printlogo


کد خبر: 232548تاریخ: 1400/2/1 00:00
گفت‌وگوی «وطن امروز» با دکتر مجید بهستانی، استاد روابط بین‌الملل دانشگاه امام‌حسین(ع) پیرامون حساسیت‌های مذاکرات هسته‌ای وین
چراغ قرمز به برجام پلاس

* آقای دکتر! همان‌طور که مستحضرید مذاکرات وین به نگارش متن مشترک نزدیک شده است؛ تحلیل شما از فضای کنونی مذاکرات وین و خروجی آن چیست؟
اجازه بدهید برای پاسخ به این سوال ابتدا مروری داشته باشیم بر فرآیندی که منجر به خلق برجام شد، بعد از آن به پاسخ سوال شما بازخواهم گشت. دولت جمهوری اسلامی اواسط دهه 80 شمسی بعد از پایان یافتن دولت اصلاحات، سیاست مقاومت و پیشبرد اهداف هسته‌ای را به صورت جدی در دستور کار قرار داد. موفقیت این سیاست و افزایش توان هسته‌ای از جمله دستیابی به فناوری غنی‌سازی 20 درصد، دست ایران را در مذاکرات برای احقاق حقوق خود و به کرسی نشاندن خواسته‌هایش باز کرد. 
از طرف دیگر اواخر دهه 80 خورشیدی و اوایل شروع دهه 90 همزمان شد با موج بیداری اسلامی و رشد ایده اسلام‌خواهی و آزادی‌خواهی در منطقه. این موج خیزش مردمی، جمهوری اسلامی را به عنوان یک الگوی سیاسی پیش روی مردم منطقه مطرح می‌کرد. جریانات اسلام‌گرای منطقه بعد از مدت‌ها سرکوب توسط دولت‌های خود، به قدرت رسیده بودند و عمق استراتژیک سیاسی جمهوری اسلامی به طرز چشمگیری قوت و قدرت پیدا کرده بود. در این شرایط آمریکا لازم می‌دید هر طور هست جمهوری اسلامی را مهار کند. قدرت فزاینده جمهوری اسلامی نیاز به مهار و کنترل داشت. با روی کار آمدن دولت آقای حسن روحانی و رویکرد خاص این دولت در سیاست خارجی، بهترین فرصت برای آمریکا بود تا بتواند نقشه مهار ایران را در یک پروژه برنامه‌ریزی شده کلید بزند. نخستین فاز این پروژه، مهار قدرت هسته‌ای بود اما این نکته را باید بدانیم که از همان ابتدا قصد آمریکایی‌ها توقف در همین مرحله نبود، بعد از این فاز باید وارد فاز مهار قدرت منطقه‌ای و مهار قدرت دفاعی می‌شدند و این از ابتدا در نقشه کلان آمریکا برای مواجهه با جمهوری اسلامی طراحی شده بود. 
بعد از چند دور مذاکرات در دولت آقای روحانی و با توجه به پیشینه‌ای که گفتم، برجام شکل گرفت. اگر یادتان باشد در همان زمان استراتژیست‌های آمریکایی بلافاصله بحث برجام منطقه‌ای و موشکی را هم پیش کشیدند، از طرف تیم مذاکره‌کننده ایران هم رفتارهایی مشاهده شد که گویا بی‌رغبت به شروع این نوع از مذاکرات هم نیست اما با نهیب‌های حضرت آقا و نهادها و مردم انقلابی، تیم مذاکره‌کننده اعلام کرد جز برجام هسته‌ای روی مسائل دیگر گفت‌وگو نخواهد کرد. 
 دموکرات‌ها قصد داشتند از طریق بازی با متن برجام، برداشتن رسانه‌ای تحریم‌ها - و برنداشتن واقعی و عملی آنها - باز هم جمهوری اسلامی را در شرایط سخت اقتصادی قرار بدهند اما نه در شرایط شوکه‌کننده‌ای که جمهوری اسلامی ناگهانی واکنش دهد و از برجام خارج شود یا تعهدات خود را ملغی کند، بلکه آنقدر آهسته و هوشمندانه این کار انجام شود که جمهوری اسلامی به این نتیجه برسد برجام هسته‌ای آن فایده‌ای که باید می‌داشت را از دست داده و حالا مجبور است برجام پلاس یعنی برجام منطقه‌ای و موشکی را هم در دستور کار خود قرار دهد. این استراتژی آمریکایی‌ها از همان ابتدای توافق برجام برای ایران بود. 
با روی کار آمدن دولت ترامپ، استراتژی آمریکا در برابر ایران تغییر نکرد، بلکه تاکتیک آنها تغییر کرد. ترامپ برخلاف دموکرات‌ها سیاست قورباغه پخته را در پیش نگرفت، یک روند آهسته، پیوسته و هوشمندانه را انتخاب نکرد، بلکه این فرآیند را سرعت بخشید و با پیش گرفتن سیاست فشار حداکثری به دنبال این بود ایران را در زودترین زمان ممکن پای میز مذاکره‌ بنشاند تا مساله موشکی و نفوذ منطقه‌ای ایران را هم مهار کند. در واقع ترامپ قصد داشت برنامه بلندمدت آمریکا برای ایران را که توسط دموکرات‌ها طراحی شده بود، با رویکرد خودش به سرعت و در بازه زمانی یکی دو ساله عملی کند؛ خواسته‌ای که با ایستادگی رهبر انقلاب عملی نشد و با شکست مواجه شد. 
پیروزی آقای بایدن در انتخابات 2020 آمریکا، در واقع برگشت ایالات متحده به همان استراتژی قورباغه پخته است. اینکه از طریق همان سیاست تحریمی هوشمندانه، ایران را به پذیرفتن برجام منطقه‌ای و موشکی وادار کنند. 
نکته مهمی که در تحلیل رفتار دولت بایدن باید مدنظر قرار داد، نحوه مواجهه آن با مساله بازگشت به برجام است. دموکرات‌ها بعد از روی کار آمدن، سیاست «نه بله و نه خیر» را درباره برجام در دستور کار قرار دادند. یعنی هیچ موضع درستی نمی‌گرفتند که طرف ایرانی تکلیف خود را بداند که بالاخره آمریکا می‌خواهد چه کار کند؛ بازمی‌گردد یا نه؟ در ضمن این سیاست، تحریم‌های ترامپ هم همچنان ادامه داشت، در حالی که طرف ایرانی خیال می‌کرد بایدن به محض روی کار آمدن تحریم‌های دوره ترامپ را لغو و سریعا مذاکرات را آغاز می‌کند اما بایدن این کار را نکرد. حال سوال اینجاست که چرا؟ چرا بایدن طرف ایرانی را در یک حالت بلاتکلیفی گذاشت؟
پاسخ این است که طرف آمریکایی قصد داشت هر چه می‌تواند زمان مذاکرات را به انتخابات ریاست‌جمهوری ایران نزدیک‌تر کند، چون در این حالت تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای در فشار قرار دارد تا هر طور شده به یک توافقی برسد تا بتواند به مردم ایران اثبات کند برجام ثمره داشته است تا از این طریق بتواند جناح خود را برای انتخابات پیش رو تقویت کند. به این ترتیب دست آمریکا برای امتیازگیری بیشتر از تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای باز است. 
این موضوع، مساله نگارش متن مذاکرات وین را حساس می‌کند. همه نهادها و رسانه‌های مسؤول، باید حساسیت خود را نسبت به مذاکرات وین حفظ کنند. در این شرایط یک توافق صوری که در اصل منجر به لغو تحریم‌ها نمی‌شود هم موجی را که دولت به دنبال مانور روی آن است فراهم خواهد کرد، چرا که بخشی از مشکلات اقتصادی ما در ارز و بورس جنبه روانی دارد. یک مانور رسانه‌ای روی یک توافق صوری می‌تواند حباب‌های روانی ارز و بازارهای اقتصادی را بشکند و همین به عنوان یک برد سیاسی برای دولت تلقی بشود تا از آن برای تقویت گزینه خود در انتخابات آتی استفاده کند؛ کاری که در انتخابات سال 96 انجام داد و این پیام را به جامعه داد که برای حل مشکلات اقتصادی حفظ برجام لازم است و تنها کسانی که برجام را نوشتند می‌توانند از آن محافظت کنند. مانورهای دولت بر مساله برجام کاملا مشخص بود که مصرف داخلی دارد و اصلا آمریکایی‌ها آنگونه که دولت می‌گفت به برجام نگاه نمی‌کردند. دولت بعد از توافق برجام اعلام کرد از این به بعد جمهوری اسلامی تبدیل به یک بازیگر عادی در مناسبات بین‌الملل شده و همه تحریم‌ها لغو شده در حالی که همه این ادعاها غلط بود. 
 نگاه آمریکایی‌ها به برجام، مهار یک «دولت تروریستی و متخاصم» بوده و هست، نه آغاز همکاری و روابط دوستانه با یک «کشور متخاصم»؛ به تفاوت این ۲ موضوع به دقت توجه کنید. اشتباه دیدن برجام، یعنی اشتباه در نظام محاسباتی، و خروجی اشتباه محاسباتی، همین وضعی است که می‌بینیم.
 
* آقای دکتر! تحلیل شما نسبت به خرابکاری رژیم صهیونیستی در نطنز چگونه است؟ برخی کارشناسان معتقدند این خرابکاری عملیات مشترک دولت آمریکا و رژیم صهیونیستی بود، در حالی ‌که موضع تیم مذاکره‌کننده این بود که این اقدام تلاش رژیم صهیونیستی برای برهم زدن مذاکرات است.
قضاوت درباره اینکه اقدام خرابکارانه‌ای که در نطنز رخ داد، عملیات مشترک آمریکا و اسرائیل بوده یا اقدام خودسرانه رژیم صهیونیستی، نیاز به داده‌های اطلاعاتی و امنیتی دارد که من فاقد آن هستم. پس درباره این بخش اظهارنظر نمی‌کنم اما درباره خروجی آن نظرم را می‌گویم. به عبارت دیگر این اقدام یک خروجی داشت که آن بخش را من می‌توانم مورد تحلیل قرار دهم. 
آنچه واضح و مشخص است، این است که رژیم صهیونیستی قصد داشت این پیام را بدهد که توانایی آسیب رساندن به تاسیسات هسته‌ای ایران را دارد؛ مساله‌ای که به صورت مشخص می‌توانست موضع تیم مذاکره‌کننده ایران را تضعیف کند به طوری که مطالبات جدی کشور که برآورده شدن آنها خط قرمز ایران برای این دور از مذاکرات است، تحت‌الشعاع قرار بگیرد. واکنش ایران در قبال این اقدام خرابکارانه و آغاز غنی‌سازی 60 درصد، هدف این خرابکاری را خنثی کرد. 
در یکی از شبکه‌ها خبرنگاری از یک کارشناس رژیم صهیونیستی پرسید شما می‌خواستید با این انفجار مانع پیشرفت هسته‌ای ایران شوید اما ایران بلافاصله بعد از 24 ساعت غنی‌سازی 60 درصد را شروع کرده؛ این اقدام خرابکارانه چه فایده‌ای برای شما دارد؟ جواب آن کارشناس برایم مهم نیست، سوال خبرنگار برایم مهم است، یعنی ایران توانست صحنه را به نفع خود بازگرداند به طوری که رژیم صهیونیستی مورد سوال قرار بگیرد که این کاری که انجام دادید نتیجه معکوس داشت. 
 
* فارغ از بحث مذاکرات وین، به صورت کلی برنامه بلندمدت جمهوری اسلامی درباره برجام چگونه باید باشد؟ به عبارت دیگر دولت آینده نسبت خود با برجام را چگونه باید تعریف و در قبال آن عمل کند؟ 
ببینید! برجام متنی است که توافق شده و تمام شده؛ چه خوش‌مان بیاید چه خوش‌مان نیاید. یعنی با همه انتقادهایی که به برجام داریم، این متن یک تعهدات بین‌المللی برای ایران ایجاد کرده که جمهوری اسلامی باید به آن پایبند باشد. 
اولین مساله‌ای که دولت آینده باید مدنظر داشته باشد، این است که این متن فعلی برجام به هیچ عنوان نباید توسعه یابد. یعنی تحت هیچ عنوانی، چه الحاقیه و چه اصلاحیه، این متن نباید دچار تغییر شود. عرض کردم برجام برای غربی‌ها آغاز یک پروسه است و آنها از تلاش برای رسیدن به برجام موشکی و منطقه‌ای دست برنخواهند داشت و تمام تلاش خود را خواهند کرد که چه به شکل برجام پلاس، چه به شکل الحاقیه و چه به شکل اصلاحیه، روند مذاکرات را به مسائل موشکی و منطقه‌ای بکشانند. دولت آینده باید با قدرت در برابر این مساله بایستد و اجازه ندهد برجام به خطوط امنیت ملی ما از اینی که هست، نزدیک‌تر شود. 
نکته دومی که دولت آینده باید در پیش بگیرد این است که اصطلاحا نقشه سیاست خارجی خود را رنگارنگ کند. هر چقدر دولت آینده بتواند روابط سیاست خارجی خود را متنوع‌تر و گسترده‌تر کند، اهرم‌های فشار طرف غربی را خنثی‌تر می‌کند. همین باعث می‌شود طرف غربی هم بیش از پیش به تعهدات خود عمل کند، چرا که اهرم‌های فشار خود علیه ایران را از دست داده است. بحث قرارداد 25 ساله با چین در این پازل قابل فهم است. همسایه‌های ما نیز از ظرفیت‌های مهم سیاست خارجی ما هستند. افزایش مبادلات تجاری، اقتصادی و حتی فرهنگی با کشورهای همسایه باید از مهم‌ترین دستورالعمل‌های سیاست خارجی دولت آینده باشد. نکته مهم دیگری که در اینجا می‌شود به آن اشاره کرد، افزایش تبادل با کشورهایی است که در دولت روحانی مورد غفلت قرار گرفتند، مانند کشورهای آمریکای لاتین. افزایش مراودات با این حوزه جغرافیایی بر قدرت سیاست خارجی ما خواهد افزود، به علاوه اینکه از همین فرصت برای تقویت اقتصاد داخلی هم می‌توانیم بهره بگیریم. به هر حال وقتی شما دایره ارتباطات اقتصادی و تجاری خود را به محیط گسترده‌تری کشاندی، دیگر قدرت طرف غربی برای اعمال فشار مثل قبل نخواهد بود. 
نکته سومی که دولت آینده باید مدنظر قرار دهد، آزادسازی ظرفیت‌های داخلی است. در این چند سال سیاست داخلی ما به سیاست خارجی ما گره خورد و عملا کار قفل شد. دولت آینده باید این قفل را بشکند. الان ما از 10 تا 20 درصد ظرفیت کشاورزی خود استفاده می‌کنیم، به حداکثر رساندن استفاده از ظرفیت‌های کشاورزی چه ربطی به سیاست خارجی و برجام دارد؟ اصلاح شبکه آبرسانی و آبیاری چه ربطی به سیاست خارجی دارد؟ خاک ایران از نظر غنای معدنی، مورد حسد و غبطه بسیاری از کشور‌هاست، چرا نباید برای استفاده از همین خاک برنامه‌ریزی کرد؟ ایران یک کشور محصور در خشکی نیست، موقعیت ترانزیتی ایران یک ظرفیت عظیم است. این ظرفیت‌های داخلی را باید شکوفا کرد، شکوفا کردن اینها جایگاه ما را در مناسبات بین‌الملل ارتقا و قدرت چانه‌زنی ما را حتی در مسائلی مانند پرونده هسته‌ای افزایش خواهد داد. 
اصلاح مدل مدیریتی، اصلاح نگاه ما در حکمرانی، اصلاح دستگاه بروکراتیک، همه اینها دولت را چابک و توانمند خواهد کرد که اثر این توانمندی و کارآمدی بخوبی خود را در نحوه کنشگری ما در نظام بین‌الملل نشان خواهد داد. 
نکته آخری که در جواب به این سوال قصد دارم به آن اشاره کنم، اینکه متن توافق برجام، بدون ظرفیت و امتیاز برای ایران نیست. دولت آینده با شرط عمل به نکاتی که عرض کردم، می‌تواند استفاده از امتیازها و ظرفیت‌های برجام را به مجموعه برنامه‌های خود اضافه کند. مشکل دولت فعلی این بود که همه ظرفیت‌های ممکن را تعطیل کرد و منتظر ماند از ظرفیت‌ها و امتیازهای پیش‌بینی شده در برجام استفاده کند. حال اگر دولت آینده منتظر برجام نماند و بتواند از مجموعه امکاناتی که جمهوری اسلامی چه در عرصه داخلی و چه در عرصه خارجی داراست، استفاده کند و استفاده از این امکانات را به استفاده از ظرفیت‌ها و امتیازات برجام اضافه کند، آن وقت شاهد یک جهش موفق در عرصه پیشرفت و توسعه کشور خواهیم بود. این جهش با استحکام افزایش قدرت درونی ما، منجر به این خواهد شد تا از یک طرف پروسه آمریکا برای کشاندن برجام هسته‌ای به برجام منطقه‌ای و موشکی ناکام بماند و استراتژی مهار ایران، در همین ایستگاه هسته‌ای متوقف شود و از طرف دیگر قدرت ما برای اعمال فشار بر طرف غربی برای عمل به تعهداتش در درازمدت افزایش خواهد یافت. 

Page Generated in 0/0078 sec