printlogo


کد خبر: 231528تاریخ: 1399/12/23 00:00
یادنامه «وطن‌امروز» برای حسین شیخ‌الاسلام به بهانه نخستین سالگرد درگذشتش
دیپلمات قدس

گروه سیاسی: نیمه اسفند سال گذشته و درست در روزهایی که کمتر کسی گمان آن را داشت که ویروس نوظهور و خبرساز کرونا، تبدیل به بخش لاینفک زیست جمعی ما برای مدت مدیدی شود، خبر درگذشت دیپلمات ارشد کشورمان «حسین شیخ‌الاسلام» منتشر شد تا او جزو نخستین قربانیان مشهور این ویروس شناخته شود. با این حال فضای ویژه جامعه در میانه همه‌گیری این ویروس از یک سو و لیست طویل حوادث سیاسی رخ داده در سال 98 مانع از آن شد که فضای عمومی و رسانه‌ای کشور به اندازه کافی به فقدان این دیپلمات خوشنام بپردازند. شاید از همین جهت سخنرانی رهبر انقلاب به مناسبت روز قدس در سالی که با توجه به شیوع کرونا برای نخستین‌بار راهپیمایی این روز برگزار نشد، مهم‌ترین بهانه‌ای بود تا بار دیگر نام «حسین شیخ‌الاسلام» سر زبان‌ها بیفتد و رسانه‌ها مختصر پرداختی نسبت به زندگی مجاهدانه این دیپلمات داشته باشند. ایشان در بخش پایانی سخنان خود و پس از ذکر نام شهیدان شیخ احمد یاسین، فتحی‌شقاقی، سیدعباس موسوی، حاج‌قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس با عنوان «شهدای قدس» از «حسین شیخ‌‌الاسلام» نیز به عنوان مجاهدی که سالیان سال در راه این آرمان مبارزه کرده بود، یاد کردند. 
آغاز دهه60 شروعی بر فعالیت‌های دیپلماتیک «حسین شیخ‌الاسلام» به حساب می‌آمد. او از سال60 تا 76 به مدت 16سال معاون سیاسی وزارت امور خارجه بود. آغاز فعالیت‌های دیپلماتیک «حسین شیخ‌الاسلام» همزمان با جهش گرفتن دوباره نیروهای مقاومت علیه رژیم اشغالگر قدس بود، تا جایی که بسیاری او را از جمله نیروهایی می‌دانند که باعث شکل‌گیری حزب‌الله لبنان شد. ارتباط گسترده «حسین شیخ‌الاسلام» با نیروهای مقاومت در منطقه به تعمیق و تسریع ارتباطات میان جمهوری اسلامی ایران و آنها منتهی شد. هرچند وی هیچ‌گاه تمایلی به آن نداشت که خود را از بنیان‌گذاران جریان مقاومت بخواند اما عمده رهبران مقاومت در منطقه پس از وفات او به نقش انکارناپذیرش در شکل دادن به این محور اقرار کردند. 
«حسین شیخ‌الاسلام» بعدها در گفت‌وگویی به چگونگی شکل‌گیری حزب‌الله لبنان و حمایت‌های امام(ره) از آن پرداخت و گفت: «بعد از پیروزی انقلاب، دل‌داده‌های لبنانی از داخل حرکت امل، از جمله سیدعباس موسوی، ابوهاشم، شیخ نعیم قاسم و آقای سیدحسن نصرالله که آن موقع خیلی جوان بودند، آمدند خدمت حضرت امام و عقایدشان را ارائه کردند. خیلی جلسه لطیف و خاصی بود. حضرت امام در پرداخت وجه از سهم امام برای مسائل خارجی فوق‌العاده سختگیر و محتاط بودند. ما باید خیلی می‌نوشتیم و توضیح می‌دادیم که چرا باید این خرج را در فلان‌ جا بکنیم و به نفع انقلاب است، ولی درباره این جمع که ما آنها را خوب نمی‌شناختیم، امام خیلی باز برخورد کردند و همین‌که از نظر مالی درباره آنها به ما اختیارات زیادی دادند، ما فهمیدیم که اینها خاص هستند. آنها طرح می‌آوردند و در ایران بررسی می‌شد و بین ما و سپاه که آن روز‌ها هنوز نیروی قدس نبود، ولی عزیزانی در اطلاعات سپاه بودند، از جمله شهید کاظم کاظمی که از فرماندهان اول اطلاعات سپاه بود و اینها با ما همکاری می‌کردند تا حزب‌الله قوت بگیرد. هنوز هم اسمش حزب‌الله نبود، بلکه لبنانی‌های داخل امل بودند که مؤمن‌تر و معتقد‌تر بودند». 
احمد دستمالچیان، سفیر اسبق ایران در لبنان نیز اخیرا در گفت‌وگویی پیرامون نقش مرحوم «حسین شیخ‌الاسلام» در شکل‌گیری هسته‌های مقاومت، وی را «حاج‌قاسم عرصه سیاست خارجی» توصیف کرده بود و از نقش هماهنگ‌کننده این دیپلمات در پیوند برقرار کردن با گروه‌های مقاومت در دهه60 گفته بود: «وجهه همت اصلی ایشان این بود که مقاومت در لبنان که الان حزب‌الله است بدرستی شکل بگیرد. مرتب با رهبرانش در تهران و در وزارت خارجه جلسه داشتند؛ جلساتی طولانی که از شب شروع می‌شد تا صبح و یا از صبح شروع می‌شد تا غروب. همین کار را در رابطه با هسته‌های مقاومت در داخل فلسطین هم انجام داد و در این زمینه هم با رهبران مقاومت در خارج و هم همکاران خود در داخل شور و مشورت می‌کرد تا بهترین نتیجه حاصل گردد. هیچ‌گاه ندیدم که ایشان تک‌روی بکند یا تک‌بعدی با مسائل برخورد کند. در نتیجه هسته اولیه مقاومت در اثر تلاش‌ها و پیگیری‌های ایشان توانست به صورت درست شکل بگیرد».
***
وقتی سپاه قدس نبود، شیخ‌الاسلام به تنهایی  سپاه قدس بود
ناصر نوبری*: حدود سال 60 بود که نخستین دیدارم با مرحوم حسین شیخ‌الاسلام رقم خورد، آن موقع یک کارشناس ساده بودم و ایشان در مقام معاونت سیاسی وزارت امور خارجه بودند؛ در بعد شخصیتی، چیزی که در همان دیدار اول نظر مرا جلب کرد برخورد بسیار متواضعانه ایشان بود، چنانکه خیلی زود فاصله‌ام با ایشان را فراموش کردم. تواضع ایشان یک ژست نبود، ذاتا و ماهیتاً اینچنین بودند و همواره تا آخر عمر نیز چنین ماندند. در حوزه دیپلماسی، نگاه ایشان کاملا بر اساس منافع ملی شکل گرفته بود. از آنجا که دستگاه وزارت امور خارجه یک نهاد برای کارشناسی است، مسلم است که شرط اصلی در کارشناسی، کنار گذاشتن هر نوع منافع شخصی و سلایق و سمپاتی و گرایش‌های باندی و جناحی است. هر چند در نحوه کار کارشناسی انگیزه‌های جلب نظر مدیران برای اهداف مقامی و مادی و ماموریتی و... می‌تواند موثر باشد، به طوری که ما به بحث‌ها با سلایق و گرایش‌های اولیه و خطی و جناحی و باندی و با پیشداوری‌ها وارد می‌شویم اما یک کارشناس باید در کار کارشناسی، خود را صفر مطلق کند و خالصانه به هیچ چیز جز منافع ملی نیندیشد. در مقام کارشناسی شیخ‌الاسلام چنین بود و فارغ از دعواهای جناحی و سیاسی، همواره به منافع ملی می‌اندیشید.
شاید امروزه در افکار عمومی برخی القائات و تحلیل‌ها پایبندی به آرمان‌های انقلاب را در تضاد با تامین منافع ملی بدانند اما باید اذعان کرد در تضاد دیدن آرمان‌های انقلاب و کلاً منافع ایدئولوژیک با منافع ملی ناشی از سطحی‌نگری به هر دوی این مقولات و سطحی‌نگری به دیپلماسی است. در یک نگاه عمیق و برای یک دیپلماسی حرفه‌ای، منافع ملی با منافع ایدئولوژیک نه‌تنها می‌تواند در تضاد نباشد، بلکه می‌تواند هم‌پوشانی و هم‌افزایی نیز داشته باشد و مکمل یکدیگر باشند. این رویکردی بود که مرحوم شیخ‌الاسلام همواره سعی داشت بر اساس آن حرکت کند. در زمینه سیاست خارجی، رویکرد ایشان تلاش خالصانه و کارشناسانه، کشف ضرورت‌های منافع ملی کشور بدون لحاظ هرگونه علایق و گرایش‌های شخصی و حرکت بر آن اساس بود اما عموما ما در وزارت امور خارجه اینچنین نیستیم.
نکته دیگری که باید اشاره کرد اینکه، در یک دستگاه کارشناسی، مسؤولان و مدیریت‌ها باید بیشتر گوش شنوا باشند و آغوش‌شان برای هرگونه نظرات کارشناسی باز باشد و در مسائل و موضوعات به شیوه اقناعی تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری کنند و نه خطی و جریانی و دستوری از بالا به پایین؛ ویژگی‌ای که به وضوح در شیخ‌الاسلام مشاهده می‌شد، به طوری که در جلسات بیشتر گوش می‌کرد و می‌پرسید و کمتر حرف می‌زد. حتی در مواردی که شخصا بسیار آشنا و متخصص بود به رخ نمی‌کشید و باز طوری وارد بحث می‌شد که گویی کمتر آشنا است و می‌خواهد از شما یاد بگیرد. زمانی که سپاه قدسی وجود نداشت شیخ‌الاسلام به تنهایی سپاه قدس بود. چارچوب ایران در منطقه را او با سختی و مشقات فراوان پیشاپیش بنا نهاد اما هم در زمان حیاتش و هم در زمان فوتش مظلوم و بی‌نشان بود.
در یک کلام باید بگویم «شیخ‌الاسلام تنها وزارت‌خارجه‌ای بود که وزارت‌خارجه‌ای نبود» و برای همه ما وزارت‌خارجه‌ای‌ها آیه و حجتی بود که خداوند ما را با او خواهد سنجید. اکنون به دنبال او، همه ما به آخر خط رسیده‌ایم، وای، چه مواخذه سختی در پیش داریم. باید از ترس خدا به خود خدا پناه ببریم. بنا به تعبیر قرآن: «فَفِرُّوا إِلَی اللهِ».
* دیپلمات ارشد وزارت امور خارجه
منبع: ویژه‌نامه سفیر مقاومت

Page Generated in 0/0078 sec