چگونه لابیهای مخفیانه AFC با برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس و انفعال دستگاه دیپلماسی کشور 2 لبه قیچی علیه فوتبال ایران شدند
محمد رشوند: انتهای هفته گذشته برای اهالی فوتبال در ایران، بدترین اخبار ممکن از مقر کنفدراسیون فوتبال آسیا مخابره شد. AFC ابتدا روز پنجشنبه براحتی هر چه تمامتر حق نمایندگان ایران در مسابقات لیگ قهرمانان آسیا را خورد و سپس ضربه کاری و مهم را صبح جمعه وارد کرد. در خواب و انفعال دستگاه دیپلماسی ما بود که کنفدراسیون فوتبال آسیا در ظاهر کشورمان را لایق میزبانی ندانست؛ نه در رده باشگاهی و نه در رده ملی.
مقصر کیست و ما دقیقا از کجا ضربه خوردیم؟ بدون شک بخش اعظمی از این شکستها مربوط به نهادهای بالادستی است؛ از جمله وزارت ورزش و مهمتر از آن وزارت امور خارجه که باید خیلی قبلتر از اینها از همه ابزارش برای گرفتن حق و حقوقمان استفاده میکرد. اما گویا همه حواس دستگاه دیپلماسی ما معطوف به انتخابات آمریکا بود و فدراسیوننشینها هم همه توان خود را معطوف به انتخابات داخلی این نهاد کرده بودند. حالا ما ماندهایم و وضعیتی بسیار خطرناک برای 4 سال آینده فوتبال کشورمان. قبلا برای نشان دادن مهجوریت ورزش در بعضی از دولتها از اصطلاح حیاط خلوت استفاده میکردند اما کنار هم قرار دادن اتفاقات چند سال اخیر نشان میدهد در دولتهای یازدهم و دوازدهم حتی همان نگاه حیاط خلوت هم به ورزش نبوده و گویی دولتمردان همان نگاهی را به ورزش داشتند که سایر اعضای بدن به آپاندیس. ورزش شده زائدهای که در هنگامه برد ناگهان ابزار خودنمایی و فخر دولت میشود اما در اوقات دیگر آنقدر بیاهمیت که هیچ تلاش دیپلماتیکی برای آن انجام نمیشود.
* رج کردن شکستها
قبل از رسیدن به موضوع میزبانیها بهتر است به شکستهای متوالی دستگاه دیپلماسی در ورزش نگاهی بیندازیم. از منشور بینالمللی المپیک گرفته تا اساسنامه سایر نهادهای بزرگ بینالمللی در حوزه ورزش (بسان فیفا) یک شعار را مرتب تکرار میکنند؛ ورزش از سیاست جداست! اما چه کسی این حرف را باور میکند؟ امروز ورزش اهرم بسیار مهم و تعیینکنندهای در پیشبرد اهداف کشورهاست. وقتی موضوع انتخاب کشور میزبان جامجهانی به میان میآید شخصا روسایجمهور یا نخستوزیران کشورها وارد گود میشوند. وقتی بحث انتخاب میزبان المپیک مطرح میشود هم دقیقا همان سازوکار به وجود میآید. پس باید پذیرفت هیچ فدراسیون داخلی در هیچ کشوری قادر به گرفتن هیچ میزبانیای نیست مگر با کمک روسایجمهور آن کشورها. آفریقای جنوبی برای گرفتن میزبانی جامجهانی در سال 2010 لابیهایش را با نلسون ماندلا و از سال 1994 در آمریکا شروع کرد. در طول آن 16 سال، یکی از بزرگترین برنامههای کشور آفریقای جنوبی، در دولتهای مختلف موضوع گرفتن میزبانی جامجهانی بود.
مکانیسم کار هم اینگونه نیست که یک رئیسجمهور یا وزیر ورزش یک کشور در یک سخنرانی به صورت لسانی از گرفتن یک میزبانی صحبت کند؛ نه! باید همه زیرساختهای ممکن را مهیا کرد. باید همه موانع را از پیش رو برداشت، مثل مجهز کردن هتل، فرودگاه و ورزشگاه و تازه در مرحله بعد، وارد گام مهمتری خواهیم شد؛ فعالیتهای دیپلماتیک با دیگر کشورها. بعد انجام این ۲ مرحله آن وقت یک کشور ابزار لازم را برای گرفتن میزبانی خواهد داشت. حالا ممکن است برگزاری المپیک و جامجهانی باشد یا تورنمنتهای کوچک و بزرگ.
ایراد کار در ایران چه بوده و چرا در این چند سال در اکثر مواقع ما شکست خوردهایم؟ یک روز فدراسیون فوتبال عربستان برای پیشبرد اهداف سیاسی خود، ناگهان اعلام کرد به علت نبود امنیت، تیمهای خود را برای هیچ مسابقهای به ایران نمیفرستد. از آنجا که آنها هیچ مدرک و سند معتبری برای ادعای خود نداشتند، انتظار میرفت وزارت امور خارجه با دست پر به کمک وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال ما بیاید تا مقابل این خواسته نامعقول سعودیها ایستادگی کنیم. در گام نخست تصمیم بر آن شد که تیمهای ایرانی هم پا به خاک سعودی نگذارند اما متاسفانه با وجود گذشت چند سال، هنوز نتوانستهایم از حق و حقوق خودمان دفاع کنیم و از آنجا که سعودی راضی به این وضعیت بود (بازی نکردن ۲ کشور در خاک هم) ما بازنده این پرونده محسوب میشدیم.
اگر چه مهدی علینژاد، معاونت ورزش قهرمانی وزارت ورزش و جوانان در آن برهه مدعی شد بازنده این دعوای سیاسی- ورزشی ما نبودیم اما حالا با گذشت چند سال شاهد آن هستیم که سعودیها براحتی میزبانی بازیهای چند گروه در لیگ قهرمانان آسیا را در اختیار گرفتند و چون بازیها به صورت متمرکز برگزار میشود باید استقلال بدون هیچ اعتراضی پا به خاک سعودی بگذارد. پیشتر نیز قرار بود فولاد در اهواز میزبان العین امارات باشد که در صورت پیروزی در این پیکار حذفی باز هم باید بازیهای مرحله گروهیاش را در خاک سعودی برگزار میکرد! البته جمعه خبری غیررسمی آمد که قرار است بازی حذفی برابر العین هم در خاک سعودی برگزار شود(!)
سوال این است: حالا تکلیف تیمهای ایرانی چیست؟ شاید عنوان شود به علت وضعیت به وجود آمده به خاطر همهگیری «کووید-19»، وزارت ورزش و جوانان نمیتوانست چنین روزهایی را حدس بزند. بله! از یک سو این حرف درست است، چرا که اصولا چیزی به اسم برگزاری متمرکز بازیها در یک کشور را نه در رده باشگاهی داشتیم و نه ملی. اما همهگیری کرونا و اتفاقاتی که در جهان پدید آورد، موجب شد کنفدراسیون فوتبال آسیا مجبور به انجام چنین کاری شود. اما سوال مهم این است: چرا در طول چند سال گذشته، قبل از آنکه کرونایی پدید آید، وزارت ورزش به دنبال حل پرونده سعودیها نبود؟
کشور عربستان با پشتوانه حمایت شیخ سلمان، رئیس بحرینی AFC که از اعضای خاندان حاکم بحرین یعنی آلخلیفه است، قوانین بازی جوانمردانه را بر هم زد. چند سال از آن ادعا میگذرد و ما این فرصت را داشتیم تا بهجای مقابله به مثل و نرفتن به خاک سعودی، صورت مساله را به صورت اساسی حل کنیم. حالا سعودی براحتی میزبان چند گروه در لیگ قهرمانان آسیا شده و این فوتبال ما است که باید از موضعش کوتاه بیاید. وزارت امور خارجه چند سال فرصت داشت به یاری وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال بیاید و با به چالش کشیدن خواسته سعودیها، از بیخ و بن آن پرونده را مختومه کنیم.
حالا میپرسیم تکلیفمان چیست؟ به صورت طبیعی حق اعتراض داریم، چون طبق همان آرایی که AFC صادر کرد، تیمهای باشگاهی ما برای دیدار با تیمهای سعودی فقط کشور ثالث را به رسمیت میشناسند اما حالا که بازیها قرار است به صورت متمرکز برگزار شود چه راهی پیش رویمان است؟
در صورت کنارهگیری، علاوه بر جریمه سنگین مالی و محرومیتهای بلندمدت، دقیقا همان کاری را خواهیم کرد که رقبای استقلال و احتمالا فولاد برای وقوعش ثانیهشماری میکنند. شخص وزیر ورزش اعلام کرده اعتراض میکنیم و حتی قرار است کار به دادگاه CAS هم بکشد اما حالا زمانی برای این کارها نمانده است. چند ماه قبل که رسانههای منطقه مرتب گمانهزنی میکردند هیچ میزبانیای به ایران نخواهد رسید، وقتش بود ۲ وزارتخانه ورزش و امور خارجه لابیهای خود را شروع کنند و با یادآوری قانون بازی در کشور ثالث میان ایران و سعودی، مانع وقوع این اتفاق شوند یا دستکم از این اهرم استفاده میکردیم که اگر قرار باشد تیمهایمان به عربستان بروند آن وقت باید قانون کشور ثالث فسخ شود. متاسفانه مثل همیشه زمان را از کف دادیم و حالا ابزار کافی برای چانهزنی نداریم.
***
حواسمان به شیخ بحرینی بود؟
اگر از لیگ قهرمانان آسیا بگذریم میرسیم به تیم ملی فوتبال کشورمان. طبق برنامهریزی در دور برگشت از 4 مسابقه تیم ملی فوتبال ایران میزبان 3 نبرد بود که 2 تای آنها برای صعودمان به جامجهانی از ارزش فوقالعاده زیادی برخوردار است. عراق و بحرین در زمین خودشان و با حضور تماشاگرانشان ما را شکست دادند و همه امید ما به برگزاری بازی برگشت در ورزشگاه آزادی بود. کشور ما هم از لحاظ زیرساختها هیچ مشکلی برای میزبانی بازیهای برگشت نداشت اما شیخ سلمان، رئیس بحرینی کنفدراسیون فوتبال آسیا برای کشورش هدیهای تاریخی را مهیا کرد. براحتی میزبانی تیمملی ایران برابر عراق و بحرین را از ما گرفتند و با همان بهانه واهی تحریمها و بحث حق پخش و دیگر بهانههای همیشگی، میزبانی را به بحرین دادند. اگر چه این خبر بسیار بد روز جمعه رسانهای شد اما نگاهی به آرشیو رسانههای ورزشی نشان میدهد دستکم از چند ماه قبل مرتب هشدارهای لازم داده شده بود. روزنامههای قطری و سعودی که بعضا دسترسی خوبی به اخبار ماههای آینده AFC دارند، بحث میزبانی بحرین را مطرح کردند. متاسفانه آن روزها همه مسؤولان فدراسیون بدون رئیس، در فکر لابی برای انتخابات فدراسیون فوتبال بودند. وزارت ورزش هم هیچ گام موثری را برنداشت و دستگاه دیپلماسی ما هم همه حواسش تمامقد به احیای برجام بود. انگار نه انگار شیخ سلمان بحرینیای هست و رویای حضور کشور کوچکش در جامجهانی 2022 قطر را در سر میپروراند. اما ما هیچ، ما نگاه.
داستان رقبا اما فرق داشت. شعار «ورزش از سیاست جداست» همان قدر واقعی است که سیاست دخالتی در ورزش ندارد. یک انفعال تکراری، یک بیتفاوتی محض دیگر باعث شد حالا آینده فوتبال ما در گرو چند برد و باخت باشد. اگر به هر ترتیبی در بازیهای متمرکز نتوانیم از گروهمان صعود کنیم نهتنها جامجهانی را از دست میدهیم، بلکه به همین راحتی جام ملتهای آسیا را هم از کف میدهیم. یعنی در فوتبال ملی را باید چند سال تخته کنیم.
فوتبال ما در گوشه رینگ قرار گرفته است. چندین ماه فرصت داشتیم با اتحاد و همفکری وزارت ورزش، وزارت امور خارجه و فدراسیون فوتبال، لابیها را آغاز کنیم. چرا نباید محمدجواد ظریف یا دستکم یکی از معاونان وزارت امور خارجه برای باز کردن این گره با کشورهای دوست لابی کنند؟ بحرین برای گرفتن این میزبانی بیشترین بهره را از
شیخ سلمان برد. تردید نکنید همه حکومت آلخلیفه در بحرین، برای گرفتن این میزبانی از چند ماه قبل لابیهای خود را آغاز کرده و بیشترین فشار را روی کمیته تصمیمگیر کنفدراسیون فوتبال آسیا گذاشته بودند. اما گویا ورزش و فوتبال آنقدر برای دولتمان بیاهمیت است که محمدجواد ظریف حتی همان خنده تصنعیاش را هم ولو برای حفظ ظاهر، حواله این حوزه نکرد و نمیکند. سیدرضا صالحیامیری، رئیس کمیته ملی المپیک کشورمان همیشه بعد از صدور این آرا در مصاحبههای خود میگوید اعتراض میکنیم اما ای کاش بهجای اعتراض بیثمر امروز، همان چند ماه قبل که فرصت برای رایزنی بود، از همه ابزار دولت که اتفاقا دوستان نزدیک ایشان در رأس امورش هستند، بهره میبرد تا حالا ما نفسزنان در مسیر تکراری دادگاه CAS نباشیم.
***
پشت دیوار تحریمها پنهان نشویم
عدهای از همراهان دولت سعی بر آن دارند پای تحریمها را به مساله از کف رفتن میزبانیها باز کنند و بگویند به علت تحریمهای یک طرفه آمریکا، میزبانیهای ایران در چند سال اخیر از دست رفته است. اما سوال این است چطور پس از امضای برجام و به اصطلاح کمتر شدن تحریمها، هیچ گشایشی در این باره صورت نپذیرفت؟ آیا توافق با غرب ضمانتی شد برای کمتر شدن فشارهای کنفدراسیون فوتبال آسیا روی فوتبال ما؟ اتفاقا بعد از امضای برجام بود که محدودیت برای میزبانی ایران کلید خورد. آن زمان عربستان موفق شد در منطقه بیشترین فشار را روی فوتبال ما اعمال کند؟ زمانی که برجام زنده بود و بحث تحریمها (چه بانکی چه دیگر موارد) به سر و شکل امروز نبود، چطور آن هنگام باز هم فشار AFC روی فوتبال ما وجود داشت؟ متاسفانه همه حواس دستگاه دیپلماسی روی برجام بود و عملا هیچ لابیای در منطقه برای حل شدن این دست از مشکلات شکل نگرفت.
پیش از این هم تیم ملی فوتبال کشورمان و هم تیمهای باشگاهیمان در لیگ قهرمانان آسیا میزبان بودند. آن روز نه تحریم آمریکا مانعی بود، نه بحث FATF مانعی ایجاد کرد اما حالا همانطور که همه مشکلات اقتصادی ملت دربست به دم تحریمها بسته شده است، رسانههای نزدیک به دولت تلاش میکنند کمکاری وزارت ورزش و امور خارجه در حوزه فوتبال را به گردن همان تحریمها بیندازند تا اینگونه آدرس غلط به مردم بدهند.
***
این چند خط را فقط ظریف بخواند
امروز هیچ تصمیم مهمی در حوزه بینالملل ورزش بدون دخالت آرای سیاسی و افراد تصمیمگیر در آن حوزه اتخاذ نمیشود. در اکثر کشورها که ورزش از اولویتهای دولتشان به حساب میآید، وزارت امور خارجه بخش مجزا و کاملا منسجمی را در حوزه ورزش دارد. همین دیپلماسی ورزش است که در تصمیمات مهم جهانی موثر است. در اکثر موارد رؤسایجمهور و وزرای خارجه در رأس هیاتها قرار میگیرند تا از حق و حقوق کشورشان دفاع کنند. بیآنکه قصد حمایت از وزارت ورزش، فدراسیون فوتبال یا هر فدراسیون دیگر را داشته باشیم، میپرسیم دستگاه دیپلماسی ما تا چه حد یاور پایه و راستین آنان بوده است؟ در کدام پرونده ورزشی در سالهای اخیر، جناب آقای ظریف! دستکم چند روز برای ورزش وقت گذاشتهاید و چند لابی در پیدا و نهان انجام پذیرفته است؟
اگر در این حوزه خود شما یا معاونان محترمتان در وزارت امور خارجه گامی را برای ورزش (مخصوصا فوتبال) برداشتهاید، بگویید تا مردم هم بدانند. در پرونده سعودی و نیامدن نمایندگانشان به ایران چرا در این چندساله که فرصت داشتیم، نتوانستیم مقابل خواسته بهانهجویانه آنها رای یک نهاد بالاتر ورزشی را بگیریم؟ در بحث میزبانی لیگ قهرمانان آسیا واقعا کشور ما از هند هم ضعیفتر بود؟ در موضوع مهم میزبانی بازیهای مقدمانی جامجهانی، خبر دارید عراق و بحرین در سطح رئیسجمهور و چند وزیر از چند ماه قبل تحرکات خود را شروع کردند و دست آخر موفق شدند براحتی میزبانی سرنوشتساز تیم ملی فوتبال کشورمان را از ما بگیرند؟ خبر دارید هر روز به یک بهانه، همان تحریمهای یکجانبه و ظالمانه را علیه ورزش و فوتبال ما علم میکنند و میگویند میزبانی به ایران نمیدهیم؟ مگر در دولت قبل تحریمها نبود؟ مگر با وجود این تحریمها ما حق میزبانی نداشتیم؟! انتقاد از وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال به اندازه کافی انجام پذیرفته اما آن ۲ نهاد بدون حمایت واقعی و عملی رئیسجمهور و وزیر امور خارجه چه ابزارهایی برای دیپلماسی ورزشی در دست دارند؟ چه خوشمان بیاید چه نه، چه قبول کنیم چه انکار، ورزش (مخصوصا فوتبال) سالیان سال است تبدیل به اهرمی موثر در دنیای سیاست شده است. رقبای ما در حال بیشترین بهرهبرداری از این واقعیت هستند و متاسفانه ورزش ما اینگونه قربانی انفعال خودیها از درون است. به اندازه همان حیاط خلوت به ورزش اهمیت بدهید. این همه شکست در حوزه دیپلماسی ورزش رخ داده و ما باید سراغ چه کسی برویم و بگوییم این کارنامه شماست؟ آقای ظریف! شما بگویید پدر این شکستها کیست؟