مصطفی پورکیانی: میلاد عرفانپور ضمن اینکه یکی از شاعران جوانی بود که در جلسه «دیدار ماه» به شعرخوانی پرداخت، سالهای پیش هم در جلسات حضوری دیدار شعرا با مقام معظم رهبری حضور داشت. این شاعر جوان در گفتوگو با «وطنامروز»، از حال و هوای برپایی شب شعر «دیدار ماه» گفت.
***
* آقای عرفانپور! امسال دومین سالی است که به خاطر شیوع کرونا دیدار سالانه حضوری شاعران با رهبر انقلاب به صورت متفاوتی برگزار میشود و حوزه هنری این دیدار را با نام «دیدار ماه» برگزار میکند؛ از حال و هوای این مراسم برای ما بگویید؟
البته تا آنجا که به خاطر دارم، پیشینه برنامه «دیدار ماه» به جلساتی برمیگردد که از سال 96 در حوزه هنری هر ماه با حضور شاعران مطرح کشور آغاز شد که در آن شاعران به شعرخوانی میپرداختند. اما بعد از مدتی که آن جلسات برگزار نشد، سال گذشته به دلیل شرایط کرونایی که دیدار هر ساله ماه رمضانی رهبری با شعرا برگزار نشد، مجددا این جلسه به یاد آن جلسه اصلی برپا شد.
* هر سال مرسوم بود شب میلاد امام حسن(ع) برخی شعرا به دیدار رهبری میرفتند. این ۲ سال قطعا دلتنگیهایی برای شاعران با خود به همراه داشته است؛ کمی از این فضا بگویید.
فضای صمیمانه و انسی که در برنامههای ماه رمضانی دیدار رهبری وجود دارد، با چنین دیدارهایی جبرانشدنی نیست و پیامی که حضرت آقا به بهانه این دیدار صادر کرده بودند گواه این مطلب بود که دیدارهای دورادور نهتنها در این خصوص کفایت نمیکند، بلکه جبران آن لحظههای شیرین را ندارد. البته ایشان بزرگوارانه از جانب خودشان گفته بودند و اشتیاقشان را نسبت به این دیدارها بیان کرده بودند ولی این اشتیاق از این طرف هم بشدت وجود دارد و در پیامشان نوشته بودند که این دیدارهای تصویری کام ما را تلخ میکند؛ هر چند فراتر از این باور دارم که دیدارهای ماه رمضانی شعرا با رهبری یک کارکرد خیلی ویژه در فضای فرهنگی کشور دارد و آن یادآور شدن جایگاه و اهمیت شعر و همچنین یادآوری به مسؤولان کشور است که مقام نخست کشور و ولی امر مسلمین جهان زمانی را به طور ثابت در طول سال و با اشتیاق برای شعر میگذارند ولی خیلی از مسؤولان ما اولا جایگاه شعر را خیلی نمیشناسند و ثانیا چنین ارزش و اهمیت و وقتی را برای آن قائل نمیشوند.
* دیدارهای رهبری با شعرا که گزیدههایی از آن در فضای مجازی وایرال میشد، قطعا تاثیر زیادی حتی در معرفی بیشتر این شعرا داشت. حالا این شرایط تاثیری بر انتخاب شعرا در خوانش اشعارشان داشته است؟
این مساله را عرض کنم که این دیدار حوزه هنری اصلا قابل مقایسه با دیدارهای رهبری نیست. این دیدار صرفا دور هم بودن شاعران است به یاد آن دیدار؛ اصلا زمین تا آسمان فرق میکند، چون خود حضرت آقا نیستند تا چراغ این محفل را روشن کنند. به قول ایشان در آن پیام، ناز دستگاه حکمت الهی این اتفاق رقم خورده و ما ناچاریم شکیبا باشیم تا این ماجرا برطرف شود و آن یک جلسه شعر در تراز ملی است و قابل مقایسه با این دیدار نمیشود.
* با توجه به شرایط خاص کرونایی حاکم بر حوزههای مختلف فرهنگی، برگزاری اندک چنین دیدارهایی تا چه میزان میتواند بر پویایی فضای شعر و شاعری کشور تاثیرگذار باشد؟
شعر برخلاف سایر حوزهها، توانست خود را از گزند خیلی از آسیبهای کرونایی حفظ کند و البته آسیبهایی هم از جمله عدم برگزاری چنین محافل و رویدادهایی دید. از طرفی فضای مجازی پیش روی شعر قرار گرفت تا در این فضا بیشتر فعال شود و از زاویه دیگر چون کرونا فرصت منزلنشینی را به خیلی از شاعران داده، توانستند از این ایام فرصت و بهره مناسبی ببرند و با این وصف حال شاید نتوان گفت تولیدات شاعران در ایام کرونا خیلی کمتر شده اما شاید فضایی برای ارائه پیدا نکرده است.
تقدیم به مدافعان سلامت
سبز همچون سرو حتی در زمستان ایستادم
کوهم و محکم میان باد و توفان ایستادم
بر تنم رخت سپیدی چون لباس رزم مانده
خاکریز اینجاست، جان بر کف به میدان ایستادم
خوردهام سوگند باید مرهم هر درد باشم
قول دادم، پای سوگندم به قرآن ایستادم
پای تخت هر مریضی پای سجادهست گویا
در نماز عشق با چشمان گریان ایستادم
اشکهایم را نبیند هیچکس، باید بخندم
من که دور از خانه، دلتنگ عزیزان ایستادم
از پرستار بزرگ کربلا یاری گرفتم
با صبوری گرچه غمگین و پریشان ایستادم
جمع ما بوی شهادت میدهد این روز و شبها
بین همکاران خود بین شهیدان ایستادم
سرفه خشک و گلوی خشک و تب… لرزید پایم
زیر لب گفتم سلام ای شاه عطشان! ایستادم
ایستادم در دل موج بلا… دنیا بداند
تا زنم بر دفتر غم مهر پایان ایستادم
شاخه سبز دعا، رخت سپید و دیده خون
من به پای خانه خود، پای ایران ایستادم
سعید تاجمحمدی
***
غزلی برای شهید آوینی
چگونه توان گفت شعری برایت
که در آن بگنجد صدایت، صدایت…
صدایی از اعماق مرموز فطرت
صدایی به رنگ چراغ هدایت
چنان در سرت بود شوق رهیدن
که مین نیز انداخت خود را به پایت
فراوان سفر کردهام کربلا را
ولی تشنهام، تشنه کربلایت
همان کربلایی که در فتح خونت
زده خیمه در منزل بینهایت
شهادت شد آغاز تو بعد پایان
همان انتهایی که شد ابتدایت
تو را قاب تصویر امروز کم داشت
نشاندند سیمرغها را به جایت
تو را «راوی فتح» خواندند اما
صدای تو کرده است فتح روایت
محمد رسولی
***
حریم من
نمیدانم چرا از خاطرات تلخ خرسندم
که بین کوهی از دلواپسیها باز میخندم
نمیدانم صبورم کرده زخم از دوستان خوردن!
و شاید تکه سنگی از تبار بغض الوندم
پر از تنهاییام، میترسم از حس صمیمیت
تمام فعلهای مفردم را جمع میبندم
اگر چه راه و رسم دلبری را هم نمیدانم
همیشه متهم بودم که لبخند است ترفندم
گناهم کم نیاوردن بهرغم شکستنهاست
شبیه رویش هر باره در پایان اسفندم
کسی را در حریم امن «من» با «من» نمیخواهم
فقط محتاج آغوش پر از مهر خداوندم
معصومه (نصیبا) مرادی احمر