عزیز آذینفرد: قیصر امینپور، شاعر و نویسندهای دغدغهمند، زلال و اهل تنفس در هوای فرهنگ انقلاب اسلامی و سیاست بود. ارتباط ایشان با انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی انکار نشدنی است.
او شاعری انقلابی است که بخش مهمی از آثارش در حال و هوای انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی شکل گرفته است.
او هرگز اهل معادلهها و معاملههای ناپاک دنیای سیاست نبود.
آنچه گفتیم به معنای «سیاسی کردن ادبیات» نیست، بلکه به معنای «مردمی کردن» و «اجتماعی کردن» هنر و ادبیات است و مسؤولیت بخشیدن به هنر و ادبیات؛ گو اینکه اگر تعهد اقتضا کند ادبیات و هنر وارد پهنه سیاست نیز بشود (به منظور بیدارگری اجتماعی و آگاهیرسانی مردمی، که هنر و ادبیات متعهد جز این نتواند بود)، باید چنین شود.
البته ورود به این عرصه که گفته شد، شرطی نیز هست ضروری و مهم. آن شرط پس از داشتن صلاحیت ادبی و هنری- و پس از «هنرمند بودن»- داشتن صلاحیت اخلاقی و اجتماعی است، و سلامت جهتگیری، و صداقت تعهد و آگاهی در شناخت، و ایمان داشتن به ارزشهای اسلام ناب محمدی.
چنین شخصیتی هیچگاه در دام سیاسیکاران چپ و راست و ارتجاعگرایان اسیر و گرفتار نخواهد شد.
آری! باید قیصر را از شاعران ترازمند و فرازمند شعر انقلاب اسلامی دانست.
حالا میخواهم درباره محبوبیت قیصر و اقبالی که در میان مخاطب خاص و عام داشت بنویسم.
* رمز محبوبیت «قیصر» چیست؟
سؤال مطرحشده، از ابعاد گوناگون قابل بررسی است ولی اگر بخواهیم پاسخی درخور توجه بدهیم باید به این نکته اساسی اذعان داشت که تنها شاعری که در این 3-2 دهه به دور از افراط و تفریطهای رایج در شعر و شاعری و بیهیچ تظاهری و بیهیچ هایوهوی و جنجالی، کار خود را پیش برد و شعرش با توفیق و لیاقت توأمان، توانست در میان اقشار مختلف جامعه راه خود را باز کند، بدونشک باید از «قیصر امینپور» نام برد.
با نگاهی اجمالی شاید بتوان گفت گرهخوردگی این 5 عنصر با همدیگر، منشوری تماشایی و جاودانه از ایشان ساخته است که عبارتند از:
* دلدادگی به امام خمینی(ره) و مرجعیت دینی
«قیصر امینپور» بیشک یکی از برجستهترین شـاعران 3 دهـه اخیر است که هویـت شاعریاش از رویداد شگرف انقلاب اسلامی، جداشدنی نیست. قیصر را نه در نسبت با جریان ادبیات معاصر که در نسبت با معجزهوارهای به نام انقلاب اسلامی باید شناخت و تحلیل کرد و هر گونه نقد و گزارش دیگر قطعا ناتمام و ناکارآمد خواهد بود. بدون تردید امام خمینی(ره) را میتوان نقطه عزیـمت شـعر انقـلاب اسلامی دانست. نفحات قدسی دم مسیحایی حضرت روحالله (قدس سره)، انقلابی روحانی در وی و دوستانش پدید آورد که موجبات گرد آمدن آنان را در حوزه اندیشه و هنر اسلامی سازمان تبلیغات اسلامی فراهم کرد که با رویکرد تبلیغ اسلام انقلابی و انقلاب اسلامی شروع به کار کرد و همین خصوصیات روحانی چنان وی را مجذوب کرد که امام خمینی(ره) را طلایهدار مردان خدا میدانست:
مردی که طلایهدار مردان خداست
از طایفه نور نوردان خداست
قطبی که مدار چشم او قبلهنماست
قلبش گل آفتابگردان خداست
در سایه همین دلشدگیاش به مولایش بود که نامش در لیست طلایهداران فتح لانه جاسوسی به ثبت رسید و مسؤولیت خطیر ویرایش ادبی بیانیههای دانشجویان پیرو خط امام(ره) را به عهده گرفت و همچنین پرشور و حال روی دیوار لانه جاسوسی شعرخوانی میکرد.
* دلدادگی به شهدا و بسیجیان
هر جا سخن از بسیجی و شعر دفاعمقدس به میان میآید بیدرنگ نام شاعر بسیجی مخلص «قیصر امینپور» در یادها و خاطرهها میشـکفد. او از بن دندان به ارزشهایی همچون شهادتطلبی، عدالتخواهی و استکبارستیزی اعتقاد داشت، زیرا جلوه کامل آنها را در عاشورا میدید و ترنمشان را در اندرزنامههای همرزمان شهیدش با وسواس یک قاضی کاویده بود. لذا معتقد بود اگر چه دلاورمردان حزبالله با گذشت روزگاران سراپا زرد و پژمرده شدهاند ولی خزانزدگی ارزشهای انقلاب اسلامی در باورشان امری محال است و خونیندلی و داغدیدگی را دلایلی برای اثبات حقانیت جاننثاران امام عاشوراییان عصر حاضر میدانست:
سراپا اگر زرد و پژمردهایم ولی دل به پاییز نسپردهایم
چو گلدان خالی، لب پنجره پر از خاطرات ترک خوردهایم
اگر داغ دل بود، ما دیدهایم اگر خون دل بود، ما خوردهایم
اگر دل دلیل است، آوردهایم اگر داغ شرط است، ما بردهایم
جوانمرگی عجیب او را شاید باید نتیجه لاطائلات «شبهلیبرالها» و «شبهروشنفکرانی» دانست که حتی پس از پرواز مسیحاییاش او را به خاطر سرایش «شعری برای جنگ» مورد هجمههای ناجوانمردانه قرار دادند که شاعر نمیتواند جنگ را ستایش کند و...
در حالی که یکی از اشعاری که ایشان بسیار دوست داشتند همین شعر بود و به دفعات این شعر را میخواندند و حضار گریه میکردند، چراکه قرائت این شعر ایشان را به حال و هوای دزفول و روزهای جاننثـاریها و جـانفشـانـیها میبرد و جهت شرکت در شعرخوانیهای دفاعمقدس بسیار مصمم بود.
دکتر محمدرضا سنگری در جلسه ارزیابی و بررسی داوری یازدهمین دوره کتاب سال دفاعمقدس از قول قیصر نقل کرده بود که: «شاید من شعر ۰۲ سال پیش را نگویم با آن لون و لـعاب امـا امـروز از سـرودههای سالهای گذشته قویا دفاع میکنم».
* آراستگی قیصر به چندین هنر
قیصر از معدود شاعران معاصر است که به چندین هنر آراسته شده بود که نقاشی یکی از آنهاست. او نقاش بسیار زبردستی بود و چنان تخصصی در زمینه هنرهای تجسمی داشت که هم صاحبنظر بود و هم آن را بخوبی میفهمید و تجزیه و تحلیل میکرد.
نقاشی او نیز همچون شعر او زیباست. گویی با نقاشیهایش شعر میگفت و با اشعارش نقاشی میکرد. و این ویژگی منحصربهفرد را از شـاعر صـدای پـای آب «سهراب سپهری» به ارث برده بود. او در خوشنویسی هم در اقسام خطها دستی داشت و صاحب خطی بسیار خوش بود. «سیدالشعرای انقلاب اسلامی» یعنی «زندهیاد دکتر سیدحسن حسینی» میگفت: وقتی در دانشگاه الزهرا همکار بودیم هنگامی که بعد از قیصـر به کلاس میرفتـم دلـم نمیآمد نوشتههای قیصر را از روی تخته پاک کنم. یعنی احساس میکردم باید دوربینی میداشتم و از آن تخته و صحنه عکس میگرفتم و بعد پاک میکردم، وقتی مجبور میشدم نوشتههای قیصر را پاک کنم واقعا با اندوه باطنی این کار را میکردم. ادبیات کودک و نوجوان یکی دیگر از هنرهایی است که قیصر به آن آراسته شده بود. هر خواننده خوشیذوقی پس از خواندن لطایف نوجوانپسندش طوفان در پرانتز، بیبال پریدن، گفتوگوهای بیگفتوگو، به قول پرستو، ظهر روز دهم و مثل چشمه، مـثل رود با شـاعری مواجـه میشـود که شعرش همانند نثر شاعرانهاش روان، شفاف و با پشتوانهای از تفکر نیرومند و سرشار و عاطفهای بارور همراه است. یکی از مهمترین عناصر ارتباط با کودکان و نوجوانان در شعر استفاده از واژههای موزون و خوشآهنگ و وزن ریتمیک است و امینپور با هنرمندی هر چه بیشتر از آن بهرهور شده است.
* مردمی بودن
امینپور چه داشت که همگان معتقد هستند او شاعر روزگاران خواهد ماند؟ لازم میآید برای گرهگشایی از این راز به آخرین فرازهای وصیتنامه مرحوم دکتر شریعتی مراجعه کرد: «نخستین رسالت ما، کشف بزرگترین مجهول غامضی است که از آن کمترین خبری نداریم و آن «متن مردم» است و پیش از آنکه به هر مکتبی برویم، باید زبانی برای حرف زدن با مردم بیاموزیم و اکنون گنگیم. ما از آغاز پیدایشمان زبان آنها را از یاد بردهایم و این بیگانگی قبرستان همه آرزوهای ما و عبثکننده همه تلاشهای ماست».
آری! او از میان مردم برخاست، با مردم زیست و بعد هم که جنگ پیش آمد با داغهاشان سوخت و با لبخندهاشان بانگ پیروزی سر داد. بنابراین بجاست که او را شاعر مردم در عصر انقلاب اسلامی بنامیم. مراسم تشییع جنازه او بهترین دلیل برای این ادعاست که برای بسیاری از مدعیان عرصه ادب و هنر عبرتانگیز است.
امینپور در طول عمر پربرکتش چنان قلبهای مردم را تسخیر کرد که او را تریبون خود میدانستند؛ تریبونی که دردهای نگفتنی و نهفتنی ستمکشان، زاغهنشینان، تباهروزان و سیاهبختان از حنجره اشعار او به گوش جامعه میرسید. آری! این جاننثاری و جانفشانیها بود که با عروجش، رهبر هنرمند و عزیز انقلاب را به معنای واقعی کلمه داغدار کرد و فرمودند: یاد مرحوم قیصر امینپور -که حقیقتا ما را به معنای واقعی کلمه داغدار کرد- بخیر. پس از مرحوم سیدحسن حسینی دلمان خوش بود به امینپور که او را هم از دست دادیم.
* اول عالم بود بعد شاعر
بدونتردید ذوق ادبی و هنر جذاب و تأثیرگذار شاعری، مثل دیگر استعدادهای وجودی انسان، نیازمند عوامل متعددی است که یکی از آنها مطالعات گسترده ادبی و گرهخوردگی آن با فرهنگ و اندیشه پویای دینی بویژه شیعی است.
انتشار مجموعهاشعار «در کوچه آفتاب» و «تنفس صبح» در ۲۵ سالگی از ذوق و خلاقیت و فرهیختگی درون و در عین حال دانش و فرزانگی گسترده «قیصر» خبر میدهد. یکی از عالمانهترین نقدهای آن دوران، نقدی بر «قیام نور» زنده یاد نصرالله مردانی بود که در جنگ هفتم سوره به چاپ رسید. در آنجا او را منتقدی با دید و وجدان علمی و دور از هر نظر شخصی و با میزانهای منطقی و علمی شاهد و ناظر هستیم.
اما وجه دیگر از برجستگی و برازندگی علمی «امینپور» فعالیتهای پژوهشی و تحقیقاتی ایشان است که متأسفانه زیر سایه سنگین همای سعادت شاعریاش به چشم نمیآید. به گفته دکتر شفیعیکدکنی، رساله «سنت و نوآوری در شعر معاصر» قویترین رسالهای است که در دانشکده ادبیات دفاع شده است؛ رسالهای که شایسته است جزو دروس جامع دانشگاهی قرار گیرد تا دانشپژوهان بتوانند هر چه بیشتر با لایههای نامکشوف ادبیات معاصـر و شخصیـت فرزانـه «امینپور» آشنا شوند. عضویت او در فرهنگستان زبان و ادب فارسی آن هم به عنوان جوانترین عضو، گواه دیگری است بر توانمندیهای علمیاش. نکته قابل تأمل اینکه او در حالی توانست قلههای پیشرفت و تعالی را فتح کند که شبیخون زدن «جاده شاعرکش شمال» قامت نازنینش را زیر بار درد خم کرده بود و چنگ انداختن آن به چهره تکیدهاش گویای این حقیقت تلخ بود.
قیصر، امین رازهای سر به مهر بود. او در صبح انقلاب اسلامی تنفس کرد و به شیوه گلهای آفتابگردان زائر آفتاب شد. او «بیبال پریدن» را از پاکسیـرتان بسیجی به ارث برد و به همراه زندهیادان سلمان هراتی و دکتر سیـدحسـن حسیـنی «از کوچه آفتاب» گذشت. خداوند روح قیصرانهاش را با اصحاب عاشورایی «ظهر روز دهم» محشور گرداند.