علیرضا متولی، از دوستان و شاگردان امیرحسین فردی و نویسنده کتاب «زندگینامه امیرحسین فردی» است که به مناسبت مراسم چهلم این نویسنده فقید در سال 1392 در قالب مجموعه «چهرههای درخشان» از سوی انتشارات مدرسه منتشر شد و تا به حال به چاپ چهارم رسیده است.
متولی درباره دوستی و آشناییاش با مرحوم فردی میگوید: نخستینبار در نخستین دوشنبه اردیبهشتماه سال 1362، هنگامی که 18ساله بودم، در مسجد جوادالائمه او را دیدم. کت قهوهای خوشرنگش را روی دوشش انداخته بود و داشت وضو میگرفت. محمد ناصری مرا به او معرفی کرد و نگاهش را به سمت من برگرداند و جواب سلامم را داد. قرار بود من هم به جلسات داستاننویسی که هر دوشنبهشب بعد از نماز مغرب و عشا در کتابخانه مسجد برگزار میکرد، بروم. آن شب فهمیدم که دنبالم میگشته. چون یکی دو ماه قبل از آن، داستانی برای کیهان بچهها فرستاده بودم که چاپ شده بود. گفته بود پیدایش کنید و من نشانی خودم را روی پاکتی که داستان را برای مجله فرستاده بودم، ننوشته بودم.
این نویسنده در ادامه میافزاید: از آن شب به بعد او استاد من شد و من شاگردش. یک سال بعد در کیهان بچهها مدیر من شد و من شدم عضو تحریریه آن مجله. برای من که نوجوانی خجالتی و با اعتمادبهنفس پایین بودم، عضو تحریریه تنها و پرتیراژترین مجله کودکان شدن برابر بود با اینکه امروزه کسی بخواهد عضو یک سازمان بینالمللی شود. آنچه تا آن موقع از آدمها تجربه کرده بودم همه آدمهای معمولی بودند. و من کمکم میفهمیدم که دنیا، آدمهای خاص هم دارد؛ آدمهایی که جور دیگری به دنیا نگاه میکنند و جور دیگری رفتار میکنند. امیرحسین فردی از این نوع آدمهای بسیار خاص دنیا بود. او برای ما مفهوم تازهای از معلم مهربان ساخت. او بهراستی مهربان بود. باید با او میزیستید تا بدانید که من از کدام نوع مهربانی حرف میزنم. باید با او همنفس میشدید تا مفهوم انتزاعی تواضع و فروتنی برایتان به واقعیت تبدیل شود. باید با او همراه میشدید تا معنای آرامش و طمأنینه را به وضوح ببینید و درک کنید و باید در کنارش مینشستید تا معنی واقعی معلم را بچشید.
علیرضا متولی درباره روند نگارش کتاب «زندگینامه امیرحسین فردی» گفت: بعد از اینکه آقای فردی در اردیبهشتماه سال 92 مرحوم شدند، به من گفتند قصد داریم در چهلم مرحوم، زندگینامه وی را منتشر کنیم و به دلیل اینکه من قبلا کار نگارش زندگینامه داشتم، این وظیفه را بر عهده من گذاشتند. من بلافاصله کار را با سفر به روستای محل زندگی مرحوم فردی شروع کردم و یکسری مصاحبههای متعدد با دوستان انجام دادیم و در مدت ۲ تا ۳ هفته نگارش این کتاب به پایان رسید.
این کتاب یک زندگینامه به صورت داستانی است و وقتی خوانندگان آن را مطالعه میکنند، در واقع با یک داستان مواجهند ولی اواسط کار تبدیل به گزارش داستان میشود و در نهایت با فوت فردی این داستان به انتها میرسد. این داستان از زمان کودکی یعنی 4-3 سالگی امیرحسین شروع میشود. ماجرا از اینجا آغاز میشود که او دوست داشته با یک چوب خطی را ترسیم کند و همین خط را ما به عنوان نماد و سمبل خط زندگی ایشان قرار دادیم و همه جا این خط ادامه دارد تا انتهای داستان. فراز و نشیبهای زندگی ایشان را در این داستان مرور میکنیم؛ از زمانی که در روستا و در فقر گذراند تا اینکه به تهران میآید و مسیری که جذب حوزه ادبیات و کودک میشود. قبل از انقلاب با مسجد جوادالائمه آشنا میشود و در آنجا شروع به فعالیتهای فرهنگی میکند. فعالیتهای داستانی ایشان در مسجد، بعد از انقلاب با کتاب «بچههای مسجد» شروع میشود که حوزه هنری متولی این کار میشود و آن را منتشر میکند.
علیرضا متولی درباره ویژگیهای شخصیتی امیرحسین فردی اینچنین توضیح میدهد: من توفیق این را داشتم که حدود 30 سال - از اردیبهشت 62 تا 92- شاگردی استاد فردی را کردم. استاد دو، سه ویژگی بارز داشت؛ یکی مهربانی بیش از اندازه ایشان بود. یعنی مهربانی در حد فرشتهخویی؛ دومین خصلت بزرگشان سعهصدر ایشان بود. مسیر را برای آمدن افراد مختلف باز میکرد تا آنها بیایند و در این حوزه کار کنند. اصطلاحا قدرت جذب بالایی داشت و بسیاری از افراد را صرفنظر از اعتقاداتشان و جدا از منش و سبک زندگی آنها، میپذیرفت و آنها را وارد عرصه ادبیات کودک و نوجوان میکرد.
ویژگی بعدی و شاخص ایشان بنیانگذاری یک سری کارهای بر زمین مانده بود.
به اعتقاد بنده و بسیاری از منتقدان این حوزه، مرحوم فردی پایهگذار ادبیات نوین کودک و نوجوان در ایران است. زمانی که در کیهان بچهها سردبیر بود، نخستین مراکز تجمع نویسندهها، تصویرگران و شاعران حوزه ادبیات کودک و نوجوان را با سعه صدر فراهم کرد و ما روزانه جلسات متعددی در آنجا داشتیم و به نوعی ادبیات نوین کودک و نوجوان از همین جلسهها با همت و مدیریت ایشان شروع شد.
***
اسماعیل
امیرحسین فردی در رمان «اسماعیل» که به همت سوره مهر منتشر شده است، روایتی از مبارزات انقلاب اسلامی را به تصویر میکشد. او تصویر شخصیتی به نام «اسماعیل» را ترسیم میکند که تحول روحی او همراه با انقلاب رقم میخورد. او در روزگار پیش از انقلاب همچون دیگران است، بیهیچ تمایز و تشخصی. به قهوهخانه میرود، جوانی میکند و بعد به دنبال کار میگردد. پدرش هم مرده و او باید حامی خانوادهاش باشد. بخت هم با او یاری میکند و به استخدام بانک درمیآید... در قسمتی از داستان میخوانیم: «مردم توی مغازه لباسشویی درباره پایان دنیا حرف میزنن اما عین خیالشون هم نیست. انگار دارن پودرهای لباسشویی رو با هم مقایسه میکنن. مردم درباره از بین رفتن لایه ازن و زوال حیات صحبت میکنن، درباره تخریب جنگلها، درباره آلودگی مرگباری که تا هزاران و میلیونها سال با ما خواهد بود، درباره از بین رفتن و نابودی هر روزه گونههای متعددی از جانداران، و حتی درباره پایان خود فرآیند گونهزایی. در حالی که کاملا خونسرد و آرام به نظر میرسند».
***
گرگسالی
مرحوم فردی در ادامه رمان پراقبال و موفق «اسماعیل»، «گرگسالی» را خلق میکند؛ رمانی که باز هم سوره مهر آن را منتشر کرد و مضمون ظلمستیزی و ضدیت با استعمار ویژگی برجسته آن است. این رمان پیش از انقلاب اسلامی را روایت میکند که آمریکاییها و اسرائیلیها در اطراف مجتمع اقتصادی کشاورزی مغان دست به اصلاح نژاد گرگها میزنند اما این گرگهای اصلاح نژادی توسط آمریکاییها مبدل به گرگهای آدمخوار میشوند و زندگی را بر مردم منطقه تنگ میکنند. آنها درصددند گرگهای آدمخواری را در این منطقه بار آورند تا بتوانند برای کشتن افراد انقلابی از آنها استفاده کنند. این در حالی است که اسماعیل، پس از فرار از دست نیروهای ساواک به منطقه سبلان پناه میبرد و در آنجا با این چالش مواجه میشود و مبارزه او با رژیم پهلوی در اینجا ادامه پیدا میکند. از ویژگیهای برجسته گرگسالی جزئیات بسیار زیاد و جذاب آن است که مخاطب به مانند فیلمی میتواند آن را در ذهن خود به تصویر بکشد.