printlogo


کد خبر: 231507تاریخ: 1399/12/23 00:00
نقدی بر مجموعه شعر «به مِی ‌معامله کن» سروده ناصر حامدی
شعری در تکاپو

متین فردوسی: وقتی نام مجموعه شعری را می‌خوانی که «به می ‌معامله کن» است، با خودت می‌گویی لابد باز هم با شعرهایی کهن‌گرا و حتی کهنه روبه‌رویی که نسخه دست هزارم سعدی، مولوی و حافظ محسوب می‌شود و مضامین و تعابیر عارفانه‌اش در روزگار ما هیچ مصداق عینی و باورپذیر ندارد و تنها به درد مجالس و محافل خودمانی فسیل‌های ادبی می‌خورد و بس! اما غزل‌ها و رباعی‌های «ناصر حامدی» را که ورق می‌زنی با ابیاتی روبه‌رو می‌شوی که ملیح و جذابند و حتی بدون نام شاعر، نشان از شاعری از همین روزگار می‌دهند. 
ملاحت در ابیات «به می ‌معامله کن» از آنجاست که مخاطب انگار پیش از این با همین کلمات و عناصر و پدیده‌ها در شعر کهن‌مان روبه‌رو شده اما حالا در هیأتی تازه به بازدید همان‌ها رفته است و کسالت از مضامین و تصاویر احیانا تکراری را در خود احساس نمی‌کند:
مردم روی زمین، دوست ندارند مرا
برسانید که آن ماه بیاید پیشم
این ماه همان «ماه» تاریخ و سنت شعر فارسی ا‌ست. همان تشبیه مبتذل و کلیشه‌ای و نخ‌نمای سابق! اما شاعر در ترکیبی تازه و در قابی تازه‌تر از کلمات، همان تشبیه را مضمر و پوشیده کرده و از آن آشنایی‌زدایی می‌کند. همین برخورد در بیت زیر با «آیینه» انجام می‌شود و به این واژه پرکاربرد شعر فارسی جانی دوباره می‌بخشد:
چنان بر چهره دارم داغ ناکامی که می‌ترسم
شب دیدار او آیینه سر پایین بیندازد
و صدالبته طبیعی است که همه جا این توفیق به دست نمی‌آید و چون هر شعر نوقدمایی دیگر، گاهی سنت کلمات بر میل نوجویی و ابداع شاعر می‌چربد و نتیجه تنها بازتولید ساده مضامینی کهنه است:
«یک عمر به دنبال تو بودیم و نبودی
آخر تو کجا گم شدی ‌ای گوهر مقصود؟»
بنابراین حامدی را در تکاپویی دائمی میان سنت و نوجویی می‌یابیم. نوجویی‌های او یا چنانچه دیدیم در حوزه خلق و بازسرایی خلاقانه تعابیر و مضامین شاعرانه به منصه ظهور می‌رسد یا با بسامد و تراکمی کمتر در توجه به رویکردهای مدرن به قوالب سنتی چون غزل. او با توجه به تجربه‌اش در سرودن غزل‌های نوقدمایی و با عنایت به زبان زنده و به‌روزش در آن غزل‌ها، وقتی به محور عمودی در غزل‌های نوترش توجه می‌کند، بخوبی از پس ایجاد ساختار منسجم اثر برمی‌آید. در این آثار دیگر شاه‌بیت‌سازی را در دستور کار قرار نمی‌دهد، چرا که می‌داند در غزلی با محور طولی، کلیت شعر دارای ارزش است و نه لزوما ابیات منفرد آن. در واقع ساختار شعر از وضعیت عرضی به وضعیت طولی تغییر یافته است. 
«من و تو و شب یک قهوه‌خانه در جنگل
شروع رابطه‌ای عاشقانه در جنگل
عجب شبی! شب شعر و اشاره و لبخند
عجب شبی! شب شور و ترانه در جنگل» 
در عین حال حامدی موسیقی غزل سنتی را محترم می‌شمارد و در 33 غزل یعنی در بیش از 90 درصد غزل‌های این مجموعه از ردیف بهره می‌برد تا موسیقی کناری را در حد اعلای خود به متن تزریق کند؛ ردیف‌هایی که گاه بکر و نایابند و اثر را شنیدنی‌تر می‌سازند:
- امشب کنار شط همه بی‌تاب رفتند
- نام حسین(ع) بر لب عطشان بچه‌هاست
- آهنگران به روضه نشسته امام را
با توان مضمون‌یابی شاعر، موسیقی عروضی غزل‌ها دلچسب‌تر می‌شود و بر ملاحت و گیرایی کارها می‌افزاید. حامدی بهره‌مند از این توانایی، ساختار منسجم طولی را طبعا در رباعیات خود بهتر به دست می‌آورد؛ رباعیاتی که هستی موفق خود را تنها در بیت دوم جست‌وجو نمی‌کنند و تمامیت خود را در هر ۴ مصراع می‌یابند. 
«جمعی متحیر از عسل درمانی 
جمعی متقاضی غزل درمانی 
بی‌خواب توایم یار! ما را دریاب
ماییم هواخواه بغل درمانی»
مجموعه‌شعر «به می‌ معامله کن» خواندنی ا‌ست چون در شعرهایش ردپای سنت‌های ادبی را در کنار نوجویی‌ها و تازه‌طلبی‌های شاعری جست‌وجوگر می‌توان دید؛ شعرهایی که توان حامدی را در سرایش اشعار مدرن‌تر و جسورانه‌تر به رخ می‌کشد و مخاطب جدی را در انتظار آثار بعدی او بی‌تاب می‌گذارد. 

Page Generated in 0/0096 sec