانی خود، ارتباط با نوجوان امروز و مطالعه در زمینه شکاف نسلی، مطالعه ادبیات کودک و نوجوان و بررسی انتقادی آن، تفاوت میان جهان‌بینی نوجوان و جهان‌بینی گروه‌های سنی دیگر، تهیه بانک واژگان نوجوانانه (که شامل واژه‌‌گزینی در گفتار و نوشتار نوجوانان امروز است)، شناخت ساختار فکری و عاطفی نوجوان امروز، سواد و سلیقه ادبی نوجوان امروز و چرایی و چگونگی تربیت زیبایی‌شناسی ادبی مخاطب، شناخت ادبیات وب و تاثیر‌پذیری نوجوانان از آن و محورهای مطالعاتی‌ای از این دست لازمه سرودن برای نوجوانان است. بدیهی است این مطالعات هنگامی که شاعر در حالت خودآگاه قرار دارد، انجام می‌شود. هنگام سرایش شعر که شهود به کمک شاعر می‌آید، همه این دانسته‌ها و دانش‌های دیگر به سطح ناخودآگاه رانده شده و باز هنگام پرداخت شعر به کار شاعر خواهد آمد. 
اگر شاعر شعر بزرگسال می‌تواند رها و آزاد از ازدحام افکار و اندیشه‌ها به سرایش و بیان عواطف خویشتن بپردازد، شاعر شعر نوجوان همواره باید خود و شعر خود را رصد کند و از منظر مخاطب خاص، شعرش را بازنگری و پرداخت کند تا به نتیجه مطلوب دست یابد. 
زبان شعر نوجوان، صورت‌های خیال، قالب‌ها و اوزان عروضی، عواطف شاعرانه و... همه و همه باید با میزان رشد ‌شناختی و عاطفی نوجوان تناسب داشته باشد و البته به مدد کیمیای شعر، شعر نوجوان باید خیال، عواطف، اندیشه و زبان نوجوان را به سطحی فرهیخته و عالی هدایت کند. همه اینها باید بدون مستقیم‌گویی و با پرهیز از نصیحت و اندرز اتفاق بیفتد. در واقع هنر شاعر در این است که خواندن آثارش در ذات خود به چنین تربیتی در مخاطب منجر شود. 
به این ترتیب نیازهای مخاطب یکی از تعیین‌کننده‌ترین معیارها برای شاعر شعر نوجوان است. شاعر شعر نوجوان مجاز نیست حرف‌ها و اندیشه‌های بزرگسالانه را در قالب پرکاربرد «چهارپاره» بریزد و به بهانه اینکه فرم نوجوانانه‌ای برای شعر خود انتخاب کرده است، جهانی سرشار از تلخی و نومیدی را پیش چشم مخاطب بگذارد. صرف به‌کارگیری واژگان سهل و زبان ساده و آسان‌خوان نمی‌تواند برای مخاطب شعر نوجوان مؤثر و دلنشین باشد. 
سیداحمد میرزاده شاعری است که خردسالی و کودکی خود را در حماسه‌های انقلاب و دفاع‌مقدس سپری کرده است. آنگونه که خود می‌نویسد، بهترین دوستانش کتاب‌ها و مجله‌هایی مثل «کیهان بچه‌ها»، «نهال انقلاب»، «سروش نوجوان»، «سوره نوجوان» و «رشد نوجوان» بوده‌اند. آثار او جوایزی چون لوح زرین و دیپلم‌افتخار جشنواره کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، رتبه اول جشنواره سلام، لوح تقدیرکتاب فصل، نشان هدهد سفید و... را به خود اختصاص داده است. 
می‌توان گفت میرزاده در سنین نوجوانی از تجربه مطالعاتی قابل توجهی برخوردار بوده است. سلیقه ادبی میرزاده با نویسندگان نسل پیشین خود تربیت شده است و در واقع ادبیات کودک  و نوجوان دهه‌های قبل را بخوبی می‌شناسد. 
 
* تجربیات زیسته و شعر
میرزاده در برخی اشعار کتاب شباب تجربیات زیسته خود را به زبانی ساده و روان به شعر بدل می‌کند. این تجربیات زیسته‌ گاه بسیار شخصی (نگاه کنید به شعر کتابخانه سرد. ص 28 و29) و گاه اجتماعی هستند. (نگاه کنید به شعر سانچی . ص 52 و53). یکی از ویژگی‌های شعر نوجوان امروز آن است که شاعران کلماتی را به‌خدمت می‌گیرند که خاص زیست دوران نوجوانی است. در شعرهای میرزاده زبان بر خیال و تصویرپردازی غلبه دارد. میرزاده سوژه شعرهایش را از زندگی خودش انتخاب می‌کند؛ به بیان دیگر سرچشمه عواطف شعری او زندگی نوجوان امروز نیست. او با احساسات واقعی خود در شعرها جلوه می‌کند و صدالبته فضای مناسب برای همزاد‌پنداری مخاطب با شاعر در بسیاری از شعرهای او وجود دارد. 
بیان احساس درونی شاعر اما در بعضی شعرها عمیق‌تر رخ داده است؛ آنجا که شاعر از درون‌نگری فاصله می‌گیرد، در سطح خودآگاه با مخاطبان خود سخن می‌گوید و در مقام آموزش‌دهنده و نه آموزگار ظاهر می‌شود: در زندگی باید پرستو بود/ باید همیشه در سفر باشی/ در جست‌وجوی دوست، شهرا شهر/ خانه به خانه در‌به‌در باشی...  (خانه دوست ص 22)
 
* هنجار طبیعی کلام
 یکی از ویژگی‌های اشعار کتاب «شب نرم نرم از پشت کوه آمد» نزدیک بودن به هنجار طبیعی کلام است. 
از خبرهای روز بیزارم/ مهربانم شماره‌ات چند است (کتابخانه سرد. ص 29) 
برگ‌ها از درخت می‌افتند (برگ‌ها، ص 36)
نمی‌دانم تو الان در چه حالی (آخرین پیغام. ص 42) من الان در مسیرم، نت ندارم (همان)
می‌توان گفت شاعر از این شگرد استفاده می‌کند تا با مخاطبان شعر خود ارتباط بیشتر و عمیق‌تری برقرار کند. میرزاده تلاش می‌کند در به‌کارگیری واژگان و ساختار مصراع‌ها، به هنجار طبیعی زبان نزدیک شود اما گاه تنگنای وزن و قافیه او را وادار می‌کند از این هنجار فاصله بگیرد. در چنین اشعاری میرزاده ناچار است از هنجار طبیعی کلام فاصله گرفته و به سطح نازل‌تری اکتفا کند مثل: عبارت «به من محل نده» در بیت: چقدر از تو بخواهم که مهربان باشی/ به من محل نده، این روزگار می‌گذرد (ص 15 شعر مسافر) 
به تفاوت زبان میان بیت بالا و این ۲ بیت توجه کنید: 
نگاه کرد به ساعت‌ مچی، کلافه و گیج/ «چرا نیامد؟» و... وقت قرار می‌گذرد... جوانی من و تو چون بهار مثل قطار /جوانی من و تو لحظه‌وار می‌گذرد 
این ۳ بیت از منظر ادبیت و رسا بودن کلام و در نهایت نزدیک بودن به هنجار طبیعی کلام با هم متفاوت هستند. در یکی از ابیات شاعر به زبان گفتار نزدیک شده: نگاه کرد...؛ در بیت دیگر زبان نسبت به ۲ بیت دیگر پیچیده شده است: جوانی من و تو... . و در بیت سوم از سطح طبیعی زبان نازل‌تر سروده است: به من محل نده... شاعر به خاطر تنگنای وزن ناچار شده از این عبارت استفاده کند. عبارتی که نه از ادبیت برخوردار است و نه شاعرانه است و فقط شکواییه‌ای است از محبوب. 
تلاش میرزاده بر آن است که سهل ممتنع بسراید اما گاه شعر به او چنین مجالی نمی‌دهد. بیان عواطف به زبان ساده‌ کاری است پیچیده، چنانکه در شعر «تقریر» چنین می‌سراید: 
آنقدرها هم سهل و آسان نیست /تقریر منظوری که من دارم/ در واژه‌ها هرگز نمی‌گنجد / احساس پرشوری که من دارم / از شعر یاری خواستم اما/ چون باد آشفت و فراری شد/ احساس آدم در دلش تنهاست‌/ این جمله را گفت و فراری شد... (ص 26 و 27)
برای شاعر درگیر بودن با زبان موجب محدودیت او در خیال‌پردازی می‌شود. 
 
* صور خیال
صورت‌های خیال علاوه بر آنکه زبان شعر را به سهم خود از زبان نثر متمایز می‌کند، مثل موسیقی شعر، ظرفیت زبان را برای برانگیختن عاطفه افزایش می‌دهد. انواع مجازها و تصویرهای شاعرانه هم در مکتوم کردن معنی و هم در گسترش دادن معنی در ذهن، به شرط آنکه بجا و مناسب به کار روند، نقش اساسی دارند. صور خیال سبب می‌شود که جهانی که شاعر در شعر عرضه می‌کند، با جهان واقعی که ما به آن عادت کرده‌ایم، تفاوت پیدا کند و همین تازگی و غرابت جهان شعر که عنصر خیال در آن نقش بسزایی دارد، سبب می‌شود که توجه ما به متن بیشتر جلب شود. تخیل هم زبان را تازه و باطراوت می‌کند که این نکته خود با موضوع آشنایی‌زدایی از زبان و خلاف عادت کردن آن به چشم خواننده ارتباط دارد، هم وسیله معرفت و درک حقیقتی است که جز از طریق زبان شعر قابل درک و بیان نیست... صور خیال (تشبیه، استعاره، تمثیل، کنایه و صور پیچیده‌تر آن رمز و اسطوره) یکی از عناصر مهم شعر است که بعدی متافیزیکی در شعر ایجاد می‌کند که انسان را در فضای حضور امری مقدس و در آستانه راز قرار می‌دهد.2 
میرزاده صورت‌های خیال شعر خود را، با استفاده از عناصر طبیعت می‌سازد: نگاه کن به باران/ که کینه‌ای ندارد/ فقط به فکر این است /که بر زمین ببارد/ نگاه کن به دریا / به مهر بیکرانش/ ببین چه عاشقانه است/ صدای مهربانش / دل تو مثل دریاست/ به رنگ آسمان باش/ همیشه دوستی کن / همیشه مهربان باش (نگاه کن به دریا‌. ص 18 و19)
در شعر شباب پانزده تصاویر شعری متکی بر زبان و در خدمت زبان هستند و کمتر می‌بینیم که شاعر به قصد تصویرپردازی به سرودن بپردازد و خیال‌های شاعرانه خود را به رشته کلام بکشد. 
 
* ارتباط عمودی و افقی شعرها
یکی از مباحث قابل تأمل در شعر شباب پانزده ارتباط عمودی شعرهاست. با نگاهی به شعرهای «آخرین پیغام» و «سوال» به این نکته پی می‌بریم که شاعر برای ایجاد ارتباط عمودی میان بندهای مختلف شعر تلاش چندانی نکرده است. تو رفتی آسمان ابری شد امروز/ هوا آشفته شد آشفته‌تر شد/ دلم در دره‌های پیچ در پیچ/ به دنبال تو رفت و در‌به‌در شد.
 به نظر می‌رسد اینجا معنی تمام است و شعر کامل. با این همه شاعر در ادامه می‌سراید: سر کوه بلند ابرسیاه است/ درون دره، آب تیره جاری/ نمی‌دانم تو الان در چه حالی/ نمی‌دانم که این دل‌شوره از چیست 
این بند نیز می‌تواند شعری مستقل باشد و گویی فقط وزن و قافیه بند اول و دوم را به هم پیوند داده است. حال نگاه کنید به ۳ بند دیگر شعر که آنها را هم می‌توان ۳ شعر مجزا تلقی کرد: 
اگر چه دره‌ها سرسبز هستند/ اگر چه لاله‌ها صد رنگ دارند/ من از این ابرها می‌ترسم این بار/ مبادا ناگهان باران ببارد... هوا ابر است؛ من می‌ترسم از ابر/ چه می‌شد بگذرند این ابرها زود/ خطر در دره مثل سایه جاری است / هوا ابریست می‌ترسم از این رود  و بالاخره بند آخر شعر «آخرین پیغام»
تو رفتی آخرین پیغامت این بود:/ «من الان در مسیرم! نت ندارم»/ تو رفتی لحظه‌ها بعد از تو رفتند/ من اما همچنان چشم انتظارم (ص 42 و 43)
همانگونه که اشاره شد، شعر «سوال» نیز دچار چنین ویژگی‌ای است. اگر ۲ شعر یادشده را با شعر «صبح پریدن» مقایسه کنیم، این تفاوت روشن‌تر می‌شود: ده سال گذشته است از آن روز/ از صبح پریدن کبوتر/ از لحظه پر کشیدن تو/ ده سال گذشته است قیصر!/ ده سال گذشته است؛ ده سال/ از تلخ‌‌ترین پیامک قرن/ بعد از تو اهمیت ندارند/ این حادثه‌های کوچک قرن/... در شعر تو «راز زندگی» بود/چون خنده غنچه شکفته/ از هر نفس تو می‌تراوید / زیبایی شعر تازه گفته و الی آخر( صفحات 31 تا 33). در این شعر میرزاده با قیصر امین‌پور حرف می‌زند و از دلتنگی‌ها می‌گوید. برخلاف ۲ شعر «سؤال» و «آخرین پیغام» که شاعر با «تو»ی مجهولی سخن می‌گوید که هیچ نشانه‌ای از او در ذهن مخاطب نیست، نشانه‌هایی که ذهن مخاطب را به سمت شخصیت ادبی قیصر امین‌پور هدایت می‌کند، بسیار است و همین نشانه‌هاست که امکان هم‌حسی مخاطب با شاعر را فراهم می‌آورد: آرمان شهر، تنفس صبح، در کوچه آفتاب، بی‌بال پریدن (که این هر سه از عناوین کتاب‌های شعر قیصر امین‌پور هستند)، راز زندگی (عنوان شعری از قیصر امین‌پور) و کلمات و ترکیب‌هایی چون غنچه، شاعر آفتابگردان‌ها و نفس که همه و همه ارتباطی تنگاتنگ با شعر و شخصیت قیصر دارند و موجب استحکام شعر و ارتباط عمودی بندهای مختلف شعر هستند. شعر «پرچین رؤیاها» نیز که به یاد «محسن سلیمانی» سروده شده، دارای انسجام طولی است. (نگاه کنید به صفحات 46 و 47)
--------------------------------------
پی‌نوشت
‌1- موسیقی شعر، شفیعی ‌کدکنی
2- ‌‌حسن‌لی،کاووس.گونه‌های نوآوری در شعر معاصر ایران. تهران 1396. مروارید

Page Generated in 0/0123 sec