روحالله اژدری: در یک هفته گذشته ۲ موضوع نظر نگارنده را به خود مشغول کرده است؛ اول پخش گزارشی از صداوسیما بود که در آن مردم با دیدن تصویر سردار شهید حاجقاسم سلیمانی اشتیاق خود را برای رای دادن به چنین شخصی برای ریاستجمهوری نظام جمهوری اسلامی ابراز میداشتند. دوم درست بعد از آن گزارش، پخش فایل صوتی مصاحبه محمدجواد ظریف بود که در آن تلاش شده بود با تخریب شخصیت و عملکرد میدانی شهید سلیمانی، ناکامیهای خود و دولت متبوعش را لاپوشانی کند. در پشت هر دو این موضوعات یک مساله مهم و حیاتی برای کشور نهفته است و آن مساله انتخاب مردم است. در گزارش اول این مردم هستند که میگویند ما رئیسجمهوری با ویژگیهای شهید سلیمانی میخواهیم و در پشت پروژه پخش فایل صوتی ظریف جریانی میخواهد بگوید: مردم! مشکل شما، مایی که ۸ سال کشور را معطل دیپلماسی برجامی کردیم، اقتصاد را نابود کردیم و فرهنگ عمومی را با واژه آزادی به افتضاح کشاندیم، نیستیم. نگذاشتند مثل 100 روز اول مشکلات را حل کنیم. آدرس هم میدهند درست به همان گزینهای که مردم آرزو دارند شخصیتی چون او رئیسجمهور کشور شود. آری مساله، مساله انتخاب مردم است. هدف از پروژهسازیهای مکرر در آستانه انتخابات تاثیرگذاری بر انتخاب مردم است. زخمخوردگان از مکتب سلیمانی، روشنفکران لیبرال، تقیزادههای معمم، امریکنفیلهای نفوذی در کشور و سلبریتیهای بیسواد در آستانه انتخابات در فضای حقیقی و مجازی درصددند مردم را از یک انتخاب درست بازدارند. اما مردم در طول ۸ سال گذشته بخوبی تشخیص دادهاند نتیجه عملکرد ۲ جریان انقلابی مقاومتمحور و در میدان و غربگرای پشت میزنشین منفعل چه شده است. شهید سلیمانی و ظریف هر کدام نماد یک جریان سیاسی در کشورند. مرد میدان با تلاش شبانهروزی و حضور پرثمر میدانی در طول ۸ سال اخیر یاد نفوذ 3500 سال پیش ایران در کرانههای دریای مدیترانه را زنده کرد و نفوذ ژئوپلیتیک ایران را بهرغم مانعتراشیهای جریان غربگرا در غرب آسیا توسعه داده و زمینه بسیار مناسبی برای نفود ژئواقتصادی ایران در منطقه فراهم کرد. مرد میدان از تثبیت قدرت و نفوذ ژئوپلیتیک آمریکا در منطقه غرب آسیا بویژه در کشورهای همسایه ایران از جمله در افغانستان، عراق، سوریه، لبنان و یمن که میتوانست همچون دستی قوی بر گلوی ایران باشد، جلوگیری کرد به طوری که نتیجه آن عقدهگشایی وحشیانه آنها در ترور و به شهادت رساندن وی تجلی یافت. مرد میدان بزرگترین گروه تروریستی جهان یعنی داعش را با آن اندیشه تکفیری و ضدشیعی که تهدیدی بالفعل برای مردم شیعه ایران و منطقه محسوب میشد، از صفحه روزگار محو کرد. اما مدیریت پشت میزنشین با شعار دیپلماسی 8 سال مذاکره کرد و نتیجه آن برجام بود که خود مذاکرهکنندگان هم از بعضی عبارات دو پهلوی آن خبر نداشتند. قرار بود کل تحریمهای غرب با اجرای برجام بالمره لغو شود که نشد. مدیریت منفعل و خسته میگفت آمریکا نمیتواند از برجام خارج شود که شد. علاوه بر تحریمهای برجامی، بیش از 1500 تحریم بعد از برجام ضد ملت ایران اعمال شد. بعد از برجام نافرجام، آب خوردن مردم را خداوند حل کرد اما دلار سر به فلک کشید. خودرو با سرعتی سرسامآور به قله قیمتها فرار کرد. مرغ کمیاب شد. بازار بورس با تدبیر سیاه دولت چنان فرو ریخت که مردم یکشبه فقیر شدند. قیمت مسکن رویایی شد. مرد میدان هستهای را ترور کردند. میدان هستهای را که پشتوانه دیپلماسی محسوب میشود منفجر کردند. اما کارنابلدهای پشت میزنشین هنوز امید به مسبب تحریمهای ظالمانه یعنی مکارترین و خبیثترین حاکمان جهان بستهاند. هنوز در آرزوی حل کردن 100 روزه مشکلات کشور هستند. مردم با این مقایسهها فهمیدهاند که کدام تفکر و اندیشه چارهساز و مشکلگشاست لذا به نظر نگارنده، این فحوای کلام ملت ایران است:«رئیسجمهوری با تفکر سلیمانیم آرزوست»، چرا که سلیمانی جامع نگر و اهل دیپلماسی در داخل کشور بود. جامعالاطراف بود. با جریانهای مختلف فکری تعامل داشت اما منافع هیچ جریانی را به منافع اسلام و منافع ملی ترجیح نمیداد. گروهگرا و عضو جریان خاص سیاسی نبود اما بشدت انقلابی و اهل سیاست بود. مخلص بود، کار را برای خدا و خدمت به خلق میکرد نه برای تعریف و تمجید و ارضای نفسانیت متوهم. مرد میدان شجاعت بود و ترس برای او جز از خدا معنا نداشت. در سختترین و مشکلترین صحنههای عملیاتی و میدانی چه در جنگ و چه غیرجنگ حاضر بود. نگاه او به مردم پدرانه بود، به جوانان باور عمیق داشت و با اتکا به جوانان در عرصه میدانی ماموریت مبارزه با آمریکا و داعش موفق شد. هم به آزادی معنوی و هم به عدالت برای مردم میاندیشید. در عین تلاش برای کمک به سیل و زلزلهزدگان، از آن دختر کمحجاب هم دفاع میکرد. دلسوز مردم بود و در هر حادثهای مثل سیل پلدختر، زلزله کرمانشاه و سیل خوزستان برای تسلای روحی و مادی مردم میکوشید. برخلاف مدیران اشرافی که با کفش، پای بر فرش زلزلهزدگان میگذاشتند، ایشان برای مردم با لباس سرلشکری تا زانو در گل فرو میرفت. با مردم صمیمی بود. با تاکسی به خانهاش میرفت. دست مرد سیلزده خوزستانی را برای خروج از خانهاش میبوسید. تقوای او شهره آفاق بود، به طوری که دشمنان از او با عنوان «ژنرال پارسا» یاد کردند. ایشان ابتدا قدرت میدانی تولید میکرد و از آن در راستای پیشبرد دیپلماسی استفاده میکرد. سلیمانی از زیرکترین افراد در فهم و به کار بردن دیپلماسی بود. تشکیل حشدالشعبی عراق و نیروی دفاع ملی سوریه از این نمونههاست. او در تراز یک دیپلمات کارکشته و برجسته ظاهر شد. جذبه و جذابیتش از یک سو و تسلطش به آداب و فنون مذاکره در عرصه دیپلماسی از سوی دیگر به او قدرت تأثیرگذاری فوقالعادهای در این میدان داده بود. این ویژگیها مکمل فرماندهی نظامی او بود. مرد میدان معتقد به مدیریت جهادی بود. نستوه و خستگیناپذیر بود. شبانهروز در حال فعالیت و تلاش بود. خستگی را خسته کرده بود. از هیچ مشکلی نمیهراسید و هیچگاه دچار رخوت و سستی و رکود نمیشد، به غایت ساعی و تلاشگر بود و به آسایش خویش نمیاندیشید. کیش شخصیت نداشت. نه به فکر رنگ ریشش بود و نه از خواندن ترانه در وصف عبای شکلاتیاش خشنود میشد. به مال دنیا چشم نداشت. خانهاش ساده و به دور از مظاهر اشرافی بود. خانهاش را با تصاویر شهدا پرمعنویت کرده بود. تبارگرا نبود. به دامادش توصیه کرد برای اینکه دامادش شود از سپاه استعفا کند، تا خدای نکرده روزی از موقعیتش سوءاستفاده نکند. فرزندانش را در عین بزرگی و منش معنوی و صلاحیت عمومی مستخدم دولت نکرد. در مقابل دشمنان کشور کرنش نکرد. با آنان که دشمنان مردم هستند، پیادهروی دوستانه نکرد. از آنان نامهای نپذیرفت. به اعتراف رایان کراکر نوشتهای برایشان به عنوان سند به جا نگذاشت. نگاه نافذش مظهر اقتدار ایران بود. هیچ توصیهای نپذیرفت و هیچ تقاضایی برای خود و خانوادهاش نداشت اما برای خانواده شهدا همیشه پیشقدم بود. فرزندان شهدای مدافع حرم را همچون فرزندان خود میدانست. با احساس آنها همراه میشد. بالاتر از همه ولایتمدار بود. نسبت خود را با ولایت تعریف میکرد. بالاترین شئون عاقبت بخیری را ولایتمداری میدانست. رمز موفقیت خود را اطاعت از ولایت مطلقه میدانست. او به تمام معنا سرباز ولایت بود. توصیهاش این بود که سربار ولایت نباشید.
آری! این ویژگیها بود که مردم را همچون خروش سیلی میلیونی و گریان پای تشییع پیکر مطهرش کشید و در غم فراقش به ماتم نشاند. امروز کشور یک شخصیتی با تفکر شهید سلیمانی نیاز دارد. مردم از دروغ و خالیبندی، ریاکاری، اشرافیت، تبارگرایی و تولید آقازادگی، قدرتپرستی و مقامدوستی، اختلاس و ارتشا، تبعیضهای ناروا، فقر ناشی از سیاستهای لیبرال، بیحیایی و بیعفتی، بیکاری و سرگردانی جوانان و سیاستهای برونگرایانه التماسی خسته شدهاند. نیازمند یک منجی اقتصادی و یک منجی فرهنگی و اجتماعی هستند. این گفتمان مردمی، نیازمند فردی با ویژگیهای سردار شهید سلیمانی برای تحققبخشی به خواسته خود است. کاندیداهای ریاستجمهوری باید بدانند این عرصه نیازمند یک مرد میدان واقعی است. اگر کسی خود را نزدیک به ویژگیهای سردار سلیمانی نمیداند، زحمتی برای مردم نتراشد. مردم هم باید هشیار باشند تا در کوران هیاهوی انتخاباتی بدل را به جای طلا به آنها نفروشند. رسانههای معاند، ضدانقلابیون فعال فضای مجازی، روشنفکران لیبرال و تقیزادههای معمم و مکلا در تلاش هستند با ترفندهایی مثل دوقطبیسازی، مردم را از یک انتخاب درست بازدارند.