printlogo


کد خبر: 231578تاریخ: 1399/12/24 00:00
در پایان سال سخت 99 مهم‌ترین نیاز جامعه ایران در مواجهه با دشواری‌های وضعیت موجود چیست؟
امید به تغییر
در شرایطی که جریانات ضدانقلاب و غربگرا ادامه پروژه سازش را وابسته به ناامیدی جامعه و القای حس بن‌بست می‌بینند لزوم احیای امید با ترسیم مختصات تغییر مدیریت در سال1400 ضروری است

یونس مولایی: سال سخت 99 در شرایطی آخرین روزهایش را سپری می‌کند که مجموعه‌ای از عوامل انسانی و غیرانسانی آن را تبدیل به روزگاری سخت برای بسیاری از مردم ایران کرد. از سویی مشکلات معیشتی، گرانی، عدم ثبات بازار و... که در سال‌های گذشته تجربه شد با شدت و حدت بیشتری در سال 99 نیز ملموس بود و از سوی دیگر شیوع ویروس کرونا به عنوان متغیری غیرقابل پیش‌بینی تمام وجوه زندگی مردم را درگیر کرد. از دست دادن بیش از 60 هزار نفر از هموطنان‌مان به علت ابتلا به این ویروس ضایعه جبران‌ناپذیری بود که در کنار تاثیرات اقتصادی و اجتماعی شیوع ویروس کرونا زندگی روزمره مردم را بیش از پیش با دشواری روبه‌رو کرد. 
در چنین شرایطی انکار سختی‌های تحمیل شده به مردم و شرایط ویژه‌ای که کشورمان در حال تجربه کردن است، مانعی بزرگ در برابر شناخت شرایط و تفکر برای برون‌رفت از آن به حساب می‌آید، تا جایی که می‌توان نتیجه مواضع برخی مقامات دولتی در ماه‌های اخیر را افزایش خشم عمومی دانست. مردمی که تا عمق وجود خود ناکارآمدی و بی‌برنامگی مسؤولان امر را لمس می‌کنند، در مواجهه با ادعاهایی همانند تحقق وعده چرخش همزمان سانتریفیوژها و چرخ اقتصاد احساس به سخره گرفته شدن می‌کنند. 
با این اوصاف طرح پرسش از نسبت «امید» و «وضعیت کنونی جامعه ایران» دشوار به نظر می‌آید؛ چه از آن رو که جامعه در مواجهه با انباشتی از مشکلات و ناملایمات نشانه و نماد خوبی دریافت نکرده است و چه از آن جهت که نیروهای سیاسی نیز در مواجهه با شرایط دشوار کنونی توانایی چندانی برای اقناع افکار عمومی از خود نشان ندادند. در چنین وضعیتی پروژه بازگرداندن امید و ایجاد تصویر و امکان تغییر موقعیت یکی از دشوارترین عملیات‌ها برای دلسوزان ایران اسلامی است؛ عملیاتی که یقینا بدون داشتن راهبرد و اجماع نظر پیرامون چگونگی برون‌رفت از این موقعیت، غیرممکن به نظر می‌آید. 
 
* کاسبان ناامیدی
یکی از مهم‌ترین موانع در برابر پروژه بازگرداندن امید به فضای اجتماعی ایران، وجود جریانی است که اساسا امتداد این ناامیدی را برای خود مطلوب می‌داند. در این جریان از سویی می‌توان به ضدانقلاب خارج‌‌نشین اشاره کرد که تمام تلاش خود را معطوف به آن کرده که با ایجاد حس «بن‌بست» برای افکار عمومی، ایرانیان را به این نتیجه‌گیری برساند که هیچ گونه امکانی برای تغییر وضع موجود وجود ندارد. رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور به شکل شبانه‌روزی در حال شکل دادن به این فرض هستند تا از قبل آن بتوانند پروژه آشوب‌های خیابانی و براندازی نظام اسلامی را پیش ببرند. در کنار این جریان، البته تجدیدنظرطلبان داخلی و غرب‌گرایانی هستند که به‌ رغم نقش حداکثری‌شان در ایجاد وضع موجود، از وجود این ناامیدی خرسندند. آنها نیز حس وجود بن‌بست را به عنوان شرط لازم برای تحقق بخشیدن اهداف خود در نظر می‌گیرند و سعی می‌کنند با تقویت ناامیدی اجتماعی در نهایت موفق به تحمیل پروژه خود به حاکمیت شوند و جمهوری اسلامی را وادار به پذیرش عقب‌نشینی از حقوق خود، تسلیم در برابر زیاده‌خواهی‌های غرب و خلع سلاح کنند. بسیاری از فعالان فتنه 88 این روزها به جای آنکه در مقام پاسخگوی وضع موجود، تلاش کنند با دلداری مردم بابت شرایطی که با خطاهای محاسباتی و ایده‌های مدیریتی‌شان ایجاد کرده‌اند، ابراز پشیمانی کنند، در جایگاه طلبکار ایستاده‌اند و از این موقعیت نیز برای طرح ایده‌های خطرناک خود استفاده می‌کنند. آنها که روزگاری نه چندان دور منتقدان برجام را بابت تذکر دادن عواقب رویکرد سیاست خارجی دولت یازدهم و دوازدهم، ترامپیست می‌خواندند، این روزها از عدم پیروزی مجدد او و عدم تحمیل فشارهای جدیدتر ابراز ناراحتی می‌کنند و با صراحت بیان می‌کنند اساسا تنگ‌تر شدن عرصه به مردم را به عنوان پیش‌شرطی برای تحقق اهداف شوم خود لازم می‌دانند. تجدیدنظر‌طلبان یقینا در ماه‌های آینده نیز سعی می‌کنند با استفاده حداکثری از وضعیت نامطلوب معیشتی مردم و فشارهایی که در زندگی روزمره‌شان حس می‌شود، نسخه چشم‌پوشی از استقلال ملی با نیت کسب رضایت آمریکا را پیگیری کنند. 
 
* انقلابیون و مسیر دشوار تغییرات
در این میان نیروهای انقلابی به عنوان جلوداران انتقاد از وضع موجود و کسانی که از سال‌ها پیش نسبت به عواقب مسیر طی شده در دولت‌های یازدهم و دوازدهم هشدارها داده بودند و فحش‌ها شنیده بودند، باید نسبت خود را با کلیدواژه امید روشن کنند. یقینا تفکر انقلابی نسبت ابدی و جداناشدنی با عنصر امید دارد، چرا که اساسا در فضای یأس نمی‌توان امکانی برای تغییر موقعیت تعریف کرد، چه رسد به آنکه به سمت آن بتوان حرکتی کرد. 
امید را اساسا پیش از هر چیز می‌توان حاصلی از تعریف نامطلوبیت‌ها به موازات ارائه راهی برای برون‌رفت از آن دانست. جریانی که موقعیت موجود را در قالب بن‌بست تعریف می‌کند، به دنبال آن است هر گونه امکان برای تغییر را نیز مردود بشمارد و در سایه آن امید را از جامعه بگیرد. انقلابیون به حسب ماهیت کارشان نمی‌توانند حتی سخت‌ترین شرایط را در قالب یک بن‌بست تعریف کنند، چرا که تجسم بن‌بست در ذهن یک جامعه امکان تغییر را از آن می‌گیرد، یا آنچنان که جریانات ضدانقلاب و تجدیدنظرطلب می‌خواهند، باعث پذیرش تحمیل‌های خارجی می‌شود. بر این مبنا جریان انقلابی باید پروژه بازگرداندن امید اجتماعی را به عنوان بخشی از نقشه راه آتی خود در آستانه سال جدید تعریف کند، پروژه‌ای که البته چندان هم سهل و در دسترس به نظر نمی‌آید و چالش‌های زیادی در برابر آن وجود دارد. 
نخستین چالش نیروهای انقلابی که باید نسبت به آن هوشیار بود، هضم شدن در موج ناامیدسازی جامعه است. به این معنا که اقشار انقلابی عملا به مرحله‌ای از انفعال اجتماعی برسند که خودشان نیز ناامید از هر گونه تغییر شوند. تجربه سال‌های پس از دفاع‌مقدس و تغییر گفتمان حاکم سیاسی نمونه حاضری از این احتمال است، به گونه‌ای که در مواجهه با امواج اقتصادی، فرهنگی و سیاسی وقت، نیروهای انقلابی به یک انزوای انکارناپذیر رسیدند. در آن فضا هر چند چالش امید اجتماعی به شکل اکنونی مطرح نبود اما انقلابیونی که میان ایده‌آل‌های خود با آنچه در حال تحقق بود فاصله می‌دیدند، سعی کردند با دوری جستن از عرصه اجتماع طریقه انزوا را در پیش بگیرند. موقعیت سال 99 هر چند تفاوت‌های قابل ملاحظه‌ای با وضعیت دهه70 جامعه ایران دارد اما نمی‌توان از این امکان چشم‌پوشی کرد و نسبت به آن هشدار نداد. 
دومین چالش همان نقشه راهی است که تجدیدنظرطلبان به آن چشم دوخته‌اند. آنها تمایل دارند جریانات انقلابی در مواجهه با وضعیت موجود دست از انتقاد بکشند و با موج تغییراتی که مطلوب تجدیدنظرطلبان است، همراهی کنند. یقینا بسیاری از پالس‌هایی که جریان تجدیدنظرطلب به جامعه ارسال می‌کند با همین هدف است که سد نیروهای انقلابی را در برابر خود تضعیف کند و آنها را به این نتیجه‌  برساند که تنها راه برون‌رفت از موقعیت کنونی، پذیرش فشارهای خارجی و کوتاه آمدن مقابل آنهاست. تجدیدنظرطلب‌ها البته چندان از این نکته غافل نیستند که تکرار این پیام‌ها چگونه طرف خارجی را به این یقین می‌رساند که فشارهایش جواب داده و نسبت به امتداد آن بیشتر راغب می‌شود. جریان انقلابی در مواجهه با این چالش باید رویکرد ایجابی خود را تقویت کند تا مانع استیلا پیدا کردن قرائت تجدیدنظرطلبان در فضای عمومی جامعه شود. تجربه روشن برجام را می‌توان شاهد مثالی از این امر دانست. جریان انقلابی هر چند با نگاه موشکافانه توانست لایه‌های پنهان این پروژه را کشف کرده و نسبت به نتایج آن به جامعه هشدار دهد اما در چارچوب ایجابی نتوانست جامعه را چندان قانع کند؛ مساله‌ای که در میدان عمل این امکان را به غرب‌گرایان داد تا تصور آینده مطلوب را در ذهنیت‌بخشی به جامعه، وابسته به تحقق برجام کنند. حال در آستانه سال1400 هرچند جامعه ایران با مشاهده عاقبت برجام تجربه گرانقیمت و بلوغ سیاسی بیشتری را کسب کرده است اما یقینا باز هم بدون ارائه راهکارهای ایجابی و طرح قانع‌کننده آن در جامعه، نمی‌توان چشم‌ انتظار بازگشت امید اجتماعی و به تبع آن ایجاد تغییراتی به نفع مردم بود. 
 
* احیای امید؛ نقشه راه 1400
سال1400 می‌تواند آغازی بر یک مسیر مشترک در سرنوشت تاریخی ایران باشد. تغییر ریل سیاست‌گذاری کشور به سمت اصلاحات بنیادین و بهبود شرایط عمومی نه ‌تنها می‌تواند در میان‌مدت سرخوردگی‌های جامعه ایران را به امید مبدل کند که فراتر از آن روح جمعی جامعه ایرانی را به عنوان مهم‌ترین سرمایه ملی در برابر فشارهای خارجی تقویت می‌کند. 
تحقق امید در سایه تغییری امکان‌پذیر است که لایه‌ها و طبقات تحت فشار جامعه را به سمت بهبودیافتگی به پیش ببرد، پس بیراه نخواهد بود اگر بازگشت امید را وابسته به تغییرات سال1400 بدانیم. جریان انقلابی در این میان باید به این درک واحد از موقعیت کنونی برسد که وظیفه‌اش امکانپذیر کردن بازگشت این امید است و انتخاب هر ادبیات، رویکرد و مسیری که در مقابل این امیدآفرینی هوشمند باشد، حرکتی خلاف مسیر انقلابی‌گری به شمار می‌رود؛ مساله‌ای که در سخنان رهبر حکیم انقلاب در روز عید مبعث نیز مورد اشاره قرار گرفت و ایشان با اشاره به ۲ عنصر «بصیرت» و «صبر و استقامت» به عنوان بایسته‌های ایستادگی در برابر دشمن فرمودند: «اگر زنجیره توصیه به صبر و حق در میان مردم برقرار باشد، احساس ناامیدی، تنهایی و ضعف اراده در جامعه به ‌وجود نمی‌آید و جرأت اقدام نیز از بین نخواهد رفت».
با این اوصاف شاید مهم‌ترین خطرهایی را که در سال آینده برای جریان انقلابی وجود دارد بتوان به شرح ذیل دانست:
1- تشتت و تک‌روی جریانی: اصالت دادن به اختلاف نظرهای موجود تا جایی که به تشتت، چندپارگی و در نهایت چندصدایی برسد، سدی محکم در برابر آغاز تغییرات بنیادین به شمار می‌رود. تلاش برای دوری جستن از این احتمال باید تبدیل به بخشی از هنجارهای انقلابی‌گری شود. 
2- ایده‌آل‌گرایی کاذب: یقینا یکی از مهم‌ترین وجوه تفکر انقلابی، داشتن اصول و ایده‌آل‌هایی است که به حرکت جمعی یک گروه جهت می‌بخشد، با این حال نباید از این نکته غافل بود که حرکت به سمت ایده‌آل‌ها بدون واقع‌بینی و درک درست از ظرفیت‌ها و امکان‌های موجود تنها به انزوای جمعی ختم می‌شود. بر این اساس جریان انقلابی پیش از هر گامی باید به توازنی مطلوب میان ایده‌آل‌ها و امکان‌های در دسترسش برسد. 
3- تکرار نسخه‌های بی‌نتیجه: تبدیل شدن برخی تجارب به نظام ارزشی یک جریان بر اثر تکرار و توالی از مهم‌ترین مصائبی است که جریان انقلابی امروز نیز با آن روبه‌رو است. یقینا جریان انقلابی در عین حفظ وحدت و یکصدایی باید با عینک انتقادی به گذشته سیاسی خود نگاه کند و مانع تجویز مجدد نسخه‌هایی شود که پیش از این عدم کارآمدی‌شان ثابت شده است. 
در نهایت امر سال 1400 به همان میزان که از پس سالی سخت می‌آید، می‌تواند طلیعه‌ای بر تحقق بسیاری از اهداف و آرزوهای مردم نیز باشد. فرصت‌شناسی صحیح این سال باید تبدیل به سرآغاز تغییراتی باشد که از دل آن امید، جانشین یأس و کارآمدی، جایگزین بی‌عملی شود. 

Page Generated in 0/0068 sec