محمدامین باقری*: کمتر از ۲ ماه به آغاز انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم باقی مانده است. در این شرایط، جناحهای سیاسی کشور منفعلتر از هر زمان دیگری به دنبال طراحی کمپین انتخاباتی خود هستند. در حالی که وجود احزاب، گروهها و ائتلافهای سیاسی، اساسا برای ارائه اصول و مبانی آنها از یک سو و دیدگاههای آنها نسبت به مسائل و مشکلات کشور و راهحل آنها مبتنی بر همین اصول و مبانی است، احزاب نیمبند و گروههای سیاسی بیرمق کشور، مسیر معکوسی را طی میکنند. در حقیقت، به جای آنکه مبتنی بر یک ایدئولوژی و راهبرد مشخص به بهترین نامزد مورد نظر خود رسیده و او را به جامعه معرفی کنند، در تلاشند مبتنی بر ظرفیت رأیآوری چهرههای مشهور سیاسی و حتی غیرسیاسی، فردی رأیآور و تا حدی حرفگوش کن را یافته و او را به عنوان نامزد مورد حمایت خود در انتخابات معرفی کنند. در این میان، بخشهایی از اصلاحطلبان و نزدیکان دولت فعلی که طعم پیروزی در انتخابات با بهرهگیری از افراد امنیتی و فنون عملیات روانی را همچنان در کام خود حس میکنند، برای جبران این خلأ و خروج از این رکود، بار دیگر سراغ استفاده از همان ابزارها و روشها رفتهاند.
* کاشت در 95، برداشت در 96
تابستان 1395، فایل صوتی محرمانهای از طریق رسانههای معاند خارجی منتشر شد که در آن آیتالله منتظری نسبت به اعدام منافقین به مسؤولان قضایی خرده گرفته و این اقدام را تخطئه میکرد. این فایل صوتی بیشتر از آنکه بخواهد ماجراهای دهه 60 و مسأله اعدام منافقین را پیش بکشد، هدف دیگری را دنبال میکرد. خیلی زود رسانهها به گمانهزنی درباره مسؤولان قضایی دخیل در اعدامها پرداخته و در میان نامهای مختلف، نام آیتالله سیدابراهیم رئیسی برجسته شد. در حقیقت این فایل صوتی نه برای احیای آیتالله منتظری و نه برای شعلهور کردن مسائل مربوط به اعدامهای سال 67، که بذرهایی برای جوانه زدن در بهار 96 بود؛ بذرهایی که قرار بود جوانه و میوه آن، دوگانهای کاذب برای مصرف انتخاباتی سال آینده باشد. تدریجا و با قوت گرفتن احتمال نامزدی آیتالله رئیسی در انتخابات 96، ابعاد این دوگانه نیز تقویت میشد. کار به جایی رسید که حسن روحانی در سخنرانی انتخاباتی خود در همدان، برای تعمیق این دوگانه و تشدید آن، نظام را به 38 سال زندان و اعدام متهم کرد تا از این طریق رقیب را در نقطه مقابل تصویر کند؛ دیوار کشیدن در پیادهرو و محدودیت اینترنت و آزادیهای اجتماعی، کلیدواژههای طراحی شده برای مصرف در این عملیات روانی بود که توسط روحانی به کار گرفته شد. روحانی در مناظرات انتخاباتی نیز کنایههایی با چنین مضامینی نثار آیتالله رئیسی کرد.
* باز هم بذرهایی برای جوانه زدن در پایان بهار
اکنون در آستانه انتخابات 1400، دولت کنونی که منفورترین و ناکارآمدترین دولت پس از انقلاب اسلامی به شمار میرود، قافیه را نباخته و برای حضور مؤثر گزینه خود در انتخابات 1400 دست از تلاش برنمیدارد. فقدان پایگاه اجتماعی و اقبال عمومی از یک سو و خالی بودن دست دولت از ارائه برنامهای مشخص و مدون برای رفع تحریمها و بهبود اوضاع اقتصادی، بار دیگر مشاوران عملیات روانی را میداندار کرده و خارج کردن مدار انتخابات از فضایی معقول به فضایی تنشزا و هیجانی را راهبرد اصلی این جریان قرار داده است. به نظر میرسد افشای فایل صوتی وزیر امور خارجه نیز بخشی از همین راهبرد است. در کنار این امر، دست خالی اصلاحطلبان از نامزدی قدرتمند در میدان انتخابات، بار دیگر آنها را به مشارکت در سناریوی دولتیها ترغیب کرده است.
عصر یکشنبه، پنجم اردیبهشتماه 1400، بخشهایی از مصاحبه محرمانه وزیر امور خارجه کشورمان از طریق یک رسانه معاند سر در آخور آلسعود، منتشر شد. مضمون اصلی این بخشها بیان بیاثر بودن دستگاه سیاست خارجی، مداخله سپاه و به طور مشخص شهید حاجقاسم سلیمانی در سیاست خارجی و اولویت داشتن میدان (نبرد در سوریه) بر دیپلماسی است. طبیعی است استفاده وزیر امور خارجه از ادبیاتی تند و بدون تعارف درباره شهید سلیمانی، سپاه و جبهه مقاومت، واکنشهای تندی را در میان جریان انقلاب برانگیزد. حملات علیه ظریف شدت گرفته و سخنگوی وزارت امور خارجه نیز که گویا از انتشار این فایل صوتی غافلگیر شده است، در توجیه آن عذر بدتر از گناه آورده و با تقطیع شده دانستن این سخنان، اعلام میکند قرار نبوده است چنین مصاحبهای منتشر شود. به نظر میرسد بازی بهسادگی آنچه ذکر شد نیست و تیم امنیتی و عملیات روانی دولت اهداف چندلایهای را از قبل این اقدام (و اقدامات مشابه احتمالی در هفتههای آتی) دنبال میکند.
* ابعاد یک سناریو چندلایه
اولا، به نظر میرسد محمدجواد ظریف، بازیگر این نقش نبوده و خود قربانی این بازی است. چه اینکه با افشای این فایل صوتی، ماجرای نامزدی شخص محمدجواد ظریف در انتخابات 1400، عملا پایان یافته و حتی در صورت ثبتنام، عبور از فیلتر شورای نگهبان برای او ممکن نخواهد بود. این امر حتی ماندن ظریف در وزارت امور خارجه در دولت بعدی را نیز غیرممکن کرده و در شرایط کنونی او را از قطار سیاست پیاده میکند.
دوم آنکه، هجمه علیه شهید سلیمانی یقینا با واکنش تند و محکم جریان انقلابی روبهرو خواهد شد. این امر به سهم خود، گامی مهم در راستای تحقق یک دوقطبی کاذب در انتخابات 1400 است؛ دوقطبیای که یک سر آن را جریانات انقلابی مدافع حضور منطقهای ایران تشکیل خواهند داد. اظهارنظر یکی از چهرههای مهم در این زمینه نیز میتواند این تنور را داغتر کرده و زمینه را برای تشکیل سر دیگر دوقطبی مهیا کند؛ سر دیگری که اکنون بیشتر در دوقطبی «مشارکت/ عدم مشارکت» مشغول نبرد بوده و با کلیدواژه تحریم انتخابات تلاش میکند مشارکت مردم در انتخابات را بکاهد.
سومین نکته اینکه، تیم عملیات روانی دولت برای انتخابات پیش رو و بر اساس کنش رقیب، ۲ سناریوی احتمالی را مدنظر دارد؛ نخست آنکه با فرض ورود فردی غیرنظامی، دوگانه «مذاکره/ عدم مذاکره» را فعال کرده و با کمک مذاکرات برجامی در جریان، بتواند بار دیگر با هزینه سنگین از جیب سیاست خارجی، در سیاست داخلی خود را پیروز انتخابات گرداند. سناریوی دوم، فرض رقابت با کاندیدایی با سابقه نظامی است. در این سناریو، دوقطبی مدنظر حول محور حاکمیت دوگانه شکل گرفته و کلیدواژه «دولت با تفنگ / دولت بیتفنگ» بار دیگر به میان خواهد آمد.
چهارم آنکه، برای ایجاد یک دوقطبی، ۳ شرط لازم وجود دارد؛ 1- محتوای آماده و در دسترس عموم (منازعه پختهشده و شکلگرفته)، 2- حساسیت رقیب در شدت دادن به سر دیگر دوقطبی و ۳- وجود نامزدی به عنوان نماد سوی دیگر دوقطبی در میدان انتخابات. برای تحقق دوقطبی نخست مینگذاری لازم در انتخابات سالهای 92 و 96 صورت گرفته است. مذاکرات برجامی نیز این بحث را داغتر از قبل کرده و مخالفان این شیوه مذاکره نیز در موضعی محکم و قاطع قرار دارند. نامزدی احتمالی سعید جلیلی یا حتی آیتالله رئیسی نیز میدان انتخابات را برای آن مهیاتر خواهد کرد. اما برای تحقق سناریوی دوم، هر چند زیرسازی لازم تا حدی انجام شده است ولی مسأله مداخله نظامیان در اداره کشور، هر چند در افواه اصلاحطلبان دائما در جریان است اما حالتی کلی و تا حدی مبهم دارد که به درد مصارف انتخاباتی آن هم در زمان کوتاه باقیمانده نمیخورد. در حقیقت هر چند آنها دائما جامعه را نسبت به کاندیدای نظامی ترساندهاند اما نتوانستهاند در فضایی عیان و مشخص، این بیان را عینی و ملموس کنند. از سوی دیگر، سر دیگر دوقطبی در میان اردوگاه رقیب، چندان نسبت به مسأله حساس نیست؛ از این رو لازم است با رقم زدن اتفاقی، هم این مسأله به سطح اول منازعات و بحثهای سیاسی کشیده شود و هم در اردوگاه رقیب، حساسیتها نسبت به این مسأله افزایش یابد ولی نامزد نماد این دوقطبی، گزینهای نظامی است که بهترین جلوه آن در قامت محمدباقر قالیباف ظهور و بروز خواهد داشت.
نکته پنجم اینکه، برای ایجاد یک بحث داغ، نمیتوان از تریبونهای رسمی کشور بهره برد. چه اینکه هزینه داغ کردن چنین بحثی را در آستانه انتخابات کمتر بازیگر سیاسیای میپذیرد. استفاده از شیوهای مشابه افشای فایل صوتی آیتالله منتظری نیز ممکن نیست، چه اینکه فایل مشخصی از مرحومان در اختیار تیم عملیات روانی نبوده است. در نتیجه تصمیم بر آن میشود تا یکی قربانی دیگران شده و لذا صوتی جدید ایجاد و منتشر شود؛ در این میان چه کسی بهتر از نامزد نمایشی و سپر بلای اصلاحطلبان؛ کسی که در نهایت قرار است در انتخابات قربانی نامزد اصلی شده و حال کمی زودتر به مذبح میرود. این بار به جای افشای فایل یک فرد درگذشته، فایل محرمانه مصاحبه وزیر امور خارجه در اسفندماه 99 منتشر میشود. اینکه اساسا هدف از چنین مصاحبهای چه بوده است بر نگارنده مکشوف نیست اما هر مسؤول و سیاستمداری مدارک، مستندات و مواضعی دارد که با توجه به شدت محرمانگی آن با وسواس و دقت زیاد از آن مراقبت میکند؛ چرا مطالبی با این سطح از محرمانگی بهراحتی از لایههای مختلف عبور کرده و منتشر میشود؟ به نظر میرسد طرحی مشخص برای اصل مصاحبه و کیفیت و زمان افشای آن وجود داشته که احتمالا وزیر امور خارجه نیز از آن بیخبر بوده است. بدین ترتیب از سویی موضوع حاکمیت دوگانه به سطح اول منازعات و مباحثات سیاسی بازگشته و از سوی دیگر، نوع بیان ظریف از شهید سلیمانی و حضور منطقهای ایران در سوریه، سر دیگر دوقطبی را بشدت تحریک خواهد کرد. از سویی، این صوت ظریف، به کمک دوقطبی اول نیز آمده است؛ جایی که با تمرکز بر واژه میدان، عملا به دوقطبی جنگ-مذاکره نیز شدت خواهد بخشید. ششمین نکته آنکه، از ابتدا نیز روشن بود فردی در قامت ظریف با اختصاصاتی نظیر کمطاقتی، تندخویی، نسنجیدهگویی و همین سادهانگاری که منجر به افشای چنین فایل صوتیای شده است، نمیتواند گزینه مطلوب اصلاحطلبان باشد. در لابهلای سخنان برخی از آنها نیز میتوان این نکته را دریافت که آنها نامزدی پنهان در آستین دارند. شاید بتوان نامزدی افرادی چون تاجزاده و کرباسچی را نیز در همین راستا تحلیل کرد، چه اینکه با رد صلاحیت احتمالی هر ۲ به واسطه سوابق کیفری و قضایی، عملا امکان عبور از فیلتر شورای نگهبان را نداشته اما ظرفیت مهمی برای دوقطبیسازی به نفع نامزد در پرده را خواهند داشت. اصلاحطلبان در ماههای اخیر تلاش کردهاند نامزد نیابتی را با دست پس زده و با پا پیش بکشند. شرایط کنونی احتمال نامزد سایهنشین این روزهای سیاست ایران از سوی اصلاحطلبان را بیشتر از گذشته کرده است. در آخر اینکه، راهبرد مقابله با این سناریو چیست؟ به نظر میرسد این سناریو برای دامن زدن به یک دوقطبی در انتخابات طراحی شده است، پس پادزهر آن بازی نکردن در زمین رقیب و ضریب ندادن به اظهارات نسنجیده وزیر امور خارجه است. خنثیکننده مهم این سناریو، درک این مطلب است که رقیب انتخاباتی جریان انقلاب، فقط طرفداران نشاندار مذاکره نیستند، بلکه امنیتیهایی هم هستند که برای ماندن در عرصه قدرت، نزدیکترین افراد خود را نیز قربانی میکنند. باید توجه داشت قطعنظر از شخص نامزد جریان نزدیک به دولت و اصلاحطلبان که احتمالا یک فرد خواهد بود، سیاست اصلی جریان انقلاب باید فرار از تله دوقطبیسازی باشد؛ دوقطبیسازیای که میتواند 1400 را پایان دولت کنونی قرار نداده و آن را تمدید کند. در حقیقت، این اظهارات در واقع امر، نه بیحرمتی به شهید سلیمانی است که مقامش بسی بالاتر از این اظهارات سخیف بوده و نه حضور منطقهای ایران و جبهه مقاومت را تضعیف کرده، که ناخواسته بر اهمیت و اثرگذاری آن صحه نیز گذاشته است. این اظهارات در دل خود بیش از هر چیز، تنفر و کینه پنهان از موفقیت راهبرد جبهه مقاومت در ناکام گذاشتن دشمن و توفیق رزمندگان مظلوم مدافع حرم در پاسداری از حرم زینب کبری سلامالله علیها و حرم جمهوری اسلامی را به تصویر کشیده و با نگاهی به مجموعه آن میتوان دریافت شاید بار کردن باقالی بر این افسران شکستخورده سیاست خارجی و داخلی، ظلم و جفا به این سبز دوستداشتنی باشد.
*پژوهشگر هسته بازاریابی سیاسی مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ص)