مهدی طاهرخانی*: این نخستین برد تاریخ گرانادا در نوکمپ بود. این نخستین نبردی بود که با برد در آن، بارسا میتوانست به صدر جدول (در طول این فصل) برود و تا روز آخر حفظش کند. این بازی پتانسیل مبدل شدن به یک رویا را داشت که تبدیل به یک کابوس تلخ شد. شبی که میشد مادر همه خوشیها لقب بگیرد، نام دیگری برای خود برگزید و به پدر همه باختها تغییر چهره داد.
یک دیدارهایی نه فراموش میشود و نه جای زخمش به این زودیها التیام مییاید. اگر بارسا در این فصل نتواند قهرمان لالیگا شود، تا چندین دهه هوادارانش، رونالد کومان و تیم فعلی را با شکست برابر گرانادا به یاد خواهند آورد. 29 آوریل 2021 همان شبی بود که طرفداران بارسا برای فرا رسیدنش ثانیهها را میشمردند. با بهترین لباسها و شیکترین ستها، خودشان را آماده یک برد خانگی برابر تیم میانه جدولی میکردند تا سرانجام بارسا با کومان طعم صدارت در لیگ جاری را بچشد؛ صدری که اگر به چنگ میآمد احتمالا پابرجا میماند تا شب جشن قهرمانی. فقط و فقط 5 دیدار باقی مانده و در صورت شکست گرانادا فاصله نسبتا خوبی با اتلتی و رئال ایجاد میشد. همه آماده سور و سات بودند و چشمک فریباگونه به جامی که محال به نظر میرسید شکارش به این زودیها.
اما صبر کنید. مگر این بازی به واسطه ارزش و اهمیتش یک «پیکار بزرگ» محسوب نمیشد؟ بله! گرانادا به هیچ وجه سطح و اندازه این تیمها را ندارد؛ اتلتی(لیگ)، یووه و پاریس(اروپا)، رئال(الکلاسیکو) و بیلبائو(سوپرجام). بارسا با کومان یکایک آن بازیهای حساس و بزرگ را باخت اما این بار گرانادای معمولی بود و یک بازی برای رفتن به صدر. باور کنید نه آن باختها شانسی بود و نه باخت باور نکردنی برابر گرانادا.
کومان حریصانه منتظر مربیگری در سال دوم است اما چرا باید این فرصت در صورت موفق نشدن در لالیگا به او داده شود؟ پشت دیوار شانس و اشتباهات داوری و این دست از توجیهات پنهان شدن، بدترین راهکار برای بارسا و طرفدارانش است.
سوال اصلی و مهم این است: چرا تقریبا و تحقیقا، بارسا با کومان تمام بازیهای حساس را باخته و پا پس کشیده است؟ پشت این سلسله ناکامیها چیست؟ دلیل این حجم از کم آوردنها در بزنگاههای سرنوشتساز چیست؟ چند نفر در تمام جهان بودند که حدس میزدند گرانادا در خانه بارسا نه مساوی بگیرد که با تنها چند حمله این تیم را 2 بر یک ببرد؟ هنوز کار به پایان نرسیده و نمیشود مدعی شد از بین 4 تیم بارسا، رئال، اتلتی و سویا کدام قهرمان میشود اما آنچه کومان پنجشنبهشب با هواداران بارسا کرد، چیزی نیست که حالا حالاها از پس ذهن آشفته و کلافه آنها پاک شود.
چند سوال مهم و بیپاسخ است که کومان باید دلایل شکستهایش را در پاسخ آنها پیدا کند.
1- اگر چه پست اصلی و قابلیتهای کلیدی فرانکی دی یونگ در میانه میدان است اما وقتی بارسا در خط دفاعی مشکلات بسیار جدی و تقریبا لاینحلی دارد، چرا باید جابهجایی خوب کومان و به دفاع آوردن «دی یونگ» بعد از یکسری نتایج درخشان فراموش شود؟ پیکه بعد از مصدومیت طولانیمدت با آمادگی نصفهونیمه به دفاع بازگشته اما در دفاع 3 نفره مدنظر کومان، محال است گلی خورده شود و در آن رد پایی از این 3 نفر نباشد: مینگوئزا، اومتیتی و لنگله.
دست کومان در میانه میدان تفریبا باز است اما در خط دفاع نه. با این وجود او دی یونگ را به مرکز زمین آورد و تاوان سنگینش را ابتدا در الکلاسیکو داد و سپس گرانادا با تنها 3 حمله مهم 2 گل زد. نمایش مضحک و باورنکردنی اومتیتی و مینگوئزا در گل نخست و تکرار آن سیرک توسط پیکه در گل دوم، تاوان بزرگ کومان بود. حالا 5 بازی باقی مانده و تردید نکنید با توجه به سطح نازل این مدافعان، بارسا باز هم سورپرایز میشود.
2- بازی دادن به جوانان زیر 19 سال خوب است اما در تیمهای بزرگ و سطح اول جهان، نه این فلسفه اولویت محسوب میشود و نه با توجه به هزینههای بسیار سنگین، توجیه دارد. بارسا نه اورتون است نه والنسیا و نه حتی تیم ملی فوتبال هلند. مسی با تمام اعجوبه بودنش هرگز شبیه پدری، موریبا و فاتی در 17 و سپس 18سالگی بازیکن ثابت ترکیب بارسا نبود. این اتفاق عینا برای ژاوی و اینستا و بسیاری از ستارههای محصول لاماسیا هم تکرار شد. اما اولویتهای کومان کاملا متفاوت است. در آیندهدار بودن این بازیکنان جای هیچ گونه شک و تردیدی نیست اما یکی از دلایل شکستهای بارسا در بازیهای بزرگ که شرحش پیشتر رفت همین موضوع است. پدری 18 ساله طبیعتا مقابل اوساسونا و الچه میتواند در حد یک 18 ساله عالی باشد اما نمایش او برابر رئال، پاریس و یووه را نگاه کنید؛ محو محض میدان. اگر فاتی مصدوم نمیشد طبیعتا این قصه عینا برای او هم تکرار میشد و حالا یک تازه 18 ساله شده دیگر به اسم موریبا. رئال هنوز میانه میدانش را به مودریچ 35 و کروس31 ساله میدهد و خوب و بد، هم فاتح رفت و برگشت الکلاسیکو میشود و هم بیشتر از بارسا در چمپیونز باقی میماند. اما کومان برای رشد این چند 18 ساله، بهایی به سنگینی باخت در همه نبردهای سرنوشتساز را پرداخت میکند. در بارسا حتی اگر مسی هم باشی بهترین روش برای اینکه بهای رشدت، پر زدن جامها نباشد، هزینه ستاره شدنت، محو شدن در بازیهای بزرگ نباشد، باید پله پله وارد ترکیب شوی. اما دنیای کومان متفاوت است و اینگونه میشود که حتی اگر پدر موریبا سرمربی بارسا بود، اینچنین سخاوتمندانه پسرکش را فیکس نمیکرد تا بارسا هزینه میدان دادن را سخت و گزاف بدهد.
3- در مورد مسی، نوشتن سخت است حالا تصمیمگیری جای خود. مخصوصا حالا که همه دغدغه بارسا و هوادارانش تمدید قراردادش است. اما این مسی چه شباهتی به سوپرستاره چند فصل قبل دارد؟ برابر گرانادا گل نخست را عالی زد ولی پس از آن با قاطعیت میشود او را بدترین بازیکن زمین معرفی کرد. چند قدم با توپ میرود، به قصد یک پاس مورب و عمقی و سپس لو دادنهای متوالی. بارسا یک بر صفر جلو بود ولی آنقدر همه توپها به مسی ختم میشد که مدافعان گرانادا کار سختی برای خواندن بازیاش نداشتند. در اینکه ماندن مسی صددرصد به نفع بارساست تردیدی نیست اما بارسا برای فصل بعد یا یک مربی قاطع میخواهد که شهامت تعویض «مسی خسته» در دقیقه 70 را داشته باشد یا این مربی آنقدر بزرگ باشد که به مسی بگوید دیگر توان سابق را نداری و بهتر است از دقیقه 65 به بعد به میدان بیایی. آیا این شهامت در وجود کومان است؟ تا امروز که سر سوزنی این جرات را در او ندیدیم که شاید یکی از عللش همان برنامه تمدید قرارداد اوست. اگر مسی ماند، کومان هم ماند، باید برای نجات دادن بارسا، اولویت را در این دوگانه (مسی و باشگاه) باید به بارسا داد تا فاجعه گرانادا و بسیاری دیگر از ناکامیها تکرار نشود. با توپ لو دادنها و راه رفتنهای غیرمسؤولانه، حالا او در حال ایفای نقش دکتر جکیل و آقای هاید است! تنها شکست خانگی تاریخ بارسا مقابل گرانادا اینچنین حاصل شد. کومان از ماندنش میگوید و عقیده دارد حقش این است که یک فصل دیگر بماند اما بدونشک کلید این حضور در جامی است که پنجشنبهشب ناباورانه از دستش به زمین افتاد.
تکلمه: نمایشهای سینوسی کومان، اصرارهایش روی بعضی و سپس تغییر عقیده درباره آن فرد، تقریبا همه طرفداران بارسا را کلافه کرده است؛ در مورد سرجینیو دست و مینگوئزا، در مورد لنگله و اومتیتی و در مورد عثمان و بود و نبودش. در مورد ناگهان ثابت شدن سرجی روبرتو ناآماده در دفاع راست. باور کردنی نیست. این مشکلات شاید برای هر تیم و مربیای در 5 هفته ابتدایی هر لیگی به وجود بیاید اما در 5 هفته پایانی، کومان هنوز همان مشکلات را دارد. او حالا تنها یک راه پیش رو دارد و آن قهرمان کردن بارسا در لالیگاست. شدنی است؟ شاید بله و شاید هم خیر. اما اگر قرار است شرطبندی کنید و پای اعتبارتان در میان است، یک راهنمایی ساده پیش رویتان میگذاریم؛ بارسا با کومان تا امروز تقریبا همه بازیهای حساس (منهای فینال کوپا دل ری) را به واسطه همان مهم بودنشان واگذار کرده و حالا 5 فینال پیش رو دارد. مسی هم مشخص نیست دقیقا کیست؛ دکتر جکیل را میبینیم یا آقای هاید قرار است پیش رویمان باشد. او قادر بود در 2 نیمه متفاوت مقابل گرانادا با دو چهره ظاهر شود. در نیمه نخست گل بزند در نیمه دوم همانها را نزند، توپ لو بدهد، راه برود و بدتر از همه سرمربی بزرگ تیم، شهامت حتی یک بار تعویضش را ندارد. مسی بزرگ است اما بارسا بهمراتب بزرگتر. برای حفظ این بزرگی تنها یک راه پیش روی آنهاست، یک مربی حقیقتا بزرگ را بر مسند کار بنشانند؛ کسی که راه رفتنهای کاپیتان تیمش را ببیند، بلافاصله به خشم بیاید و با فریاد او را بیرون بکشد. این فوتبال است و هر چیزی غیر از این یعنی خیانت تمامعیار به یک مجموعه بزرگ با میلیونها هوادار در تمام جهان. شاید این مربی بزرگ همان کومان پس از قهرمانی در لالیگا باشد. مردی که جام اولش را گرفته و از آن سو خیالش از تمدید قرارداد کاپیتانش جمع است. آن روز اکر کومان بود و مسی ماند دیگر نباید خبری از حضورهای 90 دقیقهای در هر حالتی باشد.
*دبیر گروه ورزشی