علی آران: این روزها تیم وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، در وین سخت مشغول مذاکره با همه شرکای غربی و شرقی برجام است. ظاهرا همه جز آمریکا! محفل گرم دیپلماتها در کمیسیون مشترک برجام، صدالبته شامل هیات عالی دیپلماتیک فرانسویها هم میشود؛ رژیمی که اسلامستیزی حکومتیاش چند ماه است هدف کارزارهای گسترده مسلمانان و حتی مراجع حقوق بشری و سیاسی در خود غرب قرار گرفته و آشکارا منافعش نهتنها در خاورمیانه و شمال آفریقا، بلکه بخش گستردهای از جهان اسلام و حتی جامعه مسلمانان این کشور، با ابراز انزجار مردم خشمگین تهدید میشود.
یادمان نرفته که رژیم فرانسه به عنوان رهبر سیاسی اتحادیه اروپایی، همواره اصرار عجیبی داشته تا دامنه تحریمهای هستهای غرب علیه کشورمان را به بهانههای دیگر گسترش دهد. همین هفته گذشته بود که شورای اروپا که خط مشی کلی اتحادیه اروپایی را تعیین میکند، درست در گرماگرم مذاکرات وین، 11 نهاد و مسؤول ارشد ایرانی را به بهانههای حقوق بشری تحریم کرد. پاریس همانطور که قبلا هم اعلام کرده بود در متن کارزار تحریم جدید اتحادیه قرار دارد، آن هم در شرایطی که طی 6 سال گذشته برقراری حکومت پلیسی و سرکوب کمسابقه اعتراضات دامنهدار مردمی در فرانسه توسط ۲ دولت متوالی سوسیالیست و لیبرال توسط جناحهای داخلی و رسانههای فرانسوی تقبیح شده و بحث از ظهور دیکتاتوری صورتی یک بناپارت جوان از دل جمهوری پنجم فرانسه است.
با همه اینها، آنچه از جریان مذاکرات به بیرون از گرندهتل وین درز کرده نشان نمیدهد ظریف و عراقچی برنامه خاصی برای فشار آوردن در این زمینهها به همتایان فرانسویشان داشته باشند که سالهاست در جریان تحریمهای ظالمانه پای رکاب آمریکا، گلوی ملت ما را فشردهاند. همانطور که در غائله خرابکاری آمریکایی- اسرائیلی در سایت نطنز و سپس اعلام غنیسازی 60 درصد توسط تهران در واکنش به این اقدام تروریستی مشاهده کردیم، در مذاکرات حساس و چندبعدی مثل مذاکرات احیای برجام که در حال حاضر در وین در جریان است، طرفها روی کوچکترین نقطه ضعف طرف مقابل دست میگذارند تا اهرمی برای تحقق حداکثری منافع ملی خود بسازند.
فرمانده هیات عالی دیپلماتیک فرانسه در این مذاکرات ژان ایو لودریان، وزیر خارجه فرانسه است؛ کسی که بعد از اعتراضات تاریخی آبانماه پارسال مسلمانان جهان در محکومیت سخنان اسلامهراسانه مکرون، رئیسجمهور فرانسه چنان از وحشت به دست و پا افتاده بود که شاید در تاریخ معاصر دیپلماسی اروپایی نتوان نمونهای معادل حاشا و کلای او یافت. رئیس دستگاه دیپلماسی کشوری که خود را پیشرو و رهبر سکولاریسم میداند، با عقبنشینی عجیبی که حتی مذبوحانهتر از کرنشهای مشهور «مارشال پتن» در مقابل اشغالگران نازی در جریان جنگ دوم جهانی بود، طوری به توجیه و تناقضگویی افتاده بود که در اظهاراتی مضحک، دم از «نهایت احترام رژیم فرانسه برای اسلام» میزد یا اینکه حتی ناچار شد از اساس آنچه را امانول مکرون، چند روز جلوتر مقابل دوربین زنده به زبان آورده بود انکار کرده و بگوید حرفهای رئیسش تحریف شده است! مشکل اینجا بود که از این حرف مکرون که گفته بود «اسلامگرایان آینده ما را تهدید میکنند اما فرانسه کاریکاتورها[ی موهن به پیامبر اسلام]را رها نخواهد کرد» نمیشد برداشتی جز اسلامهراسی کرد، خصوصا که پشتبند این اظهارات، حزب لیبرال حاکم لوایحی امنیتی و اجتماعی با هدف محدود کردن فعالیتها، ابراز عقیده و حتی پوشش جامعه مسلمانان وضع کرد که 10 درصد جمعیت این کشور را تشکیل میدهد.
در حالی که سمپاشیهای رسانهای سنگین رسانههای شرکتی غربی- عبری- عربی از نخستین روز پیروزی انقلاب اسلامی، مهمترین دستاویز تحریمهای اروپایی- آمریکایی علیه کشورمان بوده، ظاهرا تیم وزارت امور خارجه دولت روحانی برنامهای برای امتیاز گرفتن از یک دولت غربی ندارد که دست بر قضا در محاصره افکار عمومی جهانی و داخلیاش قرار گرفته است.
تصور کنید به جای دولت جمهوری اسلامی ایران، همسایهمان جمهوری اسلامی پاکستان که نه انقلابی اسلامی در آن به ثمر نشسته و نه دولت و اکثریت جامعهاش دغدغه استکبارستیزی دارند و تازه همکاریهای تنگاتنگ امنیتی و نظامی با استکباریترین قدرتها بویژه آمریکا و انگلیس داشته و دارد، در یک چانهزنی سرنوشتساز و همهجانبه مثل وین شرکت میکرد. در این صورت آیا حداقل تنفر عمومی جهان اسلام از ابلیس پاریس و سیاستهای اسلامستیزانهاش را به روی هیات فرانسوی نمیآورد؟ آیا آقای شاه محمود قریشی، وزیر خارجه پاکستان که صوفیمسلک و معتقد به اسلام لیبرال هم هست و مثل ظریف خودش را شیعه انقلابی نمیداند، دستکم تلاش نمیکرد پیش از چمدان بستن به سوی اتریش، برای بالا بردن دست دولتش در مسلخ مذاکرات از سرمایه اجتماعی کشور و همکیشانش بهرهای ببرد؟ فرض کنید نه عمران خان، نخستوزیر پاکستان که هنوز پاسپورت انگلیسی خود را باطل نکرده و نه وزیر خارجهاش که از بچگی با زبان انگلیسی بار آمده، یک ذره از اعتقادات مذهبی را که ظریف دم از آن میزند نداشتند اما آیا اسلامآباد در ظاهر هم که شده برای بازگرداندن مکر حقوق بشری مکرون به خود او، برنامهای رسانهای و تبلیغاتی برای زیر فشار گذاشتن سرسختترین دشمنش در جمع 1+5 در کنار آمریکا و انگلیس، تدارک نمیدید؟
آیا دولتمردان پاکستانی دستکم با مشاهده اینکه رژیم فرانسه درست در آستانه آغاز مذاکرات وین قوانینی کاملا ضداسلامی را -که حتی رهبر مشهور به اسلامستیزی جبهه ملی فرانسه، خانم مارین لوپن و همچنین دولت آمریکا هم آن را ناقض حقوق مسلمانان دانستهاند- از تصویب مجمع ملی با اکثریت همحزبیهای مکرون گذرانده، به صرافت نمیافتادند از فرصت استفاده کرده و با زنده کردن داغ مسلمانان چند کشور دوست و برادر علیه «ابلیس پاریس»، جنگی روانی را علیه دشمن پاریسی به راه اندازند که دستکم در کوتاهمدت رسانهها و افکار عمومی آنها را به خود مشغول سازند؟
شاید اگر از همان ابتدای این مقال، به موضعگیری سرسختانه حکومت پاکستان در مقابل اسلامستیزی رژیم فرانسه میپرداختیم، شاید صرفا موضعی از سر عصبیت مذهبی برادران پاکیمان برداشت میشد و اهمیت رفتار دیپلماتیک دولت اسلامآباد به چشم نمیآمد. عمران خان مدتها پس از فرو نشستن موج اعتراضات جهانی مسلمانان نسبت به مکرون، اخیرا دوباره موضوع اسلامستیزی- فراتر از اسلامهراسی- در این کشور اروپایی مدعی آزادی بیان و عقیده را باز کرده است.
نخستوزیر پاکستان در توئیتی خواهان آن شده که غربیها استانداردهای دوگانه درباره اسلام را بردارند و همانطور نفرتپراکنی درباره مردم مسلمان و مقدساتشان را مشمول تعقیب قضاییای سازند که هر گونه نفی هولوکاست یهودیان در جنگ دوم جهانی را مجازات قانونی میکنند. او مشخصا سیاستمداران فرانسوی را که زمینه این استاندارد دوگانه را فراهم آوردهاند در زمره «راستگرایان افراطی» قلمداد میکند.
کیش دیپلماتیک اسلامآباد به پاریس، بهرغم آن صورت میگیرد که به دستور او از تظاهرات هفته پیش پاکیها موسوم به «جنبش لبیک» در تقبیح وهن پیامبر اسلام(ص) توسط رژیم فرانسه ممانعت به عمل آمد، چرا که او این تظاهرات را نه در حمایت از اسلام بلکه افراطگرایانه و ضدفرانسوی میدانست. موضعگیری عمران خان در حقیقت نه اعتراضی مذهبی، بلکه برای همبستگی ملی با میلیونها پاکی است که از توهین به مقدساتشان رنجیدهاند. مسلما در کشوری که روحانی رئیس دولتش و ظریف وزیر امور خارجه آن است، از برگزاری تظاهراتی مشابه جلوگیری نمیشود اما چه فایده که این دولت و دیلماجهای همیشه خندانش، حتی به قواعد شطرنج دیپلماسی هم برای کیش دادن به رقیب پایبند نیستند! تصور دیپلماتی ملی بودن هم برای آنها زیاد است، چه رسد به اینکه انتظاراتی انقلابی از ایشان داشته باشیم!