کتابهای «صبحِ شام»، «شاید پیش از اذان صبح» و «مهاجر سرزمین آفتاب» بیش از باقی آثار سوره مهر با استقبال مخاطبان در سال 99 مواجه شده و در صدر سفارشهای آنان قرار گرفتند.
* «صبحِ شام»؛ نخستین روایت ایرانی از یک بحران بینالمللی
«صبح شام» خاطرات دیپلمات ارشد وزارت امور خارجه، حسین امیرعبداللهیان است، که گوشهای از تاریخ سیاسی ایران، منطقه غرب آسیا و جهان را با قلم محمدمحسن مصحفی بازگو میکند و روایتی ناب از بحران سوریه است و عنوان حکشده در پیشانی آن، نشان از یک پیروزی در شام تاریک در جغرافیای شام دارد. این اثر در ۳ بخش، یک مقدمه و یک پیشگفتار، به همراه تصاویری که در صفحات پایانی با خود دارد گرد آمده است.
مقدمه را امیرعبداللهیان به قلم آورده و در آن، ضمن بیان مختصری از روابط دیپلماتیک و سوابق دوستی ۲ کشور ایران و سوریه، به انگیزه نگارش خاطراتش از «جنگ تروریستی» و بحران منطقهای و بینالمللی در سوریه اشاره کرده و مینویسد: «ابتکار تدوین این خاطرات به توصیه قهرمان بینالمللی مبارزه با تروریسم، سردار عزیز حاجقاسم سلیمانی بازمیگردد».
پیشگفتار کوتاه تدوینگر نیز بر اهمیت و لزوم پرداختن به خاطرات دکتر امیرعبداللهیان اشاره دارد و تأکید میکند این خاطرات «نخستین روایت کاملاً ایرانی از یک بحران بینالمللی» است که «به دلیل نقش محوری ایران جایگاهی برجسته در میان روایت دیپلماتها و مقامات دیگر کشورها از وقایع سوریه خواهد داشت».
بخش نخست کتاب با روایتی از چگونگی پذیرش مسؤولیت راوی در فروردین 1390 آغاز میشود. در این زمان وی از مأموریت ۳ ساله در منامه، پایتخت بحرین بازگشته و در کسوت مدیرکل خلیجفارس و خاورمیانه منصوب میشود و اندک زمانی نمیگذرد که در قامت معاون وزیر امور خارجه در امور کشورهای عربی و آفریقایی عهدهدار مسؤولیت میشود و همین حوزه مسؤولیت است که او را با موضوع مورد بحث کتاب به طور مستقیم درگیر میسازد و به عنوان یکی از مطلعترین افراد در این حوزه میشناساند.
بخش دوم کتاب، حاوی 26 یادداشت و دستنوشته امیرعبداللهیان است. این دستنوشتهها و یادداشتها نشان از تلاشهای دیپلماتیک ایران درباره وضعیت منطقه بویژه مساله سوریه دارد و البته این همه تلاشهای جمهوری اسلامی ایران نبوده و نیست، بلکه حکایت از اندکی از تلاشهای رسمی و غیررسمی دارد که امیرعبداللهیان در آن حضور داشته و گاه در رسانهها خبرش منتشر شده است.
بخش سوم، بخش پایانی و سخن دل امیرعبداللهیان در پی شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی است. برخی روحیات و منشهای رفتاری و اخلاقی سردار سلیمانی و تلاشهای پیگیر و موثرش در مناسبات نظامی، امنیتی و حتی فراتر از آن مذاکرات مهم سیاسی در عرصه بینالمللی از جمله مطالبی است که خواننده در این بخش با آن روبهرو میشود.
«شاید پیش از اذان صبح»، دلنوشتههای یک آزاده برای «سرباز وطن»
«شاید پیش از اذان صبح» اثری در وصف سردار دلها، حاجقاسم سلیمانی به قلم احمد یوسفزاده، نویسنده «آن بیستوسه نفر» و «اردوگاه اطفال» و شامل خاطرات و دلنوشتههایی برای آن شهید عزیز است.
یوسفزاده در ابتدای کتاب با عرض ارادت به فرماندهاش در زمان دفاعمقدس، اینگونه نوشته است: «سالهایی که میجنگید، دعای خیر و نگاه ترسانم دنبالش بود که جانش از بلا دور باشد. خودش اما، نگاهش جایی دیگر بود و سرانجام خداوند او را که میجنگید، بر ما که نشسته بودیم، با پاداش شهادت برتری داد».
یوسفزاده در این کتاب با مخاطب قرار دادن حاجقاسم، دلنوشتهها و خاطرات سالهای دور و نزدیک را با او مرور میکند. در این روایتها مطالب خواندنی از شیوه سلوک و زندگی و فرماندهی شهید سلیمانی پیش روی مخاطب قرار میگیرد.
مخاطب با خواندن این اثر میتواند به تصویری نسبتاً جامع از شهید سلیمانی در عرصههای مختلف فکری، فرهنگی، سیاسی و حتی اجتماعی برسد.
«مهاجر سرزمین آفتاب»، زندگینامه یگانه مادر شهید ژاپنی در ایران
«مهاجر سرزمین آفتاب» نوشته حمید حسام و مسعود امیرخانی، سومین کتاب پرفروش سال 99 بود که از زمان انتشار در تابستان با استقبال مخاطبان به چاپ هفتم رسید.
این اثر داستان زندگی یگانه مادر شهید ژاپنی در ایران را روایت میکند که از همان نخست مورد توجه علاقهمندان به حوزه ادبیات دفاعمقدس و خاطرات جنگ تحمیلی قرار گرفت.
کتاب به شکل ساده و شیرین داستان زندگی زنی به نام کونیکو یامامورا را روایت میکند که پس از ازدواج، با نام سبا بابایی وارد ایران میشود و پس از آن، حوادث مختلف در کشور را نقل میکند؛ از مبارزات مردمی علیه رژیم شاه گرفته تا پیروزی انقلاب و شروع جنگ تحمیلی.
از جمله بخشهای خواندنی کتاب، مشارکت و حس همدلی است که راوی در برهههای مختلف با ایرانیان داشته و از خود نشان داده است. اوج این همدلی، اعزام پسرش «محمد» است که در نهایت در عملیات والفجر یک در منطقه فکه به شهادت میرسد.
«مهاجر سرزمین آفتاب» داستان یکی از زنانی است که سالها در پشت جبههها فعالیت کردند اما تاکنون کمتر نامی از آنها شنیدهایم. این کتاب نمونهای است از زندگی زنانی که اگر چه تفنگ به دست نگرفتند اما حماسهها آفریدند.